هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ خراسان خشکسالیهای چندینساله و دوسال خشکترش را پشت سر گذاشته و حالا آخرین پاییز قرن است. بهار و تابستان گذشته را با دهان تفتیده دشتها و فرونشست زمینهای بیعلفش گریستهایم به امید بارانی که نیست. از کمبود آب نوشتهایم و در شمارگان بسیاری «بزرگترین خشکسالی نیمقرن اخیر» را تیتر کردهایم و پس از آن، دیگر کسی را با چتر در خیابان ندیدهایم. زیر باران ترانهنخوانده و پشت پنجره، رقص برگهای آبخورده با باد را به تماشا ننشستهایم.
هفته گذشته نم بیرمقی زده و دوشب پیش باران بیجانی باریده است. ما همچنان منتظر بارشیم و این را هواشناسی برای آخر هفته وعده داده و خدا کند بشود. این انتظار سببی شد تا در سطرهای بعدی، از آداب و رسوم خلق کویری ایران به هنگام طلب باران بگوییم و ترانههایی بنویسیم که باران را به گنبد طلای امام رضا (ع) قسم میداده است تا ببارد.
خراسانی بودن، دل به قصههای کویر دادن و به طبع آن، خو گرفتن، سبب شده است همیشه خاک تَف خورده این دیار، گذرگاه داستان ها، روایتها و اتفاقهای بی شماری باشد که هر کدامشان، نشانهای از خود بر جای گذاشته اند؛ نشانهای که امروز رد آن را میتوان در قالب آداب، رسوم و فرهنگ اقوام مختلف ساکن در آن دید. قشنگترین این روایتها که قرن هاست نَقلش دهان به دهان گشته، اما قندِ نُقلش هنوز پا برجاست، حکایت نماز باران خواندن امام رضا (ع) است که دیرگاهی است به یکی از سنتهای مردم آفتاب نشین خطه خراسان تبدیل شده و راهش را به دیگر شهرها و آبادیها هم باز کرده است.
روایت است که پس از ولایتعهدی تحمیلی مأمون به حضرت (ع) آسمان بر زمین خراسان بخیل میشود و هیچ ابری، دهان خاک راتر نمیکند. مأمون و درباریان برامامرضا (ع) خرده میگیرند و زبان به طعنه میچرخانند که به خاطر ولایتعهدی تو باران قطع شده است. مأمون در ادامه برای شرمنده ساختن ایشان نزد مردم، درخواست میکند که آن حضرت به بیابان برود و نماز باران بخواند، مگر خدا نظر کند و رحمتی نازل شود. حضرت میپذیرد و در آدینه روزی به بیرون مرو میرود و نماز باران میگزارد. اندکی نمیگذرد که ابرها سایه میافکنند و باران رحمت نازل میشود.
البته این تنها روایت از این باب در عمل بزرگان دین نیست، که دعا برای طلب باران را خیلی پیشتر از این، اَنَس، در گزارشی که از حضرت محمد (ص) میدهد، آورده است. نگارنده کتاب «صحیح البخاری» مینویسد: «از اَنَس نقل شده که پیامبر (ص) تنها در استسقا (باران خواهى) دست خود را در دعا بالا مى برد و از سلیمان بن داوود، روایت شده است که از پیامبر صلى ا... علیه و آله، بالا بردن کامل دست را جز در سه جا به یاد ندارد؛ هنگام درخواست باران، درخواست کمک بر ضدکافران و شامگاه عرفه. در غیر اینها هم دست را بالا مى برد، اما پایینتر از این ها.»
نمونههایی از این آداب را در اعتقادات مردمان ایران پیش از اسلام هم میتوان به شکل و شیوهای دیگر دید. در واقع این رسوم ایرانی، بعدها با درآمیختن با آموزههای دینی است که به آیینهایی ماندگار بدل میشود تا هر وقت آسمان بر خاک تنگ نظر شد، امیدی، راهی، چارهای باشد که دفع شر کند.
«آبریزگان» یکی از این نمونه هاست. «ابن فقیه همدانی» آبریزگان را به روزگار فیروز بن یزدگردبن بهرام نسبت داده و علت انجام آن را بارش باران پس از هفت سال خشک سالی آورده است. در «آثارالباقیه» ابوریحان، آبریزگان، نوعی غسل عمومی دانسته شده است که مردم برای بارش باران انجام میداده اند؛ برخی منابع مکتوب ایرانی نیز باران خواهی را به عهد ساسانیان نسبت میدهند و در «المحاسنوالاضداد» نیز به رسم «آب دزدی دختران از قنات ها» اشاره شده است که آن را برای شاه میبرده اند تا به این سنت، برکت و باروری را به آسمان باز گردانند.
