سرخط خبرها

گفتگو با آتش‌نشان مجتبی امیدوار با مربی‌گری در ورزش‌های رزمی، به نوجوانان حاشیه شهر سرزندگی می‌دهد

  • کد خبر: ۷۸۸۴۷
  • ۰۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۴:۱۸
گفتگو با آتش‌نشان مجتبی امیدوار با مربی‌گری در ورزش‌های رزمی، به نوجوانان حاشیه شهر سرزندگی می‌دهد
مجتبی امیدوار از این دسته افراد است. او که متولد سال ۱۳۶۶ است، مؤسس ۳ مجموعه‌ورزشی در مناطق پیرامونی، نایب‌رئیس فول کیک‌بوکسینگ خراسان‌رضوی، نماینده اسبق کاپوئرا در خراسان‌رضوی، مسئول اسبق کمیته فنی پارکور خراسان‌رضوی، مربی ممتاز فول کیک‌بوکسینگ است.

معصومه فرمانی‌کیا | شهرآرانیوز؛ فشار اقتصادی ناشی از کرونا باعث شد برچسب تعطیلی روی باشگاه‌های ورزشی هم زده شود و تب تند ویروس این مجموعه‌ها را یکی بعد از دیگری تعطیل کند، اما چراغ برخی از این مجموعه‌ها در کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و باریک بولوار طبرسی‌شمالی روشن است؛ نه برای تمرین، بلکه دلیل دیگری دارد.

خیلی از بچه‌ها که دل‌تنگ هم می‌شوند، بهترین جا برای قرار را داخل باشگاه انتخاب می‌کنند تا با یک تیر چند نشان بزنند؛ هم حال و احوالی از هم بپرسند و هم داخل باشگاه کنار مربی جوانشان بنشینند و گپی بزنند. همین کنارهم‌بودن برایشان انرژی‌بخش است. مجموعه ورزشی رزمی و بدن‌سازی که مجتبی امیدوار مدیریتش را عهده‌دار است، خیلی بزرگ نیست، اما از همین مجموعه قهرمانان زیادی در عرصه‌های بین‌المللی درخشیده‌اند.

معمولا آدم‌ها را می‌شود با چند عنوان مشخص معرفی کرد، ولی همیشه استثنا‌هایی هم وجود دارد و برخی‌ها از بس در حیطه‌های مختلف سرک کشیده‌اند، انتخاب چند کلیدواژه برای معرفی‌شان کار ساده‌ای نیست. مجتبی امیدوار از این دسته افراد است. او که متولد سال ۱۳۶۶ است، مؤسس ۳ مجموعه‌ورزشی در مناطق پیرامونی، نایب‌رئیس فول کیک‌بوکسینگ خراسان‌رضوی، نماینده اسبق کاپوئرا در خراسان‌رضوی، مسئول اسبق کمیته فنی پارکور خراسان‌رضوی، مربی ممتاز فول کیک‌بوکسینگ، مربی و داور درجه یک فدرال، مربی و داور درجه «بی» بین‌المللی، دارای کمربند مشکی دان ۵ فدرال، مربی رسمی کیک‌بوکسینگ، کاپوئرا، پارکور، آمادگی جسمانی، دوومیدانی، بدن‌سازی، قهرمان بیش از ۴۰دوره مسابقات کشوری و استانی در رشته‌های کیک‌بوکسینگ، کونگ‌فو، هنر‌های فردی، دوومیدانی و آمادگی جسمانی است.

علاوه بر این، او طراح صحنه‌های اکشن سینمایی و سازنده فیلم نیز هست. به‌دلیل شرایط ویژه و آمادگی جسمانی در ۲ فیلم سینمایی هم اجرای نقش کرده است؛ «تب سگ» به کارگردانی سعید فولادی و «تنهایی» به کارگردانی سیدمهدی امیری. این را هم از قلم نیندازید که امیدوار سازنده ۲ فیلم کوتاه «آسمان» و «بیکاری» هم هست.
اصلا آدم لحظه‌ها و هیجان است. شاید مهم‌ترین ویژگی‌اش این است که وقتی تصمیمی می‌گیرد، تا به نتیجه مطلوب نرسد، دست از کار نمی‌کشد.

