راه‌اندازی بیمارستان صحرایی عرفات برای خدمت به زائران صدور هشدار سطح نارنجی هواشناسی در خراسان‌رضوی (۱۴ خرداد ۱۴۰۴) | شهروندان مشهد منتظر بارش‌های رگباری باشند قتل دختر ۸ ساله توسط مادر | قاتل هم خودکشی کرد قتل مرد میانسال توسط ۶ دختر نوجوان چاقوکش در نازی‌آباد فرمانده یگان سازمان حفاظت محیط زیست: پیگیر شناسایی ضاربان شهید دیده‌بان هستیم معرفی هتل‌های نزدیک دانشگاه اصفهان ضرب و جرح محیط‌بان پناهگاه حیات وحش میاندشت خراسان‌ شمالی پایان عملیات اطفای حریق پارک ملی گلستان (۱۴ خرداد ۱۴۰۴) دستگیری اعضای شبکه تروریستی داعش در تهران + عکس و فیلم سردار رادان: مراسم سالروز ارتحال امام (ره) در امنیت کامل برگزار شد کاهش ۴۰درصدی بارش‌ها نسبت به سال قبل | خراسان رضوی هم با افت بارش همراه بوده است زمان پرداخت وام ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان کشوری مشخص شد وزیر آموزش و پرورش در مشهد: خراسان‌رضوی الگویی ملی در حوزه آموزش‌وپرورش است پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۴) | کاهش محسوس دما در استان کد بیماری‌های ویژه برای تشکیل پرونده بازنشستگان صعب العلاج حذف شد توضیحات وزیر آموزش و پرورش درخصوص فوق‌العاده خاص و ویژه معلمان مشکل رتبه‌بندی ۱۲۰۰ معلم که در پوشه قرمز قرار داشتند، حل شد (۱۴ خرداد ۱۴۰۴) زورگیری با بطری شکسته، پلیس را مجبور به شلیک کرد شهادت یک محیطبان در درگیری با شکارچیان غیرمجاز در کهگیلویه رمزگشایی از قتل برادر با همدستی مادر! دستگیری قاتل مرد جوان در بیابان‌های جنوب تهران برخورد میکسر بتن با ۳ خودرو و یک ساختمان در سعادت‌آباد تهران حادثه آفرید جزئیات نجات گروگان‌های هندی از چنگ باند آدم‌ربایان خارجی در تهران شلاق و کار در خانه سالمندان، مجازات تعرض به دختر جوان ماجرای زورگیری وحشتناک قمه کش نقابدار از زنان در مشهد سخنگوی آموزش و پرورش پرداخت عیدی به معلمان در اعیاد پیش رو را تکذیب کرد دستور جدید معاون وزیر آموزش و پرورش برای بازسازی مدارس سنگی صدور هشدار هواشناسی در خصوص تشدید بارش در خراسان رضوی و ۱۳ استان دیگر (۱۳ خرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

رنج زندگی در شش‌ و نیم متر

  • کد خبر: ۷۹۵۷
  • ۰۹ آبان ۱۳۹۸ - ۰۷:۰۲
رنج زندگی در شش‌ و نیم متر
روایت شهرآرا از مادر و دختر مهاجر که برای هزینه اجاره‌خانه نیازمند کمک هستند

سارا رنگیان - در همان بدو ورود، بوی تندی شبیه ترکیب رطوبت، چیزی مثل پوسیدگی و بوی نویی وسایل جهیزیه دختر صاحب‌خانه می‌زند توی ذوقمان. چند تکه وسایل کهنه و بی‌رنگ ورو کنار اسباب و اثاثیه نو و جدید عروس زار می‌زند! خبری از یخچال، بخاری یا حتی قابلمه نیست؛ همه را فروخته تا پول اجاره‌خانه‌اش را بدهد. فقط یک ماهی‌تابه برایش مانده بود که آن هم بعد از اینکه صاحب‌خانه وسایلش را بیرون ریخته، گم شده است. توی کیف کهنه مشکی‌اش ۲ تکه نان بربری و یک حبه قند گذاشته؛ تنها آذوقه‌ای که دیروز «یک بنده خدایی» به او داده است. همین‌طور که خدا خدا می‌کند نان‌ها خشک نشوند، زیر لب زمزمه می‌کند: «باید برم ۲ تکه لباس بفروشم تا یه لقمه نون بخرم». اسباب و اثاثیه‌اش به قدری کم است که فقط یک گوشه اتاق شش‌متری را پر کرده است؛ تازه نصف آن‌ها هم لباس‌های دست دومی است که باید در «شلوغ‌بازار» گلشهر بفروشد. «سکینه خانم» شرم صحبت دارد و حتی نمی‌خواهد چهره‌اش را ببینیم. چادر مشکی بی‌رنگ و رویش را جلو دهانش گرفته و روبه‌رویمان می‌نشیند. پوست آفتاب‌سوخته‌‎اش گواهی می‌دهد که برای فروش چندتکه لباس دست‌دوم ساعت‌ها زیر تیغ آفتاب می‌نشیند. یک کلام که می‌گوید، بغض گلویش را می‌گیرد و اشک حجم چشمان درشتش را پر می‌کند. با این اوضاع و احوال، دیگر آهی در بساط ندارد تا بفروشد و پول پیش و اجاره بدهد. گلشهر هم برایش گران است؛ برای همین باید برود محلات پایین‌تر، با اجاره‌های کمتر...، اما از شلوغ‌بازار و کارگاه خیاطی (محل کار خود و دخترش) دور می‌شود. یک مؤسسه خیریه هم هست که برایش پولی جمع کرده، اما آن‌قدر کم است که کفاف اجاره خانه‌ای حوالی خانه قبلی‌اش را نمی‌دهد.


