به گزارش شهرآرانیوز؛ کسی چه میداند چند نفر داشتند به دیالوگ «نمردیم و گلوله هم خوردیمِ» سید رسول در فیلم «گوزن ها» فکر میکردند که مرداد آنهایی که در سالن سینما رکس آبادان نشسته بودند به مرگ نشست و آتش از دیوارها به پرده جادو رسید.
روزنامههای فردا وقتی خبر سوختن ۳۷۷ هم وطن را مخابره کردند، همه میدانستند خاکستر این زبانه دیگر سرد نمیشود و آه آن همه سینه سوخته جایی اثر میکند و این طور هم شد؛ با اینکه پس از این حادثه، سران حکومت طاغوتی تلاش کردند تا پایههای سست تاج و تختشان را با میخِ عادی انگاری شرایط و پخش شعارهای سیاسیِ امیدبخش از رادیو و تلویزیون محکم کنند، اما شرایط نه تنها مانند سابق نشد که هر روز آفتابِ انقلاب را در دل مردم روشنتر کرد.
در نهایت نیز وقوع رویداد ۱۷ شهریور، تیر خلاصی بود به حکومت پهلوی که از چله رها شد. سطرهای پیش رو یادی است از حوادثی که در تاریخ ایران از جمله تهران و مشهد با نام «جمعهسیاه» ثبت شده است. روزی که سیاهیِ پیراهنِ عزای شهید داده هایش نوید فردایی سپید بود.
دکتر یوسف متولی حقیقی در کتاب تاریخ معاصر مشهد مینویسد: «جمعه ۲۷ مرداد سال ۱۳۵۷ یعنی یک روز قبل از فاجعه سینما رکس آبادان، سینما آریای مشهد از طرف افراد ناشناس به آتش کشیده شد. در این آتش سوزی مهیب ۳ نفر از نگهبانان این سینما کشته شدند.
پس از این، تجمع ها، تظاهرات و صدور اعلامیههای ضد حکومتی و اعتصابهای عمومی در مشهد تا شهریورماه ادامه مییابد. مشهد در روزهای نخست شهریور شاهد صدور اعلامیههای مختلف به مناسبت چهلمین روز درگذشت «شیخ احمد کافی»، چهلمین روز حمله مأموران رژیم به مدرسه نواب، پایان دوران استانداری عبدالعظیم ولیان و انتصاب «محمد حسن سراج حجازی» به جای او است.»
این سلسله رخدادها در نهایت پای مشهدیها را در روز نهم شهریور به خیابان میکشاند. تظاهرات مردم در این روز که با بازگشایی مدرسه نواب بعد از گذشت ۴۰ روز از حمله مأموران شاه به آن هم زمان شده بود، شوری دوباره به مبارزات انقلابی شهر میدهد، آن چنان که درگیری تظاهرکنندگان با مأموران مسلح رژیم در خیابان طبرسی به شهادت دو نفر و زخمی شدن تعدادی دیگر منجر میشود.
در کتاب «مشهد از مقاومت تا پیروزی» درباره حوادث این روز چنین آمده است: «مراسم چهلمین روز درگذشت شیخ احمد کافی با حضور ۵ هزار نفر در مدرسه نواب برگزار شد. در این مجلس سید عبدالکریم هاشمی نژاد به سخنرانی پرداخت. پس از سخنرانی ایشان جمعیت حاضر که تعدادی از آنها پرچمهای سیاه و سفید با نوشتههایی علیه شاه در دست داشتند، از مدرسه خارج شدند و به تظاهرکنندگان در خیابان پیوستند.
در پی این رویداد ۲ نفر از تظاهرکنندگان که روزه دار بودند، در خیابان طبرسی با شلیک گلوله به شهادت رسیدند. این نویسنده در سطرهایی هم درباره ۲ شهید این روز چنین توضیح میدهد: «رضا حسن زاده جوان محصل ۱۸ سالهای بود که افزون بر تحصیل به کار لوله کشی اشتغال داشت و مهندس مهدی زاده حکاکِ ۲۹ ساله نیز تحصیلات خود را در رشته راه و ساختمان در آمریکا به پایان برد و در سال ۱۳۵۶ به کشور بازمی گردد و به جریانهای انقلابی میپیوندد. گویا او روز قبل از شهادتش در مراسمی بسیار ساده، ازدواج کرده بود.»
