انتظار و مطالبه همه ما این است که برق و گاز و آب قطع نشود و وقتی خاموشی رخ میدهد یا گاز قطع و فشار آب کم میشود، انتقادها افزایش مییابد و برای دولت بهعنوان نماد حاکمیت نیز جلوگیری از استمرار خاموشی چراغها و اجاقها و کم آبیها ضروری است، اما فراتر از خاموشیها این است که ما دچار بحران فراموشی ملی شدهایم.
این بحران بهاندازهای جدی و البته خاموش است که غفلت از آن درنهایت امنیت انرژی ایران را بهخطر میاندازد و با توصیهها مبنی بر کمتر و بهتر مصرفکردن انرژی نیز مشکلات حل نخواهد شد. درباره تکرار پدیده خاموشیهای اخیر نیز میتوان دلیل را محدود کرد به اینکه میزان مصرف بهدلیل افزایش دما بیشتر شده یا میزان مصرف استخراج رمزارزها دردسر ایجاد کرده است یا اینکه نیروگاههای برقابی بهدلیل کمبارشیها از مدار تولید خارج شدهاند، اما اگر از اتفاق فاصله بگیریم و به فرایندها و روندها متکی شویم، درخواهیم یافت که بحران امنیت انرژی جدیتر و عمیقتر است.
دفع این بحران نیازمند شناخت زنجیره تولید، توزیع و مصرف انرژی است و اگر واقعبین باشیم، متوجه اتلاف وسیع انرژی برق هستیم. این درست است که ظرفیت نیروگاههای کشور با نیازهای جامعه ازجمله برق مصرفی بخش خانگی، صنعتی، تجاری، اداری و... در اوج مصرف فاصله دارد، اما سرمایهگذاری برای ایجاد نیروگاههای جدید یک گزینه مطمئن نیست و تا زمانی که کشور دارای اطلس مدیریت تقاضای انرژی نباشد، سرمایهگذاری برای ساخت نیروگاههای جدید یک گزینه موقت برای چشمپوشی از یک بحران ملی است.
بهطور روشن اگر تحریمها نبود، امکان بازسازی و نوسازی و افزایش بهرهوری نیروگاهها، کاهش محسوس مصرف در بخشهای صنایع برقخوار مانند فولادیها و سیمانیها، سرمایهگذاری وسیع در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر مانند نیروگاههای خورشیدی و بادی و...، اجرای سیاستهای بهینهسازی مصرف انرژی در بخش ساختمان و همچنین بهینهسازی خطوط انتقال و توزیع برق وجود داشت. وقتی به ترازنامه انرژی ایران نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که در هر استان بیشترین میزان مصرف انرژی به کدام بخشها اختصاص دارد و چه میزان معادل نفت خام مصرف خواهد شد تا یک کالا یا خدمت ارائه شود؛ بنابراین صرف اینکه گفته شود ایرانیها بهاندازه همه قاره اروپا انرژی مصرف میکنند، بهمعنای تأیید مقصربودن مردم نیست، بلکه اشتباه در سیاستگذاریها و ریلگذاریهاست که کشور را با بحران امنیت انرژی روبهرو کرده است.
واقعیت این است که بهدلیل بحران آب در ایران، تأکید بر ساخت نیروگاههای برقابی و ساخت سدها، چندان توجیه ندارد و میتوان بهجای آن برای نیروگاههایی سرمایهگذاری کرد که سوخت آن نه آب پشت سدها که نور خورشید و وزش باد باشد. میتوان بهجای اینکه مدام تکرار کرد که قیمتها باید اصلاح شود تا مصرف پایین بیاید، میزان اتلاف انرژی از درون نیروگاهها تا خطوط انتقال و توزیع را کاهش داد، میتوان با تغییر فناوری صنایع، از انرژیخواری آنها جلوگیری کرد. خلاصه اینکه میشود از بحران خاموشیها فاصله گرفت، مشروط به اینکه بتوانیم از بحران فراموشی فاصله بگیریم، وگرنه بازهم برق و گاز و آب قطع میشود.