ناگفته نماند که در اسطورههای ایرانی، نخست آسمان و سپس آب آفریده میشوند. آفرینش آب از گوهر آسمان است و باد و باران، مه، ابر بارانی و برف به یاری آب خلق میگردند. بر همین اساس نیز ایزد و فرشتگانی بر آنها قائل بودند که «آناهیتا» و «تیشتر» از جمله آنها هستند.
هوشنگ جاوید درباره آیینهای بارانخواهی میگوید: «آنچه که در باران خواهی و آداب و رسوم آن بیشتر مورد توجه است، نمود توسل غیر مستقیم به درگاه احدیت و طلب بخشش گناهان است؛ چرا که باورها بر این پایه استوار است که فراوانی گناه، نزول باران را که نعمتی خداوندی است، به تعویق میاندازد.»
این پژوهشگر در ادامه توضیح میدهد که آداب و رسوم مختلف بسیاری درباره طلب باران د رمیان اقوام ایرانی وجود دارد که با ترانهها و نواهایی همراه است که او آنها را به دو دسته «ترانه برای طلب باران» و «ترانه برای بندآمدن باران» تقسیم میکند. جاوید توضیح میدهد: «آیینهای ایرانی پس از ورود اسلام درون مایهای مذهبی پیدا میکند.
برای نمونه در قدیم در مشهد و روستاهای اطراف، وقتی باران چند روز پیوسته میباریده و سبب خرابی میشده، رسم بر این بوده که نوجوانان و جوانان در زیر باران میایستاده اند و این شعر را که نوعی دعای بند آمدن باران بوده، میخواندند: به حق شاه کربلا/ به حق نور مصطفی/ به حق گنبد طلا (منظور امام رضا (ع) است) / ابرا برن به کو سیا (پشت کوه سیاه) / آفتاب بیا به شهر ما/ بارون نیا نیا نیا. این قَسم دهی برعکسیعنی به وقت قحطی و خشک سالی هم اتفاق میافتاده است و این بار مردم از باران تقاضا میکرده اند که به حق این بزرگان، ابرها ببارند و باران بیاید.»
جالب است بدانید که باران خواهی در ایران به دو روش انفرادی و گروهی انجام میشده است. در شکل انفرادی آن، اقوام مختلف در زمان خشک سالی بنا به عقیده خود کاری انجام میدادهاند که نوشتن دعای طلب باران، یکی از آن هاست. در برخی نقاط نیز نام چهل کچل را روی کاغذی مینوشتند و آن را بر شاخه درختی میآویختند یا تکه سنگی از قبرستان برمی داشتند به آب میانداختند. همچنین نهادن قیچی در زیر ناودان، وارونه گذاشتن بیل در آبراه خانه ها، انداختن فرد سید یا متدین در آب، شستن پایه عَلَم یا منبر در آب رودخانه یا چشمه، از دیگر نمونه هاست که تلاش دارد باران را به خشکنایی گلوی زمین هدیه دهد.
بیشتر این آداب، اما گروهی بوده است که برخی از آنها هنوز در مناطقی از خراسان جان دارد و برگزار میشود. معروفترین آنها ساخت عروسک باران یا «چولی قزک» است. جاوید این رسم را این طور توضیح میدهد: «وقتی باران نمیبارد و خشک سالی پدید میآید، عدهای از جوانان چوبی را که دو سه متر طول دارد، بر میدارند و پارچهای به آن بسته شبه عروسکی میسازند به شمایل مترسک که چولی قزک نام دارد.
سپس چولی قزک را در دست گرفته به خیابان رفته در کوچهها میچرخند و این شعر را میخوانند: چولی قزک بارون کن/ بارون بی پایون کن/ گندم به زیر خاکه/ از تشنگی هلاکه/ گلهای سرخ لاله/ از تشنگی میناله / چولی قزک بیا بیا/ با ابرای سیا سیا/ بارون ببار جر جر/ تو ناودونا شر شر. اهالی هر منزل با شنیدن صدای آنان با کاسههای پر آب به استقبالشان میروند و کاسه آب را به روی افراد گروه یا همان عروسک گردانها میپاشند. در بعضی محلهها هم خوراکیها و تنقلاتی بین افراد این گروه پخش میشود.»
