رونمایی از «ناخن‌کشیدن روی صورت شفیع‌الدین» اثر قاسم فتحی، در مشهد «حلقه عشاق» به یاد رضا مافی | گزارشی از یک نمایشگاه نقاشی خط در مشهد پیام وزیر ارشاد به هنرمندان پیشکسوت شاعر پادشاه فصل‌ها، پاییز‌های مشهد را دیده بود درباره جمشید و نادر مشایخی، بازیگر و آهنگ‌ساز ایرانی به بهانه زادروز پدر و پسر هنرمند پرونده «توماج صالحی» مختومه اعلام شد رویکرد اصلی دکه مطبوعات، فروش نشریات و کتاب است انتشار «آتش نهان» آلبوم جدید پرواز همای بازیگران جایگزین سارا و نیکا در سریال پایتخت ۷ معرفی شدند + فیلم و عکس رقابت فیلم سینمایی «احمد» در جشنواره بین‌المللی فیلم مسلمانان کانادا ماجرای تغییر ناگهانی سالن اجرای نمایش «خماری» و حواشی آن چیست؟ بازگشت چهره‌ها به چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر درگذشت «سیداحمد مراتب»؛ نخستین ایرانی که بر بام خانه کعبه اذان گفت + فیلم مشهدی‌ها در کمین صید سیمرغ | نگاهی به مهم‌ترین آثاری که شانس حضور در جشنواره فیلم فجر را دارند برنده جایزه گنکور متهم شد | مسئله اقتباس بدون مجوز و نقض محرمانگی پزشکی
سرخط خبرها

گفتگو‌ی شهرآرانیوز با افسانه بایگان که این روز‌ها در مشهد جلو دوربین رفته است

  • کد خبر: ۶۸۶۱۳
  • ۰۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۹
گفتگو‌ی شهرآرانیوز با افسانه بایگان که این روز‌ها در مشهد جلو دوربین رفته است
افسانه بایگان، بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون، این روز‌ها مشغول بازی در فیلم سینمایی «پینگ پنگ» به کارگردانی احسان‌روحی و دانوش یزدان پناه از اهالی تئاتر مشهد است. با او که شروع فعالیت‌های حرفه‌ای اش چه در سینما و چه در تلویزیون با خراسان پیوند خورده است گپ ‌وگفتی داشته ایم که در ادامه می‌خوانید.

خزاعی - افخمی | شهرآرانیوز - افسانه بایگان، بازیگر سرشناس سینما و تلویزیون، این روز‌ها مشغول بازی در فیلم سینمایی «پینگ پنگ» به کارگردانی احسان‌ روحی و دانوش یزدان پناه از اهالی تئاتر مشهد است. فیلمی که موضوعی اجتماعی دارد و در یک خانه قدیمی در محله رضاشهر مشهد در حال تولید است. رضا صابری و محمدرسول صفری از دیگر بازیگران شناخته شده‌ای هستند که در این اثر در کنار بایگان به ایفای نقش می‌پردازند. این بازیگر از سال ۹۵ تا اکنون تنها در فیلم «سیاه باز» بازی کرده که این فیلم هنوز اکران نشده است و بعد از چند سال دوری از سینما، حضور در فیلمی را پذیرفته که در مشهد و با گروهی از اهالی تئاتر ساخته می‌شود. با او که شروع فعالیت‌های حرفه‌ای اش چه در سینما و چه در تلویزیون با خراسان پیوند خورده است گپ وگفتی داشته ایم که در ادامه می‌خوانید.


ویدئو این گفت‌وگو را هم در لینک زیر می‌توانید ببینید:

افسانه بایگان: اگر عشق باشد زمان حرف احمقانه‌ای است


 

درباره حضورتان در مشهد صحبت کنید. چه شد که با عوامل فیلم «پینگ پنگ» آشنا شدید و بازی در این کار را پذیرفتید؟

علی پورعطایی، که از دوستان قدیمی من است، یک روز به من گفت که دوستانش می‌خواهند کاری را در مشهد تولید کنند و من را با آقای روحی و پزدان پناه آشنا کرد. من با آن‌ها در تماس بودم و فیلم نامه را خواندم و دیدم که از ظرفیت خوبی برخوردار است. این فیلم، دورانی از تاریخ معاصر ما در اواخر دهه شصت را روایت می‌کند که من کمتر دیده ام در این سال‌ها به ویژه در این قالب به آن پرداخته شده باشد. این بود که علاقه‌مند شدم تا در فیلم «پینگ پنگ» حضور داشته باشم.


