شناسایی ۴۳۴ بیمار مبتلا به تب دنگی در کشور پایان رسیدگی به پرونده کلثوم اکبری قاتل سریالی مازندران علت آتش‌سوزی در ساختمان شرکت سیمان سبزوار چه بود؟ مهار آتش سهمگین ساختمان سیمان لار سبزوار با تلاش آتش‌نشانان فرودگاهی چالش‌های اصلی خدمات‌دهی حوزه سلامت در مشهد از زبان رئیس دانشگاه علوم پزشکی (۲۸ شهریور ۱۴۰۴) رئیس سازمان نظام پزشکی مشهد: امنیت شغلی و اجتماعی پزشکان به مخاطره افتاده است خبر خوش برای کارگران مشاغل سخت و زیان آور (۲۸ شهریور ۱۴۰۴) ترافیک نیمه سنگین در جاده‌های شمال کشور (۲۸ شهریور ۱۴۰۴) مارگزیدگی سالانه ۵.۴ میلیون نفر در جهان | مارگزیدگی بیش‌از ۸ هزار ایرانی در سال ۱۴۰۳ غرق شدن مادر و دختر در استخر کشاورزی نیشابور (۲۷ شهریور ۱۴۰۴) زلزله ۷.۸ ریشتری روسیه را لرزاند (۲۷ شهریور ۱۴۰۴) زلزله زاهدان را لرزاند + جزئیات (۲۷ شهریور ۱۴۰۴) برگزاری کلاس‌های آمادگی شروع مدارس ممنوع است | والدین گزارش کنند، با مدارس متخلف برخورد می‌شود حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی‌‌اكبر الهى خراسانى دعوت حق را لبیک گفت  ۸۱ کودک شیرخوار در مراکز بهزیستی خراسان رضوی تحت مراقبت هستند | شیرخوارگاه‌ علی‌اصغر(ع) خالی نشده است آخرین اخبار از آتش‌سوزی یک مجتمع تجاری در سبزوار | آتش مهار شد + فیلم (۲۷ شهریور ۱۴۰۴) برنامه‌های آموزش و پرورش استان خراسان رضوی در راستای بهبود آموزش در مدارس شیوع بالای آرتروز زانو در بین ایرانی‌ها | کدام گروه‌های سنی در معرض خطر هستند؟ طرح جدید هلال احمر برای کمک به دانش‌آموزان نیازمند | توزیع بسته‌های لوازم‌التحریر در مناطق کم‌برخوردار بازنشستگان نفت، سهامدار پتروشیمی می‌شوند واکسن آبله‌مرغان موجود شد | آیا واکسن بزنیم یا نه؟ آیا کره‌های محلی برای طبخ غذا بهتر است و باعث افزایش چربی خون نمی‌شود؟ بی‌احتیاطی ۳ جوان به قیمت جانشان تمام شد | پا در رکاب چاه، جان در کمین مرگ فرمانده انتظامی سیب و سوران به شهادت رسید دستگیری قاتل پس از ۱۴ سال | انکار دسیسه زنانه برای قتل شوهر ۵ هزار شاکی منتظر تعیین تکلیف پرونده «موبایل موسوی» توصیه رئیس کل دادگستری خراسان رضوی به کارآموزان قضایی: با مردم مهربان باشید و از وسوسه‌های شیطانی دوری کنید سخنگوی آموزش و پرورش: هیچ اتفاقی مانع آغاز مدارس در اول مهر نمی‌شود
سرخط خبرها

لطفا به تهران فحش ندهید

  • کد خبر: ۶۶۹۲۵
  • ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۷
لطفا به تهران فحش ندهید
حبیبه جعفریان - نویسنده و روزنامه نگار

همه شان نه، اما خیلی هایشان مثل من بودند. لباس ورزشی تنشان نبود. کفش‌های رنگ ورورفته کارکرده‌ای داشتند. تنها بودند و توی گوششان هدفن بود. شاید مثل من داشتند از سر کار برمی گشتند، به قصد پیاده روی و مثل من داشتند فکر می‌کردند که آیا این همان شهری است که دوستش نمی‌داشتم؟ پس چطور دارم این قدر از قدم زدن و راه رفتن در آن لذت می‌برم؟ آیا این پیاده رو پیش از این هم همین قدر پهن بوده است و این درخت‌ها همین قدر بلند و متعدد و سایه ساز بوده اند و آیا آدم‌ها این قدر در پیاده رو‌ها راه می‌رفته اند؟ با ریتمی که انگار فقط آمده اند راه بروند و نه اینکه قرار باشد به جایی برسند و نه به سمت چیزی یا هدفی یا مقصدی. نه، هدفی در کار نیست.


هدف همین است؛ راه رفتن و به دیگران خیره شدن که در صورتشان حس عجیب توضیح ندادنی‌ای هست و به موسیقی گوش سپردن و فکر کردن به اینکه آیا این همان شهری است که دوستش نمی‌داشتم؟ چون کلان شهر است؟ چون کثیف و شلوغ است؟ چون بی دروپیکر است؟ چون از هر طرف دست و پایش را دراز کرده و به همه جا دست اندازی کرده است؟ چون در آن دزدی و فقر و بی اعتمادی و رنج هست؟ چون توی مترو آدم‌ها بوی عرق می‌دهند؟


هر سال بهار باعث می‌شود دلم برای تهران بسوزد. باعث می‌شود فکر کنم به راستی از تهران چه می‌خواهیم؟ درواقع از یک کلان شهر چه می‌خواهیم؟ تصویرمان از یک کلان شهر چیست و آن تصویر هرچه هست، چرا فکر می‌کنیم تهران یک نسخه قلابی آن تصویر است که می‌شود تحقیرش کرد، بدوبیراه بارش کرد و زیر شلاق مقایسه و توسری، سیاه و کبودش کرد؟


به نظر من کلان شهرها، کلان شهرند؛ چون همه شان یک روی قلابی بی حساب وکتاب و مطرود دارند. کلان شهر‌ها کلان شهرند؛ چون ترسناکند؛ چون در همه آن‌ها فقر، دزدی، بی اعتمادی، هرج ومرج و شلوغی هست و کلان شهر‌ها کلان شهرند؛ چون یک نوع حس بلوغ، پختگی، دنیادیدگی، احتیاط و درعین حال جنون به آدم می‌بخشند. این دوگانگی و پیچیدگی، جزئی از ماهیت آن هاست و شاید برای همین آن‌ها تصویری از وضعیت متناقض و پیچیده ما هستند به عنوان آدم مدرن. کلان شهر جایی است که آدم‌های امروزی در آن ساکن هستند و آدم امروزی موجودی است که در جایی مثل کلان شهر سکنا گزیده است.

 

شهرستان‌ها با آن ریتم یکنواخت و آن رخوت منتشر و کیفیت پیش بینی پذیر برای همین ما را کسل و دلزده می‌کنند و درعین حال برای همین، آن رؤیای تسلی بخشند که وقتی از تناقض تهران و خودمان به تنگ می‌آییم، از گوشه‌ای از ذهنمان بیرونش می‌کشیم: «جمع می‌کنم می‌روم شهرستان. تهران دیگر جای زندگی نیست». بله، تهران دیگر جای زندگی نیست. همان قدر که نیویورک، پاریس، قاهره، استانبول، دهلی و سائوپولو جای زندگی نیست. جای دست به یقه بودن و در اضطراب مدام کندی کردن و تندی کردن است. کلان شهر‌ها جای دودلی کردن و قطعیت نداشتن هستند.

 

همه اعصابی که پیام‌های شک و پیچیدگی و بی تصمیمی را حمل می‌کنند، اینجا به هم می‌رسند؛ برای همین، حس آدم هم به آن‌ها یک چیز و یک جور نیست. برایمان دوست داشتنی اند و نیستند. خوشایندند و ترسناکند. آرامند و ملتهبند. تمیزند و چرکند. سیاهند و سفیدند. همه شان همین طورند، تهران هم. حالا کمی بیشتر یا کمتر، پس لطفا از این یکی دو ماهی که این دیو و دلبر‌ها در آن خوشایندترند تا ترسناک‌تر لذت ببرید و فحش ندهید. لطفا به تهران فحش ندهید!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->