به عشق بچه‌های محله

همه این‌ها نقل شد تا بدانیم مهارت‌های زیادی دارد، اما از همه بیشتر، این موضوع خوش‌حالش می‌کند که پای جوان‌های زیادی را از این محله به ورزش کشانده است.
قرارمان با مجتبی امیدوار در باشگاه محلی طبرسی گذاشته می‌شود. او مأمور آتش‌نشانی ایستگاه مفتح هم هست. یعنی اینکه کلی حرف برای گفتن دارد. ظاهر آرامی دارد و برای کسی که او را نشناسد، فهمیدن اینکه چقدر پرانرژی است و چه روحیه ماجراجویی دارد، سخت است. وقتی از موفقیت‌های ریز و درشت همه کسانی که با او کار کرده‌اند، صحبت می‌کند، آهنگ صدایش بالاتر می‌رود. انرژی و اشتیاقی که از حضور و ذکر نام آن‌ها می‌گیرد، در خونش جریان می‌یابد و می‌گوید: اگر بخواهم یک‌بار پررنگ‌ترین بخش‌های زندگی‌ام را تصویر کنم، همراهی با نوجوان‌ها و جوان‌های محله است و عشقی که آن‌ها به زندگی‌ام داده‌اند.

حس همراهی با بچه‌محل

با تأکید می‌گوید: عشقی که آن‌ها به زندگی‌ام داده‌اند، وصف‌کردنی نیست. تک‌تک آن‌ها برایم عزیزند. چون بامرام‌اند و بی‌غل‌وغش و رفیق‌اند و تا هر جایی که خواسته‌ام، پایم ایستاده‌اند.
قبل از اینکه بخواهد سراغ هر موضوعی از زندگی‌اش برود، می‌گوید: ترویج ورزش بین کودکان و نوجوانان جنوب شهر با هدف دورماندن بچه‌ها از آسیب‌های اجتماعی، یکی از اهداف من در این مناطق است و در این مسیر کوشیده‌ام که نوجوانان و جوانان را کنار هم داشته باشم. باز هم می‌گویم و تکرارش می‌کنم که حس خوبی از بودن کنار آن‌ها می‌گیرم.

او را برمی‌گردانیم به سال‌های ابتدایی زندگی‌اش. تعریف می‌کند: متولد نیشابور هستم، اما در همین محله بزرگ شده‌ام، کنار همین بچه‌ها که داخل خیابان گل‌کوچک بازی می‌کنند، کشتی تمرین می‌کنند و البته بیشتر آن‌ها سراغ رشته‌های رزمی می‌روند.

دنیای ورزش متفاوت بود

اینکه چگونه به رشته‌های رزمی علاقه‌مند شده، اولین پرسشی است که شاید به ذهن هرکسی برسد و از ذهن ما هم دور نمی‌شود. تعریف می‌کند: به گمانم ده‌یازده‌ساله بودم که با تماشای تمرینات ورزشی که خیلی‌ها در پارک انجام می‌دادند، علاقه‌مند شدم که خودم این حرکات را در منزل تکرار کنم. کمی گذشت و همین موضوع بهانه‌ای شد که در ورزشگاه نزدیک منزلمان در رشته ژیمناستیک ثبت‌نام کنم. ورزش می‌توانست تا اندازه‌ای هیجانم را مهار کند. البته هیچ‌وقت از درس غافل نبودم. رشته ریاضی‌فیزیک را انتخاب کردم و بعد هم وارد دانشگاه فردوسی شدم و مدرک کارشناسی‌ارشد را در رشته فیزیولوژی کسب کردم، اما دنیای ورزش همیشه برایم متفاوت‌تر و ویژه بوده و هست. از سال ۱۳۷۷ وارد رشته‌های رزمی شدم و بعد به‌صورت حرفه‌ای آن را دنبال کردم.

