من هم با شما موافق هستم که قلب انسان -در ذات خودش- عادل است نه پلید. شقاوت و بی رحمى، برآمده از افکار ماست. شاید به همین دلیل است که زنان عادلتر و مهرورزتر از مردان هستند؛ چون به صورت فطری مادر هستند، خلق مى کنند و پرورش مى دهند، حتى اگر مادر نباشند.
اکنون پرسش این است که آیا افزایش ناباورانه زنان سرپرست خانوار، بدان معنى است که مردان محترمتر از تابستان، وظایف و مسئولیت هاى خود را براى تعالى مناسبات خانوادگى به زنان تفویض کرده اند؟ اما مگر نگفته اند مرد، خانه و زن، آشیانه مى سازد؟ پس چرا مرد از خانه سازى پا پس مى کشد تا آشیانه هم بر باد رود؟ آیا بهترین روش براى انتقال مسئولیت، جدایى در زمانه تلخ و سرد کنونى است؟
مى تواند این باشد و چیزهاى دیگرى هم باشد، اما یک چیز قطعى است و آن نگاه سازمانى، عرفى و اخلاقى به زنان به مثابه شهروند درجه ۲ است؛ هرچند ادعا کنیم چنین نیست، واقعیت چیز دیگرى است. زنان همچنان خدمت مى کنند و مردان حکومت. نگاه کنید به نقش کم همتاى آموزگاران زن در تمام سطوح آموزشى از پیش دبستانى تا پایان تحصیلات دانشگاهى که دلسوزى و همراهى آنان با دانش آموزان و دانشگاهیان با تحسین و امتنان همراه است.
توجه کنید به صفوف بى پایان اطبا و پرستاران و بهیاران و خدمه زن در آوردگاه مهلک بیمارى کرونا. جانفشانى آنان، ما را شرمنده مى کند. البته و صدالبته این گفته بدان معنى نیست که نقش و منزلت استادان و اطبا و پرستاران مرد را نادیده بگیریم. بى تردید چنین نیست و البته و صدالبته گله مندى از مسئولان مرد به دلیل نادیده گرفتن جایگاه واقعى زنان، بدیهى است. باید تاکید کرد که افزایش زنان سرپرست خانوار فقط زنگ خطر براى برنامه نویسان و مسئولان نیست، بلکه طنین این زنگ، کانون خانواده و نظام اجتماعى را نیز دستخوش تکانه هاى جدى مى کند. دستفروشى پاره اى از آنان در ایستگاه اتوبوس و مترو و اینجا و آنجا و حتى سرک کشیدن آنان در سطل زباله و گاه تن دادن به کارهاى پست، لطمه بنیادین به زیست عمومى جامعه و به حرمت و منزلت زن مى زند که ما مردان مسئول، باید براى این ترک خوردگى اجتماعى و فرهنگى شرمنده باشیم.
صاحب نظران بر این باورند که رشد فزاینده طلاق یکى از دلایل مهم افزایش آمار زنان سرپرست خانوار است؛ چون برخى مردان براى فرار از افسردگى و برخی زنان از سر کنجکاوى ازدواج مى کنند و نتیجه این رؤیا خیلى زود روشن مى شود؛ جدایى و اگر پاى کودکى نیز درمیان باشد، مادر سرپرست خانوار مى شود، بى آنکه پاى غرور او در این جدایى و مسئولیت درمیان باشد.
ازدواج نکردن به هر دلیلى، نقش تازه اى در تک زیستى و رشد زنان سرپرست خانوار یافته است. آیا بیکارى و خانه نشینى مردان، زنان را در این جایگاه قرار داده است؟
آسیب شناسى جامع درباره علل افزایش این طیف از زنان، نیازمند تحقیق جامعه شناسانه و روان شناسانه است، اما در وضع کنونى وقتى حدود ۴ میلیون مرد، عاشقانه مشغول مصرف انواع موادمخدر صنعتى و غیرصنعتى و عاجزانه خواهان کاهش قیمت آنها هستند -گرچه درصد افزایش نرخ انواع مخدرها بسیار کمتر از بهاى مرغ، تخم مرغ، لبنیات و تن ماهى و لوبیا و بادمجان است- این رویکرد یعنى زنان، باید سرپرستى خانواره هاى خمار را به عهده بگیرند! این ناباورانهها را باید باور کرد.
نه، نپذیریم که زنان این روزگار عاشق حکومت هستند نه خدمت و اگر قرار است خدمت کنند، ترجیح مى دهند مدیریت را هم به عهده بگیرند؛ چون هم دلسوزتر هستند و هم مسئول تر.
تازهترین آمارها از رشد ۲۷ درصدى زنان سرپرست خانوار خبر مى دهد. ضربات سهمگین تحریم و برخى غفلتها و ناکارآمدى مسئولیت ها، تشدیدکننده این خسران است. زنان سیستان وبلوچستان و گیلان، صدرنشین این فزونى ناباورانه هستند و پس از این دو به ترتیب همدان و خراسان جنوبى، چهارمحال وبختیارى، خراسان شمالى و سپس زنجان، اردبیل و آن گاه خراسان رضوى و دیگر استانها قرار دارند.
کاش زنان حقشان کمتر پایمال شود!
کاش ما مردان محترمتر از تابستان در هر موقعیت حقیقى و حقوقى و در هرجا که هستیم، روح و روان بهارى زنان را کمتر پاییزى کنیم!