در پیشینه کاری و تجربی کاری شما اثری که در شهرستان و با یک تیم کارگردانی شهرستانی ساخته شده باشد دیده نمی‌شود و فکر می‌کنم اولین بار است که حضور در چنین اثری را پذیرفته اید. درباره این تجربه بگویید و اینکه سینما را در شهرستان چطور می‌بینید و چقدر ظرفیت برای آن قائل هستید؟

من فکر می‌کنم مشهد به لحاظ بضاعت فرهنگی در زمینه هنر به ویژه بخش نمایشی که الان به آن می‌پردازیم خیلی قوی و غنی است و وقتی من با این کار هم برخورد کردم، متوجه شدم چقدر بچه‌ها حرفه‌ای و سوارکار حرکت می‌کنند خیلی برای من فعالیت در این مدیوم جذاب‌تر شد. همچنین به مشهد نمی‌توان شهرستان گفت، مشهد یک کلان شهر است و ظرفیت بسیار بالایی برای کار دارد. تنها تفاوتی که می‌شود میان تهران و مشهد در نظر گرفت، میزان فعالیت است. در تهران پروژه‌های بلند یا سریال‌ها پشت سرهم ساخته می‌شود که باعث می‌شود هنرمندانش خیلی حرفه ای‌تر شوند، اما اینجا به نسبت تهران کار کمتری صورت می‌گیرد. با این حال من این مسئله را کمبود نمی‌دانم و به عنوان یک حرکت رو به جلوی خیلی خوب به آن نگاه می‌کنم، انگار چالشی برای همه بچه‌هایی که کار می‌کنند ایجاد شده تا گرم، خوب، حرفه‌ای و با همه توانشان کار کنند و این واقعا جزو نکات مثبت کار است.


شما به واسطه اجدادتان که در مشهد و خراسان بوده اند و در دوران قاجار اینجا مسئولیت داشته اند نسبتی با این خطه دارید. آیا این رابطه اثری در پذیرش کار در مشهد داشته است؟

صدرصد. من خوشبختانه سالی چندبار به مشهد می‌آیم و تجدید میثاقی با ریشه هایم در اینجا دارم. این سعادت را هم داشته ام که جد مادری من در دوره قاجار حاکم خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی بوده اند و پایین پای آقا امام رضا (ع) مدفون هستند. به هرحال ریشه‌های من اینجاست و به مشهد و خراسان نگاه خاصی دارم و اینجا را ولایت خودم می‌دانم.


فکر می‌کنید ولایت شما که شاعران برجسته ای، چون فردوسی، مهدی اخوان ثالث، ملک الشعرای بهار و یا در حوزه موسیقی چهره‌های درخشانی، چون غلامعلی پورعطایی، پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان دارد الان به ویژه در حوزه فرهنگ و هنر در همان جایی که شایسته اش هست ایستاده یا از آن فاصله دارد؟

در این روزگار که همه چیز در فضای مجازی به شکل بسیار سطحی تری مطرح می‌شود و نگاه آدم‌ها به فرهنگ نگاه عمیقی نیست. من فکر می‌کنم متولیان امور فرهنگی ما کم کاری کرده اند و من از این بابت متأسفم. چون تاریخ فرهنگی و هنری که در خطه خراسان داریم تکیه گاه بسیار محکمی است و حیف است که آن را دست کم بگیرم.


گفتگو‌ی شهرآرانیوز با افسانه بایگان که این روز‌ها در مشهد جلو دوربین رفته است

 

اولین کار حرفه‌ای شما یعنی سریال سربداران که بدون تردید مهم‌ترین سریال دهه شصت و یکی از اثرگذارترین مجموعه‌های تاریخ سینما و تلویزیون ایران بود نیز قصه‌ای درباره خراسان دارد. در واقع ما از هر طرف می‌چرخیم با شما به خراسان می‌رسیم. درباره حضورتان در سریال سربداران بگویید؟ اینکه شما اولین تجربه تان در تلویزیون بود نه سینما در ادامه مسیر شما اثری داشت؟