برد شیرین بچه‌ها

چند مسابقه استانی کافی بود تا نام او بر سر زبان‌ها بیفتد و اشتیاق و انگیزه‌اش برای ادامه‌دادن رشته رزمی دوچندان شود. تعداد قهرمانی‌ها و مدال‌هایش خیلی بیشتر از چیزی است که ما حدس می‌زدیم. بیش از ۴۰ دوره قهرمانی استانی و کشوری در کارنامه کاری‌اش دارد. تعریف می‌کند: آن سال‌ها امکانات ورزشی در محله‌ها چنان بود که کودکان و نوجوانان گزینه‌های زیادی برای انتخاب رشته‌های ورزشی، حتی تفریح و سرگرمی نداشتند و هنوز هم کم‌وبیش همین‌طور است.

هیچ‌کس بدون استعداد نیست، اما آدم‌ها منتظر تلنگرند؛ تلنگری که انگیزه‌ها و ایده‌ها را بیدار کند. بچه‌های این محدوده نیاز به تلنگر دارند تا خودشان را باور کنند. متأسفانه برخی‌ها خودباوری‌شان کم است و خودشان را آن‌طور که باید، قبول ندارند، درحالی‌که در میدان مسابقات معلوم می‌شود که یک سر و گردن از خیلی‌ها بالاتر هستند و این همیشه باعث افتخار من بوده و هست. هیچ‌چیز مثل برد شیرین کسانی که با من کار می‌کنند، نمی‌تواند خستگی را از تنم بیرون کند.

هم رفیق، هم مربی

ما هیچ‌چیز کم نداریم

سوابق ورزشی و تسلط امیدوار به زیر و بم قوانین رشته‌های رزمی، مدیران ورزشی استان را راضی کرد که از توانایی او در کسوت داوری هم استفاده کنند. با همه مشکلات و کمبود‌هایی که در این محدوده شهری با آن روبه‌رو بود، توانست در رشته رزمی به جایگاهی شایسته برسد و خودش نیز تربیت‌کننده و مربی ورزشکارانی باشد که در رقابت‌ها و مسابقات ملی و جهانی همواره می‌درخشند: تاکنون شاگردان زیادی در باشگاه‌های مختلف داشته‌ام. تعدادشان زیاد است و حسابشان از دستم در رفته است. به‌جرئت می‌توانم بگویم در این چند دهه، شاید صد‌ها شاگرد داشته‌ام و هنوز هم دارم و این موضوع توفیقی برای من است.

بیشتر با این ذوق می‌کند که از هنرجو‌ها و افتخاراتشان نام برده شود؛ اینکه ۱۶۷ نفر از آن‌ها کمربند مشکی دارند و ۱۰۰ قهرمان کشوری و برون‌مرزی، ۲۵ مربی و کمک‌مربی و ۱۵ داور تربیت کرده است. دوباره از ایمان و باوری که بچه‌های این محله دارند، تعریف می‌کند و می‌گوید:‎ همیشه به آن‌ها می‌گویم که ما هیچ‌چیز کم نداریم.

