اکنون که شمارش معکوس برای آغازبهکار ششمین دوره شوراهای اسلامی شهر آغاز شده است، ضرورت نگاهی متفاوت به شیوه اداره شهرها توسط پارلمانهای محلی احساس میشود. شورا و شهرداری برای اداره شهرها با چالشهای فراوانی روبهرو هستند؛ از «مسائل کالبدی» مانند بافت فرسوده گرفته تا «مسائل اجتماعی» همچون حاشیهنشینی، کودکان کار، وندالیسم، تکدیگری، زبالهگردی و «مسائل کلان مدیریتی و اجرایی» همچون چالشهای زیستمحیطی، فقدان برنامه برای درآمدهای پایدار شهری، سیاست تراکمفروشی، مشکلات زباله و پسماند، مدیریت بحران، هماهنگ نبودن با دستگاههای موازی اجرایی، محدودیتهای سیاستگذاری و به انجام نرسیدن وظایف و تعهدات دولتها دربرابر شهرداریها که اهم این چالشهاست.
واقعیت این است که با وجود سالها تجربه در اداره شهرها توسط شوراها (که رکن چهارم اداره امور کشور هستند)، همچنان مسائل و مشکلات فراوانی وجود دارد که باید محل توجه منتخبان ملت قرار بگیرد. زمانی که انتخابات به پایان میرسد، منتخبان و آرایش سیاسی شوراها مشخص میشود و هیجانهای گروههای سیاسی، احزاب و مردم بهپایان میرسد و وقت آن است که میراث مدیریتشهری به بهترین شکل به نسل بعدی منتقل شود.
به نظر میرسد یکی از دلایل مهم موفق نبودن حداکثری شوراها در پنج دوره گذشته، بسنده کردن به سطحی پایینتر از جایگاه واقعی آن در نظام مدیریتشهری است. هدف از آنچه گفتم، نه یک تحلیل سیاسی است نه کنایهای به این و آن، بلکه توصیف یک واقعیت تلخ در کشور درباره نهادی است که باید در آسمان شهر در اوج پرواز باشد و مسائل و مشکلات را مشاهده و شناسایی کند و برای حلوفصل آن برنامه و راهکار کلان بدهد؛ امری که در کل کشور کمتر رخ داده است.
زمانی که شورا وارد امور اجرایی میشود، ورودوخروج نیروها را خودش مدیریت و در عزلونصبها دخالت میکند و اعضای شورا درگیر افتتاحیه، اختتامیه، همایش و جشنواره میشوند که سبب میشود از امور اساسی و کلان اداره شهر غافل شوند و نتیجه همانی میشود که در پنج دوره گذشته بیشتر شوراها در سراسر کشور از هر گرایش سیاسی که بودهاند، گرفتار آن شدهاند.
این دردی عمومی است که بهصورت واگیر در سراسر شوراهای شهر در کشور وجود دارد. اگر نگاهی متفاوت به جایگاه شورا بیندازیم و سطح راهبردی آن را به عملیاتی تنزل ندهیم، بدون شک اوضاع از اینکه هست، بسیار بهتر میشود.