تاریخ و ساعت دیدار صداقت کابل و نورزاد نیمروز در لیگ برتر فوتسال افغانستان مهران غلامی، بازیکن تیم ملی فوتسال افغانستان، راهی لیگ برتر اسپانیا شد به دستور رهبر طالبان، باغ‌وحش کابل به خارج شهر منتقل می‌شود وزیر صمت: مذاکراتی با افغانستان برای تهاتر سنگ آهن با شمش صورت گرفته است نماینده مردم خواف در مجلس از اختصاص هزار میلیارد ریال برای تکمیل زیرساخت‌های مرز شمتیغ خبر داد مدیرعامل راه‌آهن از راه‌اندازی اولین قطار مسافربری مشهد_ هرات در آینده نزدیک خبر داد طالبان به‌مناسبت عید قربان، ۴ روز تعطیلی عمومی اعلام کردند رئیس مرکز امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور: ما می‌گوییم آن‌هایی که قانونی‌اند، بمانند روزانه ۸۰۰ تُن کالا از مرز ماهیرود به افغانستان صادر می‌شود مهاجرستیزی در جامعه ایران عمومیت ندارد | نگاه به مهاجران قانونی ظرفیت‌محور نیست والی فراه: سفر به خراسان جنوبی پربار و سازنده بود حداد عادل: باید زبان فارسی را در هند و افغانستان حفظ کنیم کابل و اسلام‌آباد در تلاش برای احیای روابط | استقبال طالبان از ارتقای روابط دیپلماتیک با پاکستان نماینده مردم مشهد در مجلس: برخورد هیجانی با حضور دانش‌آموزان اتباع به بحران آموزشی منجر می‌شود افغانستان در سید یک قرعه کشی جام ملت‌های فوتسال آسیا ۲۰۲۶ قرار گرفت + جزئیات رئیس کمیسیون امور داخلی مجلس: حضور اتباع بیگانه در کشور باید براساس نیاز و موقتی باشد قیمت افغانی به تومان و دلار، امروز (شنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۴) رشد ۷ درصدی دارایی سرمایه‌گذاران خارجی در بورس ایران | افغانستانی‌ها پیشتاز استاندار فراه افغانستان وارد خراسان جنوبی شد مردم افغانستان جنایات رژیم صهیونیستی در غزه را محکوم کردند
سرخط خبرها

شعری از محمدکاظم کاظمی به مناسبت روز جهانی کارگر

  • کد خبر: ۶۵۸۶۹
  • ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۲
شعری از محمدکاظم کاظمی به مناسبت روز جهانی کارگر
محمدکاظم کاظمی شاعر، پژوهشگر و نویسنده صاحب نام افغانستانی با انتشار شعری با عنوان «قصّۀ سنگ و خشت‌» به مناسبت روز جهانی کارگر، این شعر را به نوجوانان کارگر هموطنش تقدیم کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ امروز ۱۱ اردیبهشت و اول ماه می‌ مصادف با روز جهانی کارگر است.

 

محمدکاظم کاظمی شاعر و پژوهشگر افغانستان با انتشار شعری با عنوان «قصّۀ سنگ و خشت» در کانال تلگرامی خود این شعر را که در آبان ۱۳۷۷ سروده است به نوجوانان کارگر افغانستانی تقدیم کرده است.

 

دیدمت صبحدم در آخر صف‌، کولۀ سرنوشت در دستت‌
کوله‌باری که بود از آن پدر، و پدر رفت و هِشت‌، در دستت‌

 

گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر دراندازی‌
باز این فالگیر آبله‌رو طالعت را نوشت در دستت‌

 

بس که با سنگ و گچ عجین گشته‌، تکه‌چوبی در آستین گشته‌
بس که با خاک و گِل به‌سر برده‌، می‌توان سبزه کشت در دستت‌

 

شب می‌افتد و می‌رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم‌
یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت‌

 

کاش می‌شد ببینمت روزی پشتِ میزی که از پدر نرسید
و کتابی که کس نگفته در آن قصّۀ سنگ و خشت‌، در دستت‌

 

بازی‌ات را کسی به‌هم نزند، دفترت را کسی قلم نزند
و تو با اختیار خط بکشی‌، خطّ یک سرنوشت‌، در دستت‌

 

آبان ۱۳۷۷

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->