هم رفیق، هم مربی

کنار هم پیروزیم

مسابقات با همه مشقت‌ها درس و لذتی به او می‌دهد که حاضر نیست شیرینی‌اش را با چیزی عوض کند: برای سربالایی‌رفتن گاه ماه‌ها تلاش می‌کنیم و عرق می‌ریزیم، اما به سرازیری که می‌رسیم، لذت جاودانه و شیرینی دارد. حتی اگر شکست خورده باشیم، تلاشمان را کرده‌ایم. اگر کنار هم باشیم، می‌توانیم به پیروزی برسیم

این کار هم خیر است

کار خیر فقط کمک به خیریه‌ها نیست، فقط مسجد و حسینیه‌ساختن نیست. مجتبی امیدوار به این باور رسیده است که هر قدمی برای خوب‌کردن حال دیگران، ارزش است و ثواب دارد و برای اینکه سوءتعبیر نشود، بلافاصله توضیح می‌دهد: اصلا منظورم این نیست که از ساخت مسجد و حسینیه غافل باشیم. همه این‌ها ارزشمند است، اما من فکر می‌کنم احداث یا حتی اجاره یک سالن ورزشی هم می‌تواند مهم و ارزشمند باشد؛ آن هم در محدوده‌هایی که خیلی از خانواده‌ها وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند و درگیر اعتیاد هستند. من خواهش می‌کنم که سرمایه‌داران بیایند باشگاه‌های محلی را زیاد کنند و بعد ببینند آسیب‌های اجتماعی کمتر می‌شود یا نه. ما کارخانه‌ها و صنایعی در منطقه‌مان داریم که به‌راحتی می‌توانند اسپانسر و حامی این تیم‌ها شوند و بخشی از بودجه‌شان را برای این تیم‌های محلی هزینه کنند. حضور جوان‌ها در مسابقات به آن‌ها عزت نفس می‌دهد و خودباوری‌شان را بالا می‌برد. جا دارد خواهش کنم هرکسی که می‌تواند، از گام‌برداشتن در این مسیر دریغ نکند.

انتخاب بازیگری و آتش‌نشانی

هرچیزی را سعی می‌کند تا درجه اعلایش ادامه دهد و بعد سراغ رشته‌های دیگر برود: وقتی به نقطه‌ای می‌رسم که تقریبا مطلوب و ایده‌آل من است، فکر می‌کنم باید به دیگر علایق و توانایی‌هایم هم برسم. به همین دلیل هم بازیگری را انتخاب کردم و هم رشته آتش‌نشانی را. تصور می‌کنم در این حوزه‌ها هم می‌توانم توانمندی‌هایم را نشان بدهم و کنارش شکست و پیروزی و لحظات خوب و بد و تلخ و شیرین را تجربه کنم. به‌دلیل داشتن آمادگی جسمانی می‌توانستم در آتش‌نشانی هم توانمندی‌هایم را نشان دهم و این کار همان هیجانی را دارد که من طالبش هستم. این‌طور شد که پیگیر استخدام در آتش‌نشانی شدم.

هم رفیق، هم مربی

با ورزش، بهتر زندگی‌کردن را می‌آموزیم

امیدوار مدیریت ۳ باشگاه محلی را بر عهده داشته است که به‌علت شیوع کرونا و اوضاع اقتصادی، ۲ باشگاه از آن‌ها تعطیل است، اما هنوز بچه‌ها را کنارش دارد و برای قهرمانی‌هایشان هرکاری از دستش برآید، کوتاهی نمی‌کند. اول از همه از آن‌ها تشکر می‌کند که هنوز مایه دل‌گرمی‌اش هستند و بعد می‌خواهد یک تشکر ویژه از پدر و مادر و همسرش کند که همراهی‌هایشان بی‌دریغ بوده و هست و امید دارد که دوباره به روز‌های عادی زندگی‌مان برگردیم و از کنار هم بودن لذت ببریم. تأکید می‌کند که حتما سراغ ورزش برویم و بین برنامه‌های زندگی، جایی برای آن باز کنیم. چون ورزش استرس و اضطراب را مهار می‌کند و یادمان می‌دهد که بهتر زندگی کنیم.

