«مشتری» یعنی چه؟ در فرهنگ بازار، مشتری فردی است که توانایی و استعداد خرید کالا یا خدمتی را داشته باشد که این توانایی و استعداد بهصورت مداوم در خود بروز کرده و به این دلیل انتخاب و عمل خرید انجام میشود. نیاز مشتری نیز عبارت است از هر نوع احساس کمبودی که برای مشتری به وجود میآید و تلاش میکند تا با بهرهگیری از استعداد و توانایی خود به رفع آن اقدام نماید.
بر اساس تعریف، مشتریمداری عبارت است از نوعی فرهنگ سازمانی که رفتارهای لازم برای ارزش گذاشتن به مشتریان را به بهترین شکل ممکن ایجاد میکند. شرایط امروز نیز بهصورتی است که هر شرکت و سازمانی باید خود را در این شرایط ارزیابی و جایگاه خود را مشخص کند. برای رسیدن به سطح تولید بهویژه در بازار جهانی، مهمترین مسئله بازارداری است. مدیریت ارتباط با مشتری یک روش و راهبرد مبتنی بر نرمافزار و مجموعه فنون و قوانین است که علاوه بر توجه به آمیزه بازاریابی، از آن برای برقراری ارتباط مؤثر با مشتری نیز استفاده میشود. مشکلات شایع در حوزه مدیریت ارتباط با مشتری در ایران زیاد است؛ به عنوان مثال امروز به یک سوپرمارکت بروید و یک جنس بخرید. اگر به آن جنس یا قیمت آن اعتراضی داشته باشید، فروشنده مستقیم یا در لفافه میگوید: «نمیخواهی، نخواه». در واقع ما در مقابل مشتری تکریم و حتی اخلاقمداری را رعایت نمیکنیم و بهراحتی مشتریان خودمان را آزرده میکنیم و به فکر خدمات نیستیم.
آیا میدانستید که دیگر گارانتی و وارانتی مزیت نیست؟ باید دید چه چیزی یا چه خدمات اضافهتری مشتری را خوشحال میکند؟ قدرت مشتریمداری تا جایی رفته که مثلا سایت آمازون تا ۶ ماه بعد جنس فروختهشدهاش را -اگر ناراضی باشیم- پس میگیرد، ولی متأسفانه در کسبوکار در ایران فکر میکنیم زمانی که جنس یا خدماتمان را ارائه کردیم، همه چیز تمام شده است و هیچگونه خدمتی به مشتری ارائه نمیدهیم.
معمولا در ایران مشکل اصلی این است که از طرف کارکنان سازمان جلو این مشکل گرفته نمیشود. این موضوع هم بیشتر به آموزش ندیدن یا انگیزه نداشتن کارکنان برمیگردد. در این راستا هم باید دید چه آموزشی به کارکنان داده شده است. شرکتهای ایرانی باید خودشان را آماده کنند که اگر رقیبان خارجی بهطور جدی وارد بازار ایران شوند، توانایی مقابله با رفتار مشتریمدارانه آنها را داشته باشند. رقیبان خارجی مثل ما با مشتری برخورد نمیکنند. آنها راحت جنسشان را پس میگیرند یا بابت خدمات ارائهشده گارانتی معتبری میدهند و متأسفانه ما بعد از پایان کار با مشتری حاضر به پاسخگویی نیستیم. در انتها و حرف آخر جا دارد اشاره کنیم که مشتری مهمترین ناظر بر فعالیتهای ماست. او به ما وابسته نیست، بلکه ما به او وابسته هستیم. مشتری در کار ما یک هدف زود گذر نیست، بلکه مشتری هدف و غایت همه اقدامات ماست. همچنین باید در نظر داشت که او یک فرد خارجی در سازمان ما محسوب نمیشود، بلکه مشتری جزئی از سازمان ماست. ما با خدمتی که به مشتری ارائه میکنیم، به او لطف نمیکنیم بلکه او از این طریق فرصتی برای ادامه کار به ما میدهد و در حق ما لطف میکند.