مشهد به تبعیت از پایتخت در روز ۱۳ شهریور، بعد از برگزاری نماز عید، تظاهرات گستردهای با حضور علمایی همچون میرزا جواد آقا تهرانی، محمدمهدی نوغانی، سیدکاظم مرعشی و ابوالحسن شیرازی برگزار میکند. در پایان این راهپیمایی که ده هزار مشهدی در آن شرکت کرده بودند، آیت ا... عباس واعظ طبسی در مقابل حرم مطهر رضوی برای اجتماع کنندگان سخنرانی کرد و در پایان با قرائت قطع نامهای ضمن ابراز مخالفت با دولت شریف امامی، خواهان برقراری نظام اسلامی، آزادی زندانیان سیاسی، اجرای صحیح قانون اساسی و بازگرداندن امام خمینی (ره) به ایران و آقای قمی به مشهد میشود.
دولت شریف امامی در این روز دستور آزادی آیت ا... قمی را که از سال ۱۳۴۶ به حالت تبعید در کرج به سر میبرد، صادر میکند.
در روز ۱۵ شهریور و بعد از برگزاری مجلس ختمی برای شهید مهدی زاده حکاک در مسجد امام رضا (ع) خیابان آبکوه، مردم در خیابانهای آبکوه، شاهرخ (مطهری فعلی) و میدان شاه (شهدای فعلی) و خیابان نادری (شیرازی فعلی) دست به تظاهرات میزنند که در نهایت با دخالت پلیس پراکنده میشوند.
در همین ایام آیت ا... شیرازی (ره) با صدور اعلامیهای خبر ورود آقای قمی به مشهد را اعلام کرده و از مردم میخواهد تا در مراسم استقبال او در ساعت ۴ بعدازظهر ۱۷ شهریور شرکت کنند. این جمعیت همچنین در اعتراض هایشان خواستار بازگشت امام خمینی (ره) به ایران میشوند. در این روز برای نخستین بار تصویری از امام خمینی (ره) در روزنامه خراسان به چاپ میرسد.
امام خمینی (ره) در پی آزادی آیت ا... قمی، نامهای برای ایشان ارسال میکند که بخشی از آن، چنین است: «آزادی جنابعالی پس از ۱۲سال زندان غیرقانونی و غیرانسانی به جرم حقگویی و حق طلبی موجب مسرت گردید. کشتار بی رحمانه ماههای اخیر، خصوصا کشتار بی شماری از فرزندان اسلام که تعداد کشته شدگان را بیش از ۴هزار نفر نقل میکنند یکی دیگر از نمونههای آزادی و تمدن بزرگ و آشتی دولت شده است.
تا برقراری این رژیم منحط، امید آزادی پوچ و ستمکاری و خیانت ادامه دارد. اکنون که شاه با قدرت کوبنده ملت مواجه است و ناچار است که با حکومت نظامی و سرنیزه به حیات غیرقانونی خود ادامه دهد برای اغفال مردم، تظاهر به دلسوزی برای زلزله زدگانی میکند که به هیچ وجه در محیطی که زلزله خیز است هیچ گونه اقدامی برای حفظ جان مردم محروم از او صورت نگرفته است.
اکنون که شاه، ملت را از هستی ساقط و هر چندگاه دست به قتل عامی تازه میزند، برای زلزله زدگان دلسوزی میکند که خود در اثر بی توجهی در امور خانه سازی، خانههای آنان را بر سر مردمش خراب کرده است... از خداوند تعالی سلامت جنابعالی و عظمت اسلام و مسلمین و قطع ایادی اجانب را خواهانم. والسلام علیکم و رحمة ا...»