همه مصائب سکینه خانم!
تکیه کلامش «به‌خدا» است و همان اول با مِن‌و‌مِن و صدای گرفته به پشت سرش اشاره می‌کند و می‌گوید «این وسیله‌ها مال من نیست به‌خدا، جهیزیه دختر صاحب‌خانه است. خدا خیرش بدهد که به ما جا داده است.»
بعد از پیروزی انقلاب به ایران آمدند. در مشهد ازدواج کرد و ۴ فرزند دارد؛ ۳ دختر و یک پسر. می‌گوید: آدمی که بدبخت باشد، از اول بدبخت است. شوهرش در افغانستان است، دکتر‌ها جوابش کرده‌اند و پول آمدن به ایران را هم ندارد. ۲ دخترش ازدواج کرده‌اند و یکی دیگر هم به گفته خودش ۱۸ ساله است؛ درحالی‌که همسایه‌ها می‌گویند کوچک‌تر از این حرف‌هاست. دخترک از ساعت ۷ صبح تا ۸ شب در کارگاه خیاطی کار می‌کند و روزی ۱۵ هزار تومان دستمزد می‌گیرد. به قول سکینه خانم پسرش با رفیق بد گشته و معتاد شده است؛ یک روز می‌آید، یک ماه نه. می‌خواهد ترکش بدهد، اما پول ندارد.
۵ سالی است که در شلوغ‌بازار گلشهر دست‌فروشی می‌کند. کار‌های دیگر هم هست؛ مثلا اگر بخواهد، می‌تواند برود روی زمین‌های کشاورزی کار کند، اما درد پاهایش بیشتر وقت‌ها مجالی برای کار کردن به او نمی‌دهد و اگر برود، باید دوبرابر دستمزدش پول دوا و دکتر بدهد. پس همان بهتر که برود شلوغ‌بازار و چند تکه لباس دست دوم بفروشد. بعضی روز‌ها اوضاع فروش خوب نیست و روز‌هایی می‌شود که به قول خودش «یک قِران» هم درنمی‌آورد، اما باز هم از هیچی بهتر است!
صاحب‌خانه کمی گل زعفران پلاسیده را کنار در گذاشته تا سکینه خانم آن‌ها را زیر و رو کند، بلکه شاید چند رشته گل زعفران میانشان پیدا کند. سکینه خانم می‌گوید: «پول اجاره‌خانه نداشتم. روزی که صاحب‌خانه وسایلم را بیرون ریخت، گفتم خدایا تمام شد به‌خدا.» اشک بیشتری در چشم‌هایش جمع می‌شود و خطاب به مدیر مؤسسه خیریه‌ای که ما را همراهی می‌کند، می‌گوید: «وسایلم را که بیرون ریخته بود، ساعت ۱۲ بود که این بنده خدا آمد، اما باز هم مجبور بودیم برای دخترم تا ساعت ۸ شب صبر کنیم تا از کارگاه بیاید. بعدش هم آمدیم اینجا به‌خدا.»
او تا به حال چند جا دنبال خانه گشته است. مثلا می‌گوید: «یک خانه رفتم گفتم ۵ یا ۶ میلیون تومان دارم. صاحب‌خانه گفت گپ نزن، ۳۰ میلیون تومان رهن، ۳۰۰ هزارتومان اجاره به‌خدا.»‌
می‌پرسم: تا به حال برای برگشتن به افغانستان فکر کرده‌اید؟ و می‌گوید: «به پسرم می‌گویم برویم افغانستان. می‌گوید برویم چه‌کار کنیم؟ ما که جایی را نمی‌شناسیم.»
غصه‌های سکینه خانم یکی، دوتا نیست؛ گویا در نوبت قبلی نتوانسته کارت‌های آمایش خانواده‌اش را تمدید کند؛ چون این کار هم پول می‌خواهد. سکینه خانم و دختر ۱۸ ساله‌اش برای مدتی در خانه یک خیّر اسکان داده شده‌اند، اما آن هم موقتی است و آن‌ها لَنگ اجاره‌خانه هستند. مؤسسه خیریه مبلغی را جمع‌آوری کرده است، اما آن هم کفاف پول پیش و اجاره‌خانه‌ای در گلشهر را نمی‌دهد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->