به گزارش شهرآرانیوز، درباره شیوههای اطلاع رسانی به مردم برای دریافت واکسن کرونا، حرفهای زیادی دارد. دکتر غلامرضا حسنی، جامعه شناس است و از زاویه تخصصش به واکسیناسیون به عنوان برنامهای اجتماعی نگاه میکند. این عضو هیئت علمیِ گروه علوم اجتماعیِ دانشگاه فردوسی مشهد، تأکید میکند که کرونا، پدیدهای چندوجهی است، نه صرفا پزشکی و بُعد اجتماعی آن، پررنگ است. سؤالات ما و راهکارهای او برای انتخاب سیاست صحیح درقبال، اما و اگرهای واکسیناسیون را در ادامه میخوانید.
اگر واکسیناسیون مسئلهای شخصی بود، اشکالی نداشت و هر کسی میتوانست هر نظری داشته باشد؛ اما شخصی نیست. باید درباره این کنش اجتماعی اعتمادسازی شود. نیاز به کار فرهنگی، تبلیغی و اقناعی داریم.
نمیشود ماجرا را رها کرد و گفت خودش درست میشود، چون میتواند هزینههای درمان را برای جامعه افزایش بدهد. البته نباید انتظار داشته باشیم صد در صد جامعه هم واکسیناسیون را انجام بدهند. در برنامههای اجتماعی همه همراهی نمیکنند. در گذشته هم این بوده است. قبل انقلاب کسانی واکسن نمیزدند؛ چون شایعاتی در این زمینه وجود داشت. به نظرم کسانی که اقبال چندانی به واکسن کرونا ندارند، شاید تجربه زیستشان درزمینه درمان، به سمت درمانهای سنتی باشد.
سیاست گذاران باید طرحهای مداخلهای تعریف کنند. یعنی گروههای هدف را شناسایی کنند. کسانی که نوبت واکسیناسیونشان شده و بنای اقدام ندارند. همچنین گروههایی که در برنامه واکسیناسیون هستند، اما جزو اولویتهای نخست قرار نگرفته اند؛ باید از الان روی اینها کار کرد. اقناع این افراد، با ساز وکار تسهیلگری، ممکن است. یعنی مراجعه مستقیم یا تماس تلفنی صورت بگیرد، راهنمایی شود و تأثیر آن بر رفتار افراد، یک هفته بعد بررسی شود. این را هم باید در نظر داشت که مواجهه با فردی کم سواد که چه بسا واکسن نزدنش تحت تاثیر ذی نفوذان دیگر است، با یک فرد تحصیل کرده، تفاوت دارد.
در ساز و کار تسهیلگری، نه فقط از پزشکان، بلکه از دیگر گروههای مرجع فکری مثل استادان، روحانیون، روان شناسان اجتماعی و دیگرانی که الگو و هنجارساز هستند هم استفاده شود. همان کاری که بنده برای مادر خودم که از سالمندان دارای اولویت بود، انجام دادم. واکسن را بی عارضه، جلوه ندادم و گفتم که درصد کمی ممکن است درگیر عوارض شوند، اما خطر واکسن نزدن در این سن و سال، به مراتب بیشتر است. اگر این صحبتها نبود، ایشان هم راضی نمیشد.
بسیج، سازمانهای مردم نهاد و گروههای جهادی هم میتوانند در این عرصه کار کنند. مدیریت تسهیلگری، مهم است. کرونا یک پدیده چند وجهی است. علم پزشکی به تنهایی نمیتواند ماجرا را مهار کند. کرونا جنبه اجتماعی دارد و اگر در کشوری مثل چین، به آن توجه نمیشد، میلیونها انسان مرده بودند.
بله. متأسفانه اتفاقاتی که در سالهای گذشته رخ داده، باعث غیر کارکردی شدن و لطمه خوردن برخی نهادها و موقعیتها شده است. مشکل از ساختار نهادی نیست، بلکه از افرادی است که نظرات خودشان را برساخت میکنند و منافع فردی را بر منافع عمومی ترجیح میدهند. هر چند که ماجرا به اعتماد و مسائل داخلی نیز بستگی دارد، اما، چون کرونا فراملی است، میتوان برایش شواهد جهانی آورد و به این وسیله، میزان اقناع جامعه را افزایش داد. مثلا از کشورهای پرجمعیتی گفت که با همگرایی، سهمشان در مرگ ومیرهای کرونایی جهان را به شدت کاهش دادند.
نکته اول اینکه برخی از واکسن نزدنها به آگاهیهای ناقص و سؤالات بی جواب مردم برمی گردد که باید برای آن چارهای اندیشید. دارم میشنوم از برخی افراد که میگویند ما کرونا گرفته ایم، آنتی بادی در بدنمان هست و دیگر نیازی به واکسیناسیون نداریم.
نکته دوم اینکه باید در نحوه ارائه آمار متوفیان کرونا تجدید نظر شود. مرگ انسانها نباید عادی سازی شود. هدف از ارائه آمار و اطلاعات، حساس کردن مردم است و اینکه مسئله را جدی بگیرند، اما میبینیم که این اتفاق آن طور که باید، نمیافتد. مثلا باید متوسط سن فوت شدههای کرونا، نیروی کاری که جامعه از دست میدهد، خانوارهایی که با کرونا سرپرستشان را از دست داده اند و بیکاریهای ناشی از کرونا را گفت. نباید برنامههای اجتماعی مقابله با کرونا را در حد سلامت جسم تقلیل داد. باید از تأثیر آن روی سلامت روانی و اجتماعی گفت، همچنین از هزینههای سرسام آور آن بر اقتصاد.
ارزشهای اعتقادی جامعه، ظرفیت مهم دیگر برای جلب مشارکت مردم است.
بخشی از افکار عمومی ما با طب مدرن مشکل دارد و این ناشی از نگاه صفر و یکی متولیان امر است. به بیان دیگر، طب سنتی را تقریبا به طور کامل رد کرده ایم. نیامدیم بگوییم چه بخشی از طب سنتی ما کارساز است و مرجع تشخیص آن کیست. انگار نه انگار که همین طب سنتی ریشه در فرهنگ بومی ما دارد و قرنها به بخشی از نیاز جامعه پاسخ داده است.
جلو شبکههای اجتماعی را نمیشود گرفت. دو حالت را در نظر بگیرید، اینکه خبری در فضای مجازی منتشر و سپس به آن پاسخ داده شود یا در حالت دوم، با آینده پژوهی، سؤالات و شبهههای احتمالی، پیش بینی و برای آن پاسخهایی از پیش آماده شود. حالت دوم -بی گمان- مؤثرتر است. رفتار ما در این عرصه، حالت اول و مصداق «نوشدارو بعد از مرگ سهراب» است.
جامعه مدنی جامعهای است که افراد آن، همه چیز را برای همه بخواهند، نه همه چیز را برای خودشان. ترویج این نگاه رشدیافته برای مدیریت کرونا، ضروری است. دعواهای سیاسیِ زرگری و نگاههای کلیشهای و مهوع چپ و راست را کنار بگذاریم. مهم، حفظ انسجام اجتماعی و ساختن کشور است. «بنشینیم تا دولت خودش کار را درست کند» نگاه صحیحی نیست. به عنوان کسی که با تمامی رعایت ها، به کرونا مبتلا شده است، یک دقیقه آخر کلاس هایم را به بیان تجربه ام از این بیماری با دانشجویانم سپری میکنم.