کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - شاید با گذشت ۲۵ سال از مرگ علی حاتمی هنوز کسانی باشند که معتقدند کارگردانی هماندازه او ظهور نکرده است یا حتی بگویند علی حاتمی تکرارشدنی نیست؛ سبک فیلمسازی منحصربهفرد، توجه وسواسگونه به جزئیات و شاعرانگی سبکدار آثار تاریخی او را در کمتر اثر سینمایی یا سریالی دیدهایم؛ اما به همین اندازه کسانی هستند که معتقدند حسن فتحی با «پلهوانان نمیمیرند» در سال ۱۳۷۶، یکسال بعد از فوت کارگردان «هزاردستان»، پرچمی را که علی حاتمی بر زمین گذاشته بود به دوش گرفت و در طول سالیان گذشته آن را زمین نگذاشته است؛ فتحی با سبک و سیاق خودش یکی از برجستهترین تاریخیسازان سینما و تلویزیون بوده است و این را چندسال بعد از «پهلوانان نمیمیرند» با «شب دهم» ثابت کرد، در سالی که تلاقی ماه محرم و عید نوروز میتوانست چالشهای زیادی برای یک سریال مناسبتی تاریخی داشته باشد. برای همین باید فتحی را در پیوند و قرار دادن فرهنگ دینی و تاریخی کنار سنت قصهگویی کهن فارسی که میتواند چاشنی عشق داشته باشد صاحبسبک دانست.
موفقیت فتحی در دهه هشتاد با دو سریال تاریخی دیگر تثبیت شد: «روشنتر از خاموشی» و «مدار صفر درجه». با همین دو اثر بود که فتحی نشان داد در همکاری با گستره وسیعی از بازیگران هم تبحر دارد که البته نشانگر ویژگی دیگری هم هست: خلق داستانهایی با شخصیتهای زیاد و گرهزدن آنها به یکدیگر. اما راز محبوبیت سریالهای حسن فتحی چیست؟ رمانهای تاریخی در سنت ادبی قصهگویی، نمایانگر اتفاقات سیاسی، اجتماعی، مذهبی یک ملت در دورهای خاص بودهاند، اما برخلاف کتاب تاریخ که به بازگوکردن اتفاقات مهم بسنده میکند، به جزئیات این رویدادها و تأثیرش بر احساسات یک ملت هم میپردازند و همین موضوع باعث شده است توده مردم با این آثار ارتباط بیشتری بگیرند. حسن فتحی ادامهدهنده این جریان در سنت قصهگویی تصویری است؛ جایی که حوادث یا بزنگاههای تاریخی با حالات و احوال مردم گره میخورد. محبوبیت فتحی با سریال نمایش خانگی «شهرزاد» به اوج خودش رسید؛ سریالی که طیف وسیعی از مردم و منتقدان را با خود همراه کرد. با این پیشینه غنی، فتحی کمی بستر تاریخی داستانهایش را عقبتر برده است؛ در سریال «جیران» داستان دربار قاجار را روایت میکند و در «مست عشق» دوره حکمرانی ترکها بر ایران. مشهور است که فتحی در اوقات فراغتی که بین یک پروژه دارد روی نوشتن پروژه دیگری کار میکند؛ برای مثال میگویند او هنگامی که سر تصویربرداری «روشنتر از خاموشی» بوده است نوشتن «شب دهم» را آغاز کرده است. اتفاقی که در حواشی دو پروژه اخیر حسن فتحی هم نقش پررنگی داشت. تهیهکننده ترک فیلم «مست عشق» در بخشی از جوابیههایش گفته است حسن فتحی کار روی این پروژه را رها کرده تا بتواند سریال «جیران» را بسازد. حالا که طرف ایرانی کل سهام فیلم «مست عشق» را از تهیهکننده ترک فیلم گرفته است، حسن فتحی راحتتر میتواند به انتشار سریال «جیران» فکر کند. اولین قسمت این سریال ۲۴ دی ۱۴۰۰ از فیلیمو پخش میشود. در ادامه هرآنچه باید درباره سریال «جیران» و حواشیاش بدانید آمده است.