من سعی کردم همیشه ارتباطم را با تلویزیون حفظ کنم و با مخاطبی که تلویزیون را می‌بیند همچنان در ارتباط بمانم. «سربداران» هم داستانش متفاوت است. من در طول سال‌هایی که کار کردم به چنین تجربه‌ای برنخورده ام که به این شدت عاشقانه، حرفه ای، درست و با معیار و مدیوم بسیار بالا ساخته شود. برای نمونه، تار موسیقی ساخته شده آقای فخر الدینی را آقای لطفی نواخته بودند یعنی روی تمام اجزایی که این پازل را تشکیل می‌دهد دقت شده بود و به همین دلیل هم یک اثر جاودان به وجود آمد. من این شانس را داشتم که در کنار بزرگان سینما و تلویزیون فعالیتم را شروع کنم.


اولین تجربه سینمایی تان هم با کارگردان مشهدی بود، فیلم «گمشده» به کارگردانی مهدی صباغ زاده که در دهه شصت ساخته و مثل خیلی از فیلم‌های دیگر به اثری ماندگار تبدیل شد. درباره حضورتان در این فیلم توضیح دهید.

سینمای بعد از انقلاب در آن سال‌ها ستاره نداشت و تبیین هم نشده بود یعنی فیلم سازان نمی‌دانستند چطور باید کارشان را پیش ببرند. این مسائل باعث شد که من بعد از سربداران دو سالی دچار افسردگی شوم و هیچ کاری را قبول نکنم. آن زمان به پیشنهاد پدرم برای رادیو، آزمون دادم که مرحوم سمندریان استادم بودند و من یک دوره‌ای را در رادیو با ایشان کار کردم تا اینکه بازی در «گمشده» به من پیشنهاد شد. من از آقای سمندریان نظرشان را پرسیدم که به من گفتند «حتما برو، چون تو برای رادیو و پشت میکروفن‌ها ساخته نشدی، می‌توانی گاهی بیایی اینجا کار کنی، ولی برو سینما را همچنان ادامه بده و تجربه کن.»



گفتگو‌ی شهرآرانیوز با افسانه بایگان که این روز‌ها در مشهد جلو دوربین رفته است

در میان صحبت هایتان به نکته جالبی اشاره کردید در دهه شصت و شروع سینمای بعد از انقلاب، تصمیم گیران این حوزه به نظر می‌آمد که تمایلی به ستاره سازی نداشتند از این رو به ندرت در فیلم‌ها قهرمان به معنای کلاسیکش را می‌دیدیم. شما در این دوره کارتان را شروع کردید این اتفاق چقدر برای شما سخت بود؟

آن دوره من تنها بازیگر زن جوان سینمای ایران بودم که کارهایم با اقبال عمومی روبه رو شده بود، اما بار‌ها خیلی صریح به من گفتند ما سوپراستار نمی‌خواهیم. اگر این عشق به سینما در من نبود بار‌ها و بار‌ها شاید آن را رها و می‌کردم. به هرحال ماندم و به فعالیتم ادامه دادم.


با این حال، شما به تعبیر امروزی یک سلبریتی دهه شصت و هفتاد بودید.

البته من کلمه سلبریتی را دوست ندارم. به نظرم ما بازیگر‌ها شأن و جایگاه دیگری داریم و این کلمه یک کم مفهوم حضور بازیگر را تغییر داده و جایگاهش را به نوعی به چالش کشیده است. ولی به عنوان یک بازیگر بله ماندم و کار کردم. به طوری که در تمام سال‌های دهه شصت در ۳ یا ۴ فیلم بازی کردم.


اما چطور از این همه انرژی در آن سال‌ها به یک کم کاری رسیدید. شما که سال ۷۷ در ۴ فیلم سینمایی و ۳ سریال بازی کردید ازسال ۷۸ تا ۸۳ دیگر در هیچ فیلم سینمایی حضور نداشتید. درباره این پرکاری و انگیزه در دهه شصت و بعد کم کار شدنتان توضیح دهید؟

چون به نظرم علت و معلول‌ها تغییر کرد. من هم بنا به دلایلی ترجیح دادم آهسته و پیوسته، کمی دورتر به قضایا نگاه کنم و خیلی در دل ماجرا نباشم.