این رسم در مشهد با پخش بنشن و حبوبات بین عروسک گردانها همراه است. به این صورت که آنان در پایان مراسم این حبوبات جمع شده را به یکی از تکایا یا مساجد میبرند و با آن آش میپزند و آن را بین نیازمندان تقسیم میکنند.»
در سبزوار این ترانه و عروسک گردانی وقتی باران بیش از حد میباریده این طور تغییر میکرده است: «چولی قزک باروون بسه/ بارون بی پایون بسه/ ابرا برن به کو سیا/ بارون نیا نیا نیا/ چولی قزک افتو کن/ شب که مشه مهتو کن/ خنهی ما خراب رفت/ تا لب بوم تو آب رفت/ چولی قزک برو خنه ت/ پیش برار دیونه ت/ آتیش به جون بارون بسه/ بارون بی پایون بسه.»
سوای این آیین، ژیلا مشیری، در پژوهشی که با عنوان «مراسم طلب باران در حوزه کویری ایران» انجام داده است، از رسمی دیگر نیز یاد میکند که شکلی مذهبی دارد و در گذشته در سمنان و خراسان برگزار میشده و آن سیاه پوش کردن نخل برای طلب باران است. او مینویسد: «در این رسم، نخل بزرگ شهر را بعد از سیاه پوش کردن، به حالت عزاداری در محلهها میگرداندند و به نیت بارش باران عزاداری میکرده اند. آنان در این مراسم امام حسین (ع) را شفیع قرار میداده و دعای باران میخوانده اند تا پروردگار به این وسیله برکات آسمانی خود را فرو فرستد.»
در خراسان، رسم دیگری هم هست که بیشتر در میان دامداران و عشایر رایج است. در این رسم مردم جمع میشوند و این ترانه را میخوانند: «اتلو و متلو/ای خدا برو/ برو و اوشلوک/ تلوی ما تشنه شده/ ورکوه و ورپشته شده/ آب غدیرش مه یه/ چمچمه شیرش مه یه/ چوپون پنیر مه یه/ نون فطیر مه یه.» اتلو و متلو در زبان محلی به پیکرهای از چوب گفته میشود که در کشتزارها در زمین میکوبند و بر آن پارچه کهنه سیاهی میکشند تا پرندگان گمان برند که آدمی است. این کلمه معادل مترسک در فارسی نیز هست و به اصطلاح به آدم ژنده و کثیف نیز گفته میشود.
***
چولی قزک بارون کن / بارون بی پایون کن
گندم به زیر خاکه / از تُوشنگی هلاکه
گلهای سرخ لاله / از تُوشنگی مناله
چولی قزک بیا بیا / با ابرای سیا سیا
بارون بیا جرجر / تو نودونا (ناودان ها) شر شر
تا زمینا اُو (آب) بخوره / تا گندما تُو (تاب) بخوره
***ای خدا برو ک / بروی اوشلوک
تلوی ما تشنه شده / ورکوه و ور پشته شده
آب غدیرش مه یه / چمچمه شیرش مه یه
گندم د زیر خاکه / از توشنگی هلاکهای خدا برو ک / بروی او شلوک
چوپون پنیر مه یه / نون فطیر مه یه
برش میآیه گل مشو / گندم درو بی دل مشو
یارب بده تو برو / به حق شاه مردو
***
خله خورشید افتو کن
یک من برنج به او کن
حصه خودته پلو کن
حصه ما ر افتو کن
خنه ما خراب رفت
تا لب بوم تو آب رفت
خله خورشید افتو کن
***
ابر اومد، ابر اومد
از سی کوه خبر اومد
میش برهدار اومد
بز کهرهدار اومد
اشتر با قطار اومد
دختر خود بار اومد
هلله میشو
هلله میشو
ترانه عشایر سیرجان
***
میخوایم بریم قبله، دعا
بلکه خدا رحمش بیاد
سی بندگون روسیا
یه قطره بارون بیا
هدرسه، آی هدرسه
ا... بزن تو بارون
سی رزق عیال وارون
«ترانه باران در ایل ممسنی»
چند نما از رسم «چولی قزک» یا گرداندن عروسک باران در نواحی مختلف خراسان