براساس اتفاق همزمان با تولید «جیران» دو سریال دیگر با تمرکز بر دوران قاجار تولیدشان را آغاز کردند. حامد محمدی سریال «قبله عالم» را برای شبکه نمایش خانگی ساخت که البته رویکردی طنز داشت و به شکل عجیبی با ممیزی و سانسور نمایشش متوقف شد. در این سریال حامد کمیلی در نقش ناصرالدینشاه، شقایق دهقان در نقش مهد علیا، هادی کاظمی در نقش ظل الدوله و سوگل خلیق در نقش انیس الدوله جلوی دوربین رفته بودند. اما دیگر سریال شبکه خانگی که دوره ناصری را بستر روایت داستانش قرار داده، شائبههای شباهت سریال حسن فتحی و این سریال را ایجاد کرد. خبر آغاز تولید سریال «آهوی من مارال» در روزهای پایانی اسفند سال گذشته با انتشار عکسی از تست گریم حسن معجونی در نقش ناصرالدین شاه منتشر شد. این مجموعه به کارگردانی مهرداد غفارزاده در ژانر تاریخی- عاشقانه است و از دیگر بازیگران آن میتوان به شبنم مقدمی، علیرضا کمالی، الهام کردا، علیرضا آرا و لیلا بلوکات اشاره کرد. در پی ایجاد برخی شبهات پیرامون شباهت فیلمنامه این سریال با سریال «جیران» تیم حقوقی سریال حسن فتحی توضیحاتی ارائه کرد:
موضوع شباهت فیلمنامه سریال تاریخی جیران با سریالی دیگر، موضوعی ناصحیح است. اگر چه این دو سریال هر دو به برههای از زندگی و زمانه ناصرالدین شاه میپردازند، اما سریال جیران مربوط به شاه جوان است و سریال دیگر مربوط به دوران کهنسالی او. ضمن آنکه نویسندگان سریال جیران تأکید داشتهاند که هیچگونه دخل و تصرفی در وقایع و حوادث مربوط به شخصیتهای واقعی صورت نگیرد تا سریال از حیث شواهد و استنادات تاریخی قابل دفاع باشد.
موضوع بررسی شباهتهای دو فیلمنامه در یک نهاد صنفی، صرفاْ از باب حل و فصل مسالمتآمیز اختلافات در محیطی غیرقضایی بوده است. چنانکه کارشناس محترم پرونده نیز پس از مطالعه فیلمنامه دو سریال، به صورت کتبی و صریح عنوان داشتهاند که هیچگونه شباهتی در آنها وجود ندارد. معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز پس از بررسی دو فیلمنامه و مطالعه نظریه کارشناسی دال برعدم شباهت، اقدام به صدور پروانه ساخت سریال جیران نموده است.
گروه تولید جیران، به جهت صیانت از اعتبار حرفهای دستاندرکاران این سریال، از این پس انتشار اطلاعات و ادعاهای دروغین را از طریق مراجع قضایی پیگیری مینماید.
سریال «جیران» قرار بود ۲۴ دیماه ۱۴۰۰ از شبکه نمایش خانگی منتشر شود، ولی فیلیمو با انتشار بیانیهای اعلام کرد «انتشار سریال جیران حداکثر تا هفته آینده -یک بهمن- به تأخیر افتاده است». طبق این بیانیه دلیل تأخیر، ممیزیهای ساترا (سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر) عنوان شد:
«۴٨ ساعت قبل از پخش سریال، نامهای خلاف روال و فرایندهای معمول ساترا به فیلیمو ارائه شد که مشتمل بر ملاحظاتی جدید در خصوص ممیزی این سریال نسبت به سریالهای دیگر بود که طبق قواعد اداری و حقوقی این موارد عطف به ماسبق نمیشود و طبیعتا نباید مشمول قسمت یک این سریال میشد.»