در نخستین ساعتهای عصر ۱۷ شهریور مردم مشهد در خیابانهای منتهی به مسیر فرودگاه، تجمع و شروع به تظاهرات میکنند. ازدحام مستقبلین در فرودگاه به حدی بود که مأموران امنیتی رژیم تصمیم میگیرند تا آیت ا... قمی را با همان هواپیمایی که به مشهد آمده بود، دوباره به تهران بازگردانند.
اطلاع مردم از این تصمیم باعث درگیری آنان با مأموران حکومت میشود. در جریان این درگیریها چندنفر و از آن میان چهار نوجوان و جوان به نامهای جواد فلاح قلندرآبادی چهارده ساله، حسین حسینی چهارده ساله، احمد عرفانی هجده ساله و جمال فریدزاده هفده ساله در زد و خوردهای مقابل پمپ بنزین خیابان گاراژدارها و خیابان ضد کشته و چند نفر دیگر زخمی میشوند.
در میان فهرست اسامی شهدای این روز نام یک زن نیز دیده میشود. زنی که در این روز به شهادت میرسد، انیس خوش قدم حسن کیاده نام دارد که گویا در خیابان فلکه آب هدف گلوله قرار میگیرد. در ادامه غائله این روز سرتیپ عبدالرحیم جعفری به فرمانداری نظامی مشهد منصوب میشود و طی اعلامیهای برقراری حکومت نظامی در مشهد را اعلام میکند.
۱۸ شهریور، مشهدیها به قصد برگزاری مراسم سومین روز شهادت شهدای مشهد در مسجد «بناها» اجتماع میکنند، ولی مأموران مانع اجرای مراسم میشوند، بنابراین تنی چند از روحانیون رهبری یک تظاهرات مردمی دیگری را بر عهده میگیرند و چنین میشود که مردم دوباره به میدان مبارزه آشکار باز میگردند.
در ادامه این رویدادها، حضور دوباره آیت ا... قمی در مشهد و بازگشت آیت ا... سید علی خامنهای از تبعید زمینه بزرگتر و پررنگتر شدن مبارزات علمای مشهد را فراهم میکند.
رهبر معظم انقلاب در نقل خاطرات خود درباره وضعیت شهر مشهد در این زمان چنین بیان کرده است: «اواسط سال ۵۷ بود که از تبعید بازگشتم بنده وقتی از تبعید وارد مشهد شدم آن چه که در مشهد دیدم برایم باور کردنی نبود و با اینکه ما در تبعید خبرها را میشنیدیم، اما آن واقعیت عظیمی بود. شب و روز در مشهد راهپیمایی بود و مردم به راهپیمایی عادت کرده بودند.» ناگفته نماند که از ۱۷ شهریور تا ۸ آبان تصویری از اعتراضهای مردمی در روزنامههای مشهد دیده نمیشود.
در ۱۹ شهریور دوباره در ۱۲ شهر ایران از جمله مشهد حکومت نظامی برقرار شده و تشکیل اجتماع بیش از ۳ نفر از ساعت ۶ صبح تا ۹ شب ممنوع اعلام میشود. رژیم همچنین در اعلامیههای بعدی خود از مردم میخواهد که در صورت برگزاری مجالس ختم و عروسی یا دعا و نیایش حتما به فرمانداری نظامی مراجعه و تعهدنامهای را امضا کنند، اما مقاومت مردم در برابر این دستور سبب میشود تا فرمانداری مشهد منع عبور و مرور و تردد شبانه را تا دو ساعت کاهش دهد و برگزاری در مساجد آزاد شود.
در ۲۲ شهریور ۵۷ نیز به مناسبت هفتمین روز کشتار ۱۷ شهریور تهران اعلامیهای از سوی آیت ا... شیرازی منتشر میشود که بر اساس آن در مشهد اعلام عزای عمومی شده است، ولی از مردم میخواهند در خانههای خود بمانند. با این حال مردم در گوشه و کنار شهر دست به تظاهرات میزنند. در یکی از این حرکت ها، یکی از تظاهرکنندگان به نام فلاح قلندرآبادی که ۲۲ سال بیشتر نداشته بر اثر اصابت گلوله به کتف و پهلو زخمی میشود، اما پس از انتقال به بیمارستان به شهادت میرسد.