چقدر زیارتت شیرین است، وقتی که گرفتاریم. چه بی ریا اشک میریزیم و چقدر عاشقانه از پشت پرده اشک صدایت میکنیم و استمداد میخواهیم که «آقا، حاجتمان را روا کن.» چقدر بی معرفت میشویم وقتی حاجتمان را میگیریم و میرویم پی کارمان و آمدن به میهمانی ات میشود هر از گاهی و اخلاص وقت گرفتاری از یادمان میرود. شاید برای همین است که یکی از تصاویر دیدنی بارگاهت با حضور زائرانی ترسیم میشود که همیشه هستند، همیشه خالصانه هستند، همیشه خالصانه اشک میریزند و همیشه میخواهیم قربان صدقه این همه صداقتشان بشویم.
هم جواری نعمت یعنی وفور نعمت. آقاجان، این هم جواری برای برخی از ما همسایگانت با رنج دیدار همراه نبوده است، با رنج سفر و هزینه و معادلات پیچیده اش که شاید امسال بشود، شاید چندسال دیگر هم نشود. ما هروقت اراده کرده ایم، آمده ایم. هروقت خواسته ایم، بوده ای. هرگاه دلمان گرفته، خرجش کرایه تاکسی، اتوبوس، مترو یا خودرو شخصی مان و طی کردن چند خیابان بوده است. قبول داریم که برخی از ما همسایگانت تو را فقط برای حاجات روانشده میخواهیم.
رسم میزبانی، اما باید جدا از این باشد. زیارتت آداب دارد، ادب میخواهد و احترام بیشتر. ما دوست داریم همسایگان خوبی باشیم، اما تو ضامن رفع همه بدی هایمان باش؛ دیرآمدنمان، زیارتهای عجلهای و سرسری و سریع، زیارت بدون آداب، زیارت بدون حضور قلب و خیلی بدیهای دیگر که گفتنش در سینه بماند بهتر است. ما همسایگانت عاشق اشکهای زائرانت هستیم. حال زیارت ما راحتی اگر نصفه ونیمه هم باشد، بپذیر و اینجا هم ضامن ما باش تا حال خوش زیارتت ما را فرابگیرد و با خود ببرد. آقا، ما دل بسته همین مهربانی شما هستیم.