فیلیمو در ادامه اعلام کرد اصلاحات ساترا برای قسمت اول این سریال در موعد مقرر اعمال شده است:
«فیلیمو امید داشت تا باتوجهبه موارد مطرح شده و مذاکراتی که تا ١٢ ساعت قبل از زمان انتشار با ساترا داشت، بتواند قسمت اول را در تاریخ و زمان مقرر منتشر کند؛ اما به دليل برخی ملاحظات نهاد ناظر در خصوص ممیزی این سریال، پخش آن حداکثر تا یک هفته به تأخیر افتاد.»
فیلیمو همچنین متعهد شده به حساب آن دسته از کاربرانی که اشتراک خود را در سه روز گذشته تهیه کردهاند، سه روز دیگر اضافه کند.
بعد از پخشنشدن قسمت اول سریال «جیران»، ساترا در بیانیهای پنجبندی دلایلی را برای این اتفاق مطرح کرد. در اینجا میتوانید بیانیه ساترا را بخوانید:
زنهار که طراز و طریقت گم شده و مجاز و حقیقت به هم آمیخته. سهم رعیت کابوس است و سهم سلطان تخت طاووس. کجاست تدبیر کریمخان که تاج شاهی پس بگیرد از ما ندانمکارها؟ کجاست شمشیر نادر که انتقام بکشد از ما خرابکارها؟ مملکت آشفته است و امیرکبیر در گور خفته است.
هر نامی آبستن ننگ است و هر صلحی آبستن جنگ. آدمیزاد قبله عالم هم که باشد پناه میخواهد. قلعهای میخواهد که جان پناهش باشد. برای اولاد آدم هیچ قلعهای محکمتر از عشق نیست. بدهید همه جا جار بزنند که: ایهالناس! دیروز در حوالی تجریش پادشاه شما عاشق شد...
از زمانیکه پروژه نیمه کاره رها شد، نزدیک به یک سال و نیم میگذرد و در این مدت باوجود درخواستها و پیگیریهای متعدد و جلسات مکرر و حتی بازتابهای رسانهای قدمی برای تکمیل فیلم برداشته نشد و احتمالا مشغلهها، اجازهی چنین کاری نمیداد!
«چرا وقتی طرف ترک در واکنش به اعتراض چند ماه قبل من در اقدام به تدوین خودسرانه عنوان کرد: «این ده ماه کجا بودید؟» شما اعلام نکردید که از یک هفته بعد از اقدام به تعطیلی موقت تولید به دلیل مشکل مالی آن هم در حالی که پنج یا شش سکانس مهم فیلم فیلمبرداری نشده بود تا همین هفتههای اخیر یعنی چیزی حدود یکسال و نیم بنده در تماس با شما به عنوان تهیه کننده فیلم، به طور مستمر پیگیر سرنوشت کار بودم که خوشبختانه اسناد آن هم موجود است.»
«.. به جرأت میتوانم بهتون بگویم که حسّ من، ریتم من و ضرباهنگ کارهای من برای زندگی دوره قاجار خیلی مناسبتر است تا زندگی امروز! یعنی من اگر یک قصه یا فضایی مربوط به زندگی در دوره قاجار باشد، خیلی به هرحال با آ «نزدیکی بیشتری احساس میکنم شاید یکی از دلایلش این باشد که بعد از قاجاریه واقعاً یک مقداری هویت ملی ما به جبر، و نه بهصورت یک جریان عادی و طبیعی تغییر کرد»
ایرج راد، بازیگر نقش ناصرالدینشاه در این مجموعه، درباره بازیاش در گفتوگویی با خبرگزاری مهر گفته است:
«من قبل از اینکه با این پروژه قرارداد ببندم قرار بود در کار دیگری بازی کنم، حتی تست گریم هم انجام داده بودم. تا اینکه آقای نیکپور پیشنهاد بازی در سریال «امیرکبیر» را داد و من به او گفتم با آقای تقوایی قرارداد بستم تا در میرزا کوچک خان نقش اسماعیل را بازی کنم. بعد از صحبتی که با آقای نیکپور داشتم او گفت نقش اسماعیل برای مردم زیاد شناختهشده نیست، حتی چهرهام به لحاظ گریم به مجموعه «امیرکبیر» نزدیکتر است. تا اینکه من پیشنهاد دادم جلسهای با آقای تقوایی داشته باشیم تا بتوانیم این مشکل را حل کنیم.
