ما امت محمد (ص) هستیم. دست کم در سخن و حتی نیت بدان ادعا داریم. بی شک برای تحقق این ادعا هم باید قدم برداریم و دعا کنیم به مقصد و مقصود نزدیکتر بشویم، وگرنه اگر در همین ادعا بر جا بنشینیم و قدم از قدم برنداریم، نه تنها از اهل عمل که از افرادی که بی عمل اند و ادعایی ندارند هم عقب خواهیم ماند. صرف نیت، یعنی سهمی از شناخت، و شناخت هم تکلیف آور است.
ادعا هم که پا به میدان بگذارد، کار را سختتر میکند. چون کسی را به ادعا، اعتبار نمیسنجند، بلکه به صدق دعوی، ارزش گذاری میکنند و اینجاست که باید ببینیم چندمرده حلاجیم. آیا در عمل هم ما را نسبتی با فرهنگ محمدی هست؟
با معارف صادقی، جان را فربه کرده ایم آیا؟ برای پاسخ، باید برهانی از جنس کارنامه بیاوریم و آیا میتوانیم چنین کنیم؟ این پرسشها را بگذاریم جای سوزنی که باید به خود زد تا روا باشد که جوالدوز بگذاریم در کار دیگران که پیشینیان به این ضرب المثل، رسم انصاف را معلم میشدند که «اول سوزنی به خود بزن و بعد جوالدوزی به دیگران!» و ما کم جوالدوز فرو نکرده ایم در چشم دیگران و کم نشان نداده ایم دعواهای دولتمردان آنان را.
حالا باید به تأمل بپردازیم در آنچه در مراسم معارفه استاندار آذربایجانشرقی اتفاق افتاد. تلخ بود ماجرا و تلختر اینکه در ایام متبرک به ولادت پیامبر اخلاق اتفاق افتاد.
نگوییم که این حکایت در استان دیگر بود که خیلی وقت است مرزها برداشته شده است. وقتی من همان لحظه اتفاق هم زمان با تبریزیها و شاید هم پیشتر از بسیاری از شهروندان آن دیار، از فضای مجازی، ماجرا را میبینم، به مسئله من هم تبدیل میشود. چون به حساب جمهوری اسلامی ایران میگذارند، به مسئله همه ما بدل شده است. یعنی به همه ما ربط دارد و فقط مسئله یک منطقه نیست.
بی شک هم در ابعاد ملی باید به ماجرا رسیدگی شود که حرمت از نظام رفته است، هرچند استاندار بهزیبایی بخشید تا دست کم یک برداشت خوب هم بتوان به جهان عرضه کرد و گفت باورمندان اخلاق نبوی اهل گذشتاند، اهل بخشش اند و کرامت را زندگی میکنند. اگر به همین نتیجه شیرین از آن ماجرای تلخ برسیم، خط تمییز ما از دیگر فرهنگها مشخص میشود و میتواند نتیجهای مبارک باشد. ببخشیم یکدیگر را. بزرگی و اقتدار در این است.
اعتلای نام هم در این گذشت است که در جای خود، «ازخودگذشتگی» هم معنا میدهد که در فرهنگ متعالی دفاعمقدس بهعنوان «ایثار» نامبردار بود. در نگاه اخلاقی مردم هم آنکه جسارت میکند، حریف را، رقیب را، طرف را (هرچه اسمش را بگذاریم) نمیشکند، خودش درهم میشکند، خُرد میشود و فاصله اش با «خِرد» به چشم همه میآید.
کاش به این ظرافتهای اخلاقی توجه کنیم و ضمن حرمت بانی از «جمهوری اسلامی شهیدان»، از شخصیت خود هم مراقبت کنیم. بدانیم هیچ دوستی به اندازه خودمان نمیتواند با ما دوستی کند و باز هیچ کس دشمنتر از ما به خودمان پیدا نخواهد شد، اگر رسم محمدی فروبگذاریم که این فروگذاشتن، برداشتن کلید جهنم را بهدنبال دارد.