شهید رجایی و یار هم شهادتش، باهنر، ازجمله شاخصهایی بودند که به جرئت میتوان آنان را مدیر تراز انقلاب اسلامی دانست. میتوان آنان را خط کش دانست و دیگران را به تراز آنها سنجید. میتوان شبکه مؤلفههای وجودی آنان را تعریف کرد و دیگران را در این سنجه عیارشناسی کرد. دلیلش هم این است که آنان چشم بر خویش بسته بودند و مردم را برای خدا در نظر داشتند. نه دنبال نام بودند و نه شکمی گرسنه برای نان داشتند که رجایی به صراحت گفته بود لقمه هایمان را تقسیم میکنیم، اما تسلیم فزون خواهی استکبار نمیشویم. گفته بود روزی که گلوله هایمان در جنگ و تحریم تمام شود، تازه جنگ ما آغاز خواهد شد.
او شعار نمیداد که صداقت پندارش را بر زبان میراند. او انقلابی و معلم بود، خیلی پیش و بیش از اینکه «سیاستمرد» باشد، «اخلاقیمرد» بود و دولتمردی که عارفانه میزیست. نه ردای نخست وزیری و نه جبه ریاست جمهوری، شولای غرور نمیشد برای او که به حق عقلش از علمش بیشتر بود و امامروحا... (ره) با نگاه عرفانی خویش به شهادت این حقیقت آمد که «رجایی عقلش از علمش بیشتر بود.» و چقدر زیبا از کلام رسول خدا (ص) میخوانیم که «خدا چیزی را برای بندگان بهتر و برتر از عقل قسمت نکرده است.» آری، عقل همه چیز است، همه زیباییها و راز جاودانگی هاست؛ گوهری که در شخصیت مدیریتی و فرهنگی شهیدان رجایی و باهنر نیز نمودی عیان داشت و هردو را در جایگاه الگو مینشاند؛ الگوی دولتمردی و جوانمردی و خدمتگزاری؛ چیزی که به بازخوانش آن در روزگاران نیاز داریم.
این درست که «دولت مستعجل» بودند، اما در همین بازه حدود یکماهه چنان خوش درخشیدند و چنان خوب راهبردشان را به عدالت تعیین مسیر کردند که میتوان گفت اگر دشمن میگذاشت، چنان مدیریت میکردند که کشور در مسیر پیشرفت گامهای بلندی به پیش برمی داشت؛ آن گونه که مردم در داشتن زندگی بهتر براساس عدالت به حق خود دست یابند. اما انگار تجربه حلاوت مدیریت آنان روزی ما نبود، اما در آرزوهایمان هنوز به دنبال «دولت رجایی» هستیم و در دعاهایمان تکرار اندیشه و مرام رجایی و باهنر را در دولتمردان خویش مسئلت میکنیم، چه اینکه میدانیم در منظومه فکری رجایی و باهنر، مردم صاحب حق بودند و آنان را کارگزاری مسئول میدانستند که باید در خدمت بی منت تمام قد برخیزند و به جز در برابر حضرت حق و خدمت به مردم در صراط مستقیم عبودیت، قامت دوتا نکنند، بلکه در برابر آنان که مردم را شکسته و شکست خورده میخواهند، «کالجبل الراسخ» باشند که حتی «لایحرکة العواصف» شرح حال آن است.
رجایی مرد خدمت بود، چنان که باهنر نیز از این هنر ذوقی سرشار داشت و چنان این هنرش زیبا بود که سرانجام با رجایی که دلش سراچه امید برای خدمت بیشتر به مردم بود، بال پرواز گشود و تا خدا رفت. این روزها که به نام و یادشان هفته دولت نام گرفته، خوب است یادشان را گرامی بداریم و دولتمردان راز جاودانگی را در شیوه خدمت آنان بجویند و بیابند و به عمل درآورند که امروز بیش از دیروز، ایران به مدیران رجایی وار و با «هنر» نیاز دارد؛ مردانی که با نهایت هنر، رجا را در دلها زنده نگه دارند و برای تحقق آرمانهای انقلاب، با قصد قربت از همه توانشان بهره گیرند. چنین شود ان شاءا...!