در این جلسه آقای تقوایی محبت کرد و پذیرفت تا من در مجموعه «امیرکبیر» بازی کنم. بعد از تست گریم و تست لباس متوجه شدم چقدر به نقشم در مجموعه «امیرکبیر» نزدیک شدم. در این پروژه سعی کردم فراز و نشیبهای نقش ناصرالدین شاه را لمس کنم. کاملاً با نقش دست و پنجه نرم میکردم. البته برای ایفای نقش در «امیرکبیر» دچار ترس شده بودم، چرا که قبلا استادم مشایخی در کار حاتمی این نقش را بازی کرده بود.
ناصرالدین میرزا، در ۲۵ تیر ۱۲۱۰ در نزدیکی آذربایجان به دنیا آمد. پدرش «محمدشاه» و مادرش «جهان خانم» معروف به «مهد علیا» بودند. ناصرالدین شاه بعد از پادشاهی، به «قبله عالم»، «سلطان صاحبقران»، «ظلالله»، «شاهبابا» و بعد از کشتهشدن به شاه شهید معروف شد. ناصرالدین شاه با نیم قرن سلطنت بعد از شاپور دوم ساسانی و تهماسب اول صفوی طولانیترین دوره پادشاهی را در ایران داشته است و به همین دلیل بر خود لقب صاحبقران گذاشت. او در سال ۱۲۷۵ شمسی در آستانه پنجاهمین سال پادشاهیاش و بر مزار همسر و سوگلی محبوبش، جیران، به ضرب گلوله ترور شد.
خدیجه خانم تجریشی یا جیران، ملقب به فروغ السلطنه، از همسران خاص ناصرالدینشاه بوده است. شاه پس از آنکه خدیجه خانم را به ازدواج خود درآورد، به دلیل چشمان بزرگش، او را «جیران» نامید. جیران واژهای ترکی و به معنای غزال است. درباره نحوه آشنایی ناصرالدینشاه و جیران روایتهای مختلفی وجود دارد. عباس امانت در کتاب «قبله عالم» نوشته است جیران ابتدا برای فراگرفتن رقص آواز به حرم شاه آورده شد و اولینبار ناصرالدینشاه او را در جمع ملازمان مهدعلیا دید و به او دل بست.
برخی دیگر معتقدند شاه در جریان یک شکار جیران را روی درخت توتی دیده و از او خواسته همسرش شود. جیران بدون آنکه بداند با شاه مملکت حرف میزند گفته است: تو که داخل آدم نیستی. من زن شاه میشم!
آنچه که تمام تاریخنویسان به احتمال زیاد قطعی میدانند این است که دیدار ناصرالدینشاه و جیران یک دیدار تصادفی بوده و ناصرالدینشاه علیرغم داشتن زنان دیگر، برای اولینبار با خدیجهخانم عشق را تجربه میکند و رفتهرفته محبتش به سر حد جنون میرسد؛ بهطوریکه لحظهای دوری این سوگولی را نمیتوانست تحمل کند.
در توصیف جیران آوردهاند که او دختری بلندقامت، زیبارو، سیهچشم و سیهگیسو بوده و به اسبسواری و شکار بسیار علاقه داشته است. برخی منابع هم گفتهاند جیران از نظر ظاهری هیچ ویژگی خاصی نداشته است. پولاک، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، که در زمان حیات جیران در ایران به سر میبرد و او را از نزدیک دیده بود، درباره شکل و شمایل او نوشته است: «او نه زیبایی خاصی داشت و نه لطف و ملاحتی، و بر گونه چپ هم سالکی بزرگ داشت. با وجود همه اینها بر شاه نفوذ بسیاری پیدا کرد و مردم این نفوذ را در اثر سحر و جادو میدانستند.»
