مدتی است توجه به زنانی که سرپرستی اقتصادی خانوادههای خود را برعهده گرفتهاند بیشتر شده است. این مسئله ارتباط وثیقی با افزایش تعداد این زنان در جامعه دارد که بهواسطه همهگیری کرونا و ایجاد اختلال در بعضی از مشاغل، بر حجم و گستره این موضوع افزوده شده است.
به طور طبیعی و بر اساس ساختار خانواده در جامعه، مرد عهدهدار تأمین معاش خانواده به شمار میرود و زن، بهمثابه مهره اصلی در خانه، وظایف خانهداری، فرزندآوری و فرزندپروری را برعهده دارد. اما در مواردی که مرد به هردلیلی نتواند این وظایف خطیر اقتصادی خود را انجام دهد، زنان در کنار ایفای نقشهای خود، سرپرستی اقتصادی خانواده را نیز برعهده میگیرند.
این مسئله را میتوان در همه جوامع مشاهده کرد، اما سالهاست که در کشور ما آمارها همواره از سیر صعودی تعداد زنان سرپرست خانوار حکایت دارند. این مسئله لزوم برنامهریزی و توجه برای این قشر از جامعه را ضرور میسازد. اما قبل از هر چیز نباید پنداشت همه زنان سرپرست خانواده در طبقه اقشار نیازمند، ضعیف و مستحق حمایتهای اقتصادی قرار میگیرند. با این همه، نیاز به حمایتهای اجتماعی یا ایجاد فضایی برای پذیرفتن نقشهای اقتصادی گسترده برای زنان اجتنابناپذیر است.
نکته دیگر آنکه فشارهای روانی حاصل از تراکم نقشهای فراوان برای زنان سرپرست خانواده، مانند احساس تنهایی و ناامیدی، همچنین به دوشگرفتن مسئولیت اداره زندگی، میتواند فرزندان این خانوادهها و درنتیجه کل جامعه را با مسائل و مشکلات فراوانی روبهرو کند که ضرورت بهکارگیری قوانین حمایتی را برای این گروه غیرقابل چشمپوشی میکند.
البته امروز، به دلیل افزایش سطح دانش و مهارت در جامعه زنان، کار بیرون از خانه و کمک به معیشت خانواده برای همه زنان به رسمیت شناخته شده است، اما زمانی این مسئله تبدیل به یک دشواره اجتماعی میشود که با فقر، محرومیت اجتماعی و البته فشارهای اجتماعی ناشی از زندگی بهتنهایی همراه شود.
از سوی دیگر، نهادها و سازمانهای حمایتکننده نیز با پرداخت مستمریهای عمدتا ناچیز اقتصادی، بدون توجه به کیفیت و رضایت از زندگی، عملا در بهبود زندگی این زنان نقش و تأثیر چندانی ندارند. آنچه در قالب طرحها و برنامههای مختلف توسط دولت در حوزه زنان سرپرست خانوار توسط نهادهای حمایتی همچون بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی (ره) دنبال میشود با هدف خودکفایی، اشتغال و توانمند سازی زنان سرپرست خانوار است و متمرکز بر بعد اقتصادی زندگی این افراد که البته با شرایط کنونی اقتصادی، نمیتوان چندان امیدی به موفقیت آن داشت. پس چه باید کرد؟
بهترین راه مواجهه با مشکلات زنان سرپرست خانواده توجه به پیشگیری از افزایش خانوادههایی است که در آنها زنان مسئولیتهای چندگانه و متعدد را برعهده میگیرند. این مهم را میتوان از طریق پذیرفتن برخی از باورها بهویژه در رابطه با زنان بیوه، مطلقه و دختران دارای سن تجرد قطعی، عملیاتی نمود.
کلیشههای رایج اجتماعی و فرهنگی در رابطه با این افراد، خود، ایجادکننده بار روانی وصفناپذیری است که زندگی را برای این زنان دشوار میسازد. از سوی دیگر، نقطه تمرکز نهادهای حمایتی چنانچه توانمندسازی زنان از طریق افزایش مشارکتهای اجتماعی این افراد باشد، طبیعتا آثار بلندمدت مثبتی خواهد داشت که توزیع منابع مالی محدود، قابل مقایسه با آن نیست.
در نهایت، همکاری و ارتباط دستگاههای اجرایی دولتی با سمنها و نهادهای اجتماعی میتواند به دستاورد بزرگی در این زمینه تبدیل شود. انجام فعالیتهای جزیرهای و جداجدا از سوی نهادهای مختلف دولتی از یک طرف و اقدمات پراکنده نهادهای خیریهای و اجتماعی از طرف دیگر، از شکلگرفتن یک رویه واحد و اثرگذار بر زندگی این زنان جلوگیری میکند و به هدررفت منابع و امکانات موجود میانجامد.
در نهایت، نباید پنداشت زنان سرپرست خانواده، از موقعیت پایینتر و درجهدومی در مقایسه با سایر افراد جامعه برخوردارند. تنها یک اتفاق، رخداد یا تصمیم به افزایش تعهدات و مسئولیتهای همهجانبه برای این زنان منجر شده است. ضمن درنظرگرفتن وضعیت ویژه این زنان، چنانچه به بهبود وضعیت همه اهالی جامعه میاندیشیم، از هرگونه قضاوت و پیشداوری درباره آنها بپرهیزیم و با اعتقاد به هرچه توانمندترشدن زنان، برای ایجاد جامعهای سالمتر بکوشیم.