اینجا گنج‌ها پنهان‌اند

جمله شیرینی را چاشنی حرف‌هایش می‌کند و می‌گوید: به قول پدرم، گنج‌ها بیشتر در مخروبه‌ها پنهان و گم‌اند، یکی باید با نقشه درست پیدایشان کند. البته همه شهر یکی است و بالا و پایین معنا ندارد، اما من به پایین شهر بودنم افتخار می‌کنم. چون گنجینه‌های زیادی اینجاست که احتیاج دارند یکی از گمنامی بیرونشان بیاورد. من در این نقطه هنرجویی دارم که همه افراد خانواده‌اش درگیر بیماری اعتیاد هستند، اما او سالم است و ورزش می‌کند و از همه مهم‌تر اینکه به آینده امیدوار است. امیددادن به جوان‌ها و نوجوان‌هایی که در رنج و سختی بزرگ شده‌اند، به نظرم بزرگ‌ترین خدمت است. نمی‌گویم من انجامش داده‌ام و منتی هم به هیچ‌کس نیست، اما دوست دارم انجامش بدهم و برکتش را در زندگی و روزگارم ببینم. به‌خدا قسم خدمت به بچه‌های اینجا برکت و عزت می‌آورد. من این را به چشمم دیده‌ام.

دست خالی رفتیم و دست پر برگشتیم

هرسال جشنواره کاپوئرا در نقاط مختلف جهان برگزار می‌شود و ورزشکاران این رشته از همه کشور‌ها در آن شرکت می‌کنند. در پایان جشنواره هم ورزشکارانی که از آمادگی مناسب برخوردار باشند، یک درجه یا یک کمربند ارتقا پیدا می‌کنند: ۱۰سال پیش این جشنواره ورزشی در تهران برگزار شد. ورزشکاران از شهر‌های مختلف در آن شرکت کردند. ما هم دوازده‌نفری از مشهد رفتیم. بچه‌های این منطقه توان مالی خوبی ندارند. معمولا با خرج و هزینه خودمان به مسابقات می‌رویم. با خودمان چادر برده بودیم و داخل پارک‌ها اتراق می‌کردیم و می‌خوابیدیم. یادم هست بچه‌ها وقتی می‌دیدند ورزشکاران شهر‌های دیگر با چه امکانات و خودرو‌های مدل‌بالا می‌آیند، اعتمادبه‌نفسشان پایین آمده بود، تا اینکه که روز مسابقه رسید و رقابت برگزار شد و نتیجه کاملا برعکس چیزی بود که بچه‌ها حدس زده بودند. آن نتیجه برای من بسیار لذت‌بخش بود. سربلندی بچه‌هایی که خیلی‌هایشان حتی هزینه رفت‌وآمد به باشگاه را ندارند، حس بسیار شیرینی دارد و من بار‌ها سربلندی بچه‌ها را دیده‌ام. ما که هزینه هتل و هیچ امکانات دیگری نداشتیم و داخل چادر می‌خوابیدیم، دست پر برگشتیم.

پیروز عملیات آتش‌نشانی

من این حس شیرین را در عملیات‌های آتش‌نشانی هم دارم که با موفقیت به پایان می‌رسند. خاطرم هست صبح جمعه اعلام آتش‌سوزی شده بود. به محل که رسیدیم، مشخص شد آتش‌سوزی در طبقه پنجم ساختمان است. وسایل اطفای حریق همراه ما خیلی زیاد است. مجبور بودیم با همه آن وسایل بالا برویم و افراد را از میان دود نجات دهیم و پایین بیاوریم. بار سوم که بالا رفتم، دختربچه هشت‌ساله‌ای بین دود گیر کرده بود و گریه می‌کرد. بغلش کردم و نفهمیدم چطور طبقه‌ها را پایین آمدم. پایین که رسیدم، انگار برنده بزرگ‌ترین مسابقه دنیا شده بودم. اشک شادی پدر و مادرش هیچ‌وقت از ذهنم پاک نمی‌شود و من به‌خاطر این حس‌های خوب و شیرین سرپا هستم و امید دارم؛ امید به آینده شیرین.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->