جیران دختر محمدعلی تجریشی، باغبان روستای تجریش، بود و برخلاف چهار زن دیگر شاه که همه نجیبزاده بودند، روستازادهای بیش نبود. به همین دلیل او نمیتوانست مادر ولیعهد باشد، اما آنقدر نزد شاه محبوب شد که پسرش را به ولایتعهدی شاه قجر رساند، اما نه به سادگی. او خوب میدانست که برای رفع موانع و مشکلات، باید خود ناصرالدینشاه و صدر اعظمش، میرزا آقا خان نوری، را راضی کند.
آنطور که در تاریخ آمده است جیران، ناصرالدین شاه را با تحبیب و صدراعظمش را با ترعیب با خود همراه کرد تا پسرش را، ولی عهد کند. کنت گوبینو که در آن زمان عهدهدار امور سفارت فرانسه در ایران بود، در نامهای به دولت خود در اینباره نوشته است:
«چنین به نظر میرسد مادر امیر نظام، سوگولی شاه، هر دم فرصت به دست آورده از صدر اعظم پیش شاه بد میگفته است و خاطر شاه را نسبت به کارهای او مشوب میساخته است؛ چنانکه سرانجام یک روز ناصرالدینشاه صدراعظم را احضار کرده و گفته بود مادر امیر نظام از رفتار شما راضی نیست. به شما مهلت میدهم که در اندک مدتی رضایت خاطر او را به دست آورید.» (منبع: «سه سال در آسیا». عبدالرضا هوشنگ مهدوی)
مهدعلیا که در ۱۶ سالگی به عقد محمدشاه قاجار درآمد، از او صاحب دو فرزند شد؛ یکی ناصرالدین شاه و دیگری ملک زاده خانم ملقب به عزه الدوله. زندگی پرفرازونشیب مهدعلیا نشان میدهد او زنی متفاوت بوده است؛ هوشمند، کاردان، باسواد و در نقاشی و گلدوزی متبحر؛ او به زبان عربی تسلط داشت و با نظم و نثر فارسی آشنا بود. جهان خانم، چون به چند عنوان آراسته بود، او را مهد علیا میخواندند.
مهدعلیا پس از مرگ محمدشاه زمام امور را به کمک سفیر انگلستان بدست میگیرد و پایتخت را به مدت ۴۵ روز تا زمان تاجگذاری ناصرالدین شاه آرام نگه میدارد. زنی قدرتطلب و بیپروا که برای رسیدن به هدف خود (تثبیت خاندان قاجار و سلطنت پسرش) با هیچ کسی رودربایستی نداشت. با دسیسههای «مهدعلیا» و همدستانش، شاه قاجار به یکی از ننگینترین کارهای پادشاهیاش، یعنی صدور فرمان قتل «امیر کبیر» وادار میشود.
غلامعلی خان عزیزالسلطان معروف به ملیجک، فرزند میرزا محمد خان گروسی (ملیجک اول) بوده است. روزی او در حضور شاه گنجشکی را میبیند و به آن اشاره میکند و با زبان کردی و بیان شیرین کودکی و لهجه گروسی میگوید: (ملویجک، ملویجک) و این شیرینزبانی بسیار به دل ناصرالدین شاه مینشیند. از آن به بعد ملیچک میشود لقب عزیز السلطان. اما داستان تقرب او به شاه از این قرار بوده است: ناصرالدین شاه معمولاً در یکی از اتاقهای کاخ زیر یک چلچراغ و روی زمین میخوابید. یکبار رختخواب شاه را پهن میکنند و ملیجک کوچک هم آنجا بوده. ملیجک با اشاره و زبان کودکی از شاه میخواهد که رختخوابش را جابجا کند و جای دیگری بیندازد و شاه نیز به این خواسته کودک مورد علاقهاش عمل میکند. پس از گذشت مدتی آن چلچراغ ناگهان به زمین افتاد و از بین رفت. شاه این اتفاق را به فال نیک گرفت و کودک را فرشته نجات خود میدانست و از این پس بود که روز به روز، شدت علاقه شاه به کودک زیادتر میشد، بهطوریکه این کودک زشت و لاغر و لجوج را بیشتر از فرزندان خود دوست میداشت و پس از آن هیچکس با هیچ خدمتی نتوانست به اندازه او محرم و مقرب درگاه شاه شود.
ببینید: