سرخط خبرها

روایتی از کتابخانه‌ها و کتاب خوان‌های مشهدی | داستانِ «کتاب دوستان»

  • کد خبر: ۸۸۱۵۵
  • ۲۵ آبان ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۱
روایتی از کتابخانه‌ها و کتاب خوان‌های مشهدی | داستانِ «کتاب دوستان»
اگر سرگذشت آدم‌های کتاب خوان و کتاب دوست را بهتر ببینیم؛ آدم‌هایی را خواهیم دید که برای آشتی دادن مردم با کتاب از هیچ کاری دریغ ندارند؛ حتی شده یک کار کوچک مثل اختصاص دادن گوشه‌ای از مغازه شان به کتابخانه، یا وقف مال و زمان زندگی شان برای کتاب خوان کردن دیگران.

فیضی- سیدی | شهرآرانیوز؛ کتابخانه تنها یکی از نام هایش است. برای برخی حکم دانشگاه را دارد؛ دانشگاهی که هر کتابش یک واحد درسی است. برای برخی دیگر انگار که کتابخانه وسیله سفر است. پشت صفحات کتاب، دنیا را زیر پا می‌گذارند و با خط به خطش به گوشه و کنار جهان سفر می‌کنند. خوره کتاب ها، اما کتابخانه مأمن امنشان است. آن‌ها تنها به واسطه کتاب خواندن و خواندن و خواندن آرام می‌گیرند.

مرور داستان‌های «مشهدچهره» شهرآرا، برکت همسایگی با کتابخانه و دمخور شدن با کتاب‌ها را پیش چشممان می‌آورد تا بتوانیم سرگذشت آدم‌های کتاب خوان و کتاب دوست را بهتر ببینیم؛ آدم‌هایی که برای آشتی دادن مردم با کتاب از هیچ کاری دریغ ندارند؛ حتی شده یک کار کوچک مثل اختصاص دادن گوشه‌ای از مغازه شان به کتابخانه، یا وقف مال و زمان زندگی شان برای کتاب خوان کردن دیگران. در روزگاری که از کتاب فاصله گرفته ایم و بیشتر در شبکه‌های اجتماعی می‌گردیم، این مطلب را بخوانید تا با کتاب خوان‌های مشهدی و کتابخانه‌های مشهد بیشتر آشنا شوید. شاید بهانه‌ای شود برای آشتی مجدد با این «یار مهربان».

همسایه با برکت

همسایگی با کتابخانه برکات خاص خودش را دارد. حتی اگر اهل مطالعه و کتاب نباشید، باز هم مغناطیس این مکان آدم‌ها را به سوی خود می‌کشاند. به سن و سال هم ارتباطی ندارد. نمونه اش احسان جاری مقدم که خانه شان با کتابخانه تنها چند قدم فاصله دارد و به همین بهانه او ابتدا تنها برای نوشتن مشق قدم به کتابخانه می‌گذارد و بعد کم کم پایش به سمت غرفه داستان می‌رود و کار به جایی می‌رسد که دیگر به جای تلویزیون، مادرش نمی‌تواند او را از کتاب جدا کند. احسان ده ساله در یک سال ۳۸ هزار صفحه کتاب می‌خواند.

یگانه رضایی یکی دیگر از بچه‌های کتاب خوان و البته شاعر محله محمدآباد است. او متولد ۱۳۸۸ است و قبل از اینکه به مدرسه برود، عضو کتابخانه آیت ا... قزوینی در این محله بوده است. یگانه اولین شعرش را در هشت سالگی می‌سراید و الان چند دفتر شعر دارد. او همه پیشرفت هایش را مدیون همسایگی با کتابخانه قزوینی می‌داند.

وقف مال و وقت برای کتاب خوان کردن دیگران

تا به حال وقف‌های زیادی در طول زندگی مان دیده و شنیده ایم؛ بیشترش وقف مکان بوده است، اما نذر یا وقف فرهنگی کار جدیدی است که روز به روز در حال افزایش است. نمونه اش خانواده اقبال فر که به یاد فرزند سفر کرده شان ۳۶ کتابخانه را تجهیز کردند. زنده یاد سارا اقبال فر در زمان حیاتش آن چنان بخشنده بود که روز مراسم یادبودش خانواده اش را غافلگیر کرد.

روز مراسم یادبود، خانواده اقبال فر به ناگهان با عده بسیاری روبه رو می‌شوند که از کمک‌های خیرخواهانه سارا در زمان حیاتش بهره‌مند شده بودند؛ کارتن خواب ها، کودکان کار، کارگران کوره‌های آجرپزی و خیریه‌ها از جمله شرکت کنندگان در مراسم سارا بودند. به همین خاطر خانواده او تصمیم می‌گیرند بعد از فوت دخترشان به یاد او کار‌های خیرخواهانه اش را ادامه دهند. آن‌ها تا کنون ۳۶ کتابخانه را به یاد دخترشان تجهیز کرده اند.

فرزند مرحوم خراسانی یکی دیگر از خیرانی است که به یاد پدرش، ۳ هزار جلد کتاب به زندان مشهد اهدا کرده است. این خانواده معتقد است می‌توان با کتاب حتی بر افکار زندانیان هم تأثیر گذاشت و آن‌ها را برای دوران آزادی آماده کرد. به همین خاطر هم حسین علی رضاقلی زاده، فرزند آخر مرحوم غلامحسین رضاقلی زاده (معروف به خراسانی) تصمیم می‌گیرد بنا به کلام پدر که همیشه معتقد بود «مطالعه، هم نشینی با بزرگان است» فرصت این هم نشینی را برای زندانیان نیز فراهم کند.

یکی دیگر از هنرمندان گرافیست مشهدی کاری کرده است کارستان. حمید فخار برای یادبود پدرشهیدش تعدادی کتاب با عنوان‌های مختلف خریداری کرده و همان بالای صفحه اول کتاب نوشته است «وقف در گردش». سپس نامی از «شهید محمدحسین فخار» آورده و ذکر کرده است: «بعد از مطالعه در بازه زمانی مشخص این کتاب را در اختیار فرد دیگری قرار دهید.» با این کار برای خوانش کتاب‌ها زنجیره مطالعاتی تشکیل داده و هر کتاب بار‌ها دست به دست و خوانده می‌شود.

برخی کتابخانه‌ها از آن نظر اهمیت دارند که به همت اهالی یک محله پا گرفته اند. کتابخانه امیر حسین فردی یکی از آن هاست؛ مجموعه‌ای مردمی و خودجوش در طبرسی شمالی که به همت چندجوان جهادی پا گرفت. در ابتدا‌ی تأسیس، کتاب‌ها اهدایی بچه‌های محله بود و نیازشان به مطالعه را تأمین می‌کرد. اما اکنون ۱۲ سال از آن روز‌ها می‌گذرد و مجموعه به همت همان گروه خودجوش و جوانان جهادی کارش را ادامه می‌دهد؛ البته با ۱۰ هزار جلد کتاب و ۳ هزار عضو.

داستانِ «کتاب دوستان»

کوله بر کتاب

اینکه بخشی از وقت و زندگی ات را وقف کتاب خوان کردن دیگران کنی هم از آن کار‌های تحسین برانگیز است. احمد حسینی، شهروند قاسم آبادی، را همه به نام «کوله بر کتاب» می‌شناسند. او کارش را از پاساژ ابریشم در چند قدمی محل سکونتش شروع کرده است و حالا چند سالی می‌شود که هر روز کوله اش را پر از کتاب می‌کند و به سراغ کسبه می‌رود و بر اساس علاقه شان به آن‌ها کتاب امانت می‌دهد. در واقع او یک کتابخانه سیار ویژه کسبه و قشری است که خودش می‌گوید هیچ کس در جامعه به فکرشان نیست. خودش کتاب‌ها را می‌آورد، خودش می‌آید پس می‌گیرد و البته هیچ پولی هم برای حق عضویت یا حتی حمل و نقل دریافت نمی‌کند. حالا همه کسبه او را می‌شناسند و خیلی هایشان عضو کتابخانه کوله‌ای اش شده اند.

مغازه داران کتابخانه دار

کتابخانه میوه فروشی آقای محمدی هم از آن مکان‌های خاص در محله بلال است. کتاب‌هایی که در این میوه فروشی به رایگان امانت داده می‌شود از منابع مختلفی تأمین شده است. تعدادی از آن‌ها کتاب‌های مازاد مسجد بلال حبشی است. مشتریان و رهگذران هم که دیده اند در این میوه فروشی کتاب‌ها رایگان عرضه می‌شود، همراهی کرده و کتاب‌های اضافی خودشان را به آقای محمدی تحویل داده اند. این حرکت خودجوش چند سال است که به صورت مستمر ادامه دارد. حالا خیلی از مشتریان میوه فروشی هم جزو اهداکنندگان کتاب هستند و هم جزو دریافت کنندگان.

امیر مظلومی کاسب دیگری است که برای افزایش سرانه مطالعه همه تلاشش را به کار گرفته است. او نجاری است که ابتدا یک قفسه چوبی بیرون کارگاهش می‌گذارد و کتاب‌ها را در آن می‌چیند تا مردم و اهالی استفاده کنند. از آنجایی که در آن محدوده کتابخانه‌ای نیست استقبال همسایه‌ها از این کتابخانه زیاد می‌شود؛ به همین دلیل مظلومی تصمیم می‌گیرد کتابخانه بزرگ تری داخل کارگاه نجاری اش راه اندازی کند. حالا بخش زیادی از کارگاه نجاری او پاتوق کتاب خوان‌ها ست.

کتاب ما را پرتوان می‌کند

کتاب یار مهربان همه است. اهمیتی هم ندارد که ناشنوا باشیم یا نابینا. معصومه ترابی مقدم متولد ۱۳۵۳ از همان بدو تولد ناشنوا بوده است. او که در کودکی مادر و راهنمای زندگی اش را از دست می‌دهد تصمیم می‌گیرد برای اداره زندگی اش به سراغ بزرگ‌ترین راهنمای زندگی برود.
در واقع کتاب است که جای مادرش را می‌گیرد و او پاسخ همه سوال هایش را از کتاب‌ها می‌گیرد. حتی وقتی که بچه دار هم می‌شود، باز این کتاب است که راه و رسم تربیت فرزند