یکم. «اسقاط کافه خیارات شد. بالاخص خیار غبن. فاحش لو افحش.» همه ما بیش وکم این عبارت را در میان سطرهای درهم فشرده سندهای حقوقی یا قول نامهها دیده ایم و بی آنکه بدانیم حرف حساب این گزاره حقوقی چیست، بسیاری از ما آن امضای خوشگلمان را پای سندها گذاشته ایم. داستان جملههای حقوقی تخصصی را که گویا تاکنون هیچ یک از اهالی فن نخواسته یا نتوانسته یا لازم ندیده اند ساده نویسی و «همهفهم» کنند، همین چندی پیش، دکتر سیدعلی آزمایش، استاد دانشگاه، در سر کلاس درس دانشگاه مفید قم به دانشجویانش یادآوری کرد که فایل تصویری آن نیز در فضای مجازی دست به دست شد و خنده را بر لب بسیاری نشاند. اما نمیدانم در کنار آن خندههای ملیح، چند نفر را به درنگ و تأمل درباره آن «حرف حساب» واداشت؟
دوم. نوشتن درباره پاکیزهنویسی و توجه به زبان فارسی در هنگامه گیروگرفتهای این روزهای مردم شاید چنان بیاهمیت و دم دستی جلوه کند که نویسنده را به خالی بودن خورجین سوژه اش متهم کنید یا انگشت اشاره را به سوی او نشانه بروید و بگوییدش: «دل خوش سیری چند؟»
سوم. سخن این نیست که بهجای بلوتوث بگوییم «دندان آبی» یا چیپس را «برگک» و هدفون را «دوگوشی» و تبلت را «رایانک مالشی» بنامیم؛ و صدالبته، خداراشکر که فرهنگستان «کشلقمه» را تکذیب کرد تا دیگر کسی نتواند برای فرهنگستانیهای خوشذوق دست بگیرد و این ور و آن ور سوژهشان کند.
چهارم. برخی که بیشتر با مردم سروکار دارند، به گمانم باید بیش از دیگران برای سادهسازی و همه فهم کردن عبارتها و واژههای تخصصی حوزه کاری خودشان دغدغه داشته باشند. دراین میان، مجلسیان در خانه ملت، از آنجا که قانون را مینویسند، پلیس و حقوق دانها که با پروندههای قضایی و شکایتهای مردم سروکار دارند و شهرداری و شوراهای شهر که سیاهه بلندبالایی از مسئولیتهای ریزودرشت نهادهای شهری را برعهده دارند، از جایگاه ویژهای در پاسداشت زبان پارسی برخوردارند.
پنجم. سخن و لب کلام این است؛ متن اطلاعیهای که نهاد شهرداری مینویسد یا متن یک قانون شهری که شورای اسلامی شهر تدوین میکند و مخاطبانشان همه یا گروهی از شهروندان هستند، نه فقط از بابت «محتوا» و رساندن معنایی که پیام رسان در نظر دارد، بلکه از منظر ساده نویسی، درست نویسی، پرهیز از واژههای «سخت فهم» و نامأنوس نیز باید در کانون توجه باشد.
ششم. نگارش درست و پاکیزه فقط برای کتاب و روزنامه و رسانه نیست. پاکیزه نویسی برای هرگونه متن و نگارش واجب و ضروری است. به مصداق همان توصیه که میگوید: «سخن خوب» را باید «خوب» بر زبان آورد؛ یعنی محتوای درست با یک بسته بندی زیبا و شکیل. غفلت کردن از هر یک، پیام ما را به سرمنزل مقصود نمیرساند.
هفتم. اجازه میخواهم پایان سخن با یک مثال و نمونه عینی پرکاربرد باشد.
«المان شهری» واژهای ترکیبی است که سال هاست مدیران شهری و مردم و رسانهها درباره سازهها و آرایههایی به کار میبرند که هنرمندان شهر میسازند تا شهرداری در جای جای شهر نصب کند و خاصه با آمدن بهار، حال شهروندان را خوب میکند. اما به جای «المان» شهری که واژهای فرنگی است، میتوانیم دست کم ۲ معادل فارسی زیبا و خوش آوا را جایگزین کنیم و به تناوب بگوییم: «نمادها یا آرایههای شهری». هرچند اگر تا قیام قیامت هم بگوییم و بنویسیم «المان شهری»، هیچ اتفاقی نمیافتد و آب از آب هم تکان نمیخورد. به بیان دیگر، این یک توافق دوستانه و اختیاری است و به پذیرش «اسقاط کافه خیارات، بالاخص خیار غبن» هیچ نیاز نیست!