در سال‌های فعالیتتان با کارگردانانی از نسل‌های مختلف کار کرده اید. درباره تفاوت این آدم‌ها و نوع نگاهشان بگویید آیا دلیل این تفاوت تغییر زمان و ذائقه است؟

صددرصد یکی از آیتم‌ها همین است، حرکت زمان و آنچه که حداقل زمان از سینما می‌طلبد. من فکر می‌کنم جهان سینما به نگاتیو و بعد از نگاتیو (دیجیتال) تقسیم می‌شود. من با نگاتیو شروع کردم. آن دوران کارگردان‌ها با محدودیت روبه رو بودند و تعداد نگاتیو هم سهمیه‌ای بود. همچنین به یادم دارم یکی از موضوعاتی که درباره بازیگران آن دوره بیان می‌شد این بود که می‌گفتند این بازیگر تک برداشتی است. صحبتی که خیلی موضوع مهمی بود. به هرحال آن کارگردانان نسل دیگری بودند، تجربه بسیار عمیق و عجیبی داشتند و نگرششان هم از یک جهان خاص بود. حالا هم تنها چیزی که مسئله ماست این است که ما آن جاوادنگی و عطر و بو و جادوی سینما را از دست داده ایم.


یعنی به دلیل نگاتیو نبودن این اتفاق رخ داده است؟

وقتی اصل موضوع مطرح نباشد و حاشیه‌ها رنگ بگیرند و اصل قضیه خلق کردن وجود نداشته باشد، ما با چنین وضعیتی رو به رو می‌شویم. اینکه مخاطب، فیلمی که برایش بسیار زحمت کشیده شده را روی یک موبایل کوچک در تاکسی می‌بیند خیلی فرق می‌کند با زمانی که یک تماشاچی صف می‌ایستاد، بلیت می‌گرفت داخل یک فضای تاریک روی یک پرده بزرگ فیلم را می‌دید و با این به رویا می‌رفت. با همه این حرف‌ها من فکر می‌کنم اگر عشق باشد زمان حرف احمقانه‌ای است. یعنی ما برای همه چیز‌هایی که داریم اگر عنصر عشق را در نظر بگیریم و عاشقانه و خالصانه کار کنیم، همچنان می‌شود آن جاودانگی را حفظ کند.


همه فیلم‌هایی که در دهه شصت و هفتاد کار کردید برای شما این عنصر عشق را داشت؟

برای من بله. کم و زیاد دارد، ولی هرجایی که قرار گرفتم با تمام وجود کار کردم و به همین دلیل هم دیدم که چقدر مردم همیشه من را باور کردند.


همین عشق باعث شده که در تمام این سال‌ها با آنکه جایزه‌ای حداقل از جشنواره فیلم فجر نگرفته اید البته به غیر از یک دیپلم افتخار برای «خواهران غریب» همچنان راهتان را ادامه دهید؟

درست است که هنرمند مثل همه انسان‌ها یک کودک درون قوی دارد و این کودک درون دوست دارد که دیده شود و تحسین شود، اما نگرش من به جایزه نگرش دیگری است. اگر سیمرغ ملاک یک جایزه برایمان باشد، من می‌گویم آن سیمرغ تو باید باشی. سیمرغ چیزی نیست که کسی به دست تو بدهد و تو فکر کنی چه اتفاقی افتاده است. نه، سیمرغ تو هستی. به همین دلیل هم هیچ وقت نه نگاهم به آن بوده نه از دریغش ناراحت شده ام و کار خودم را کرده ام.


اگر قرار باشد بین سینما و تلویزیون و شبکه نمایش خانگی یکی را انتخاب کنید، ترجیحتان کدام است؟

به نظر من اگر عناصر و بافت دراماتیک یک پروژه درست باشد در همه این موارد می‌شود کار کرد، خلق کرد و لذت برد.


آیا نقش یا فیلمی بوده که حسرت نپذیرفتنش را بخورید یا دوست داشته باشید به شما پیشنهاد شود؟

به عنوان حسرت نه، ولی همیشه علاقه‌مند هستم که این اتفاق بیفتد. یک روز استاد بزرگ سینما، جناب آقای بهرام بیضایی فیلم نامه‌ای را به من دادند به نام «پرده نئی» و گفتند که ان شاء ا... این را یک روز با هم کار می‌کنیم و من امیدوارم که این استاد به سینمای ما برگردند و من هم این افتخار را داشته باشم که در این فیلم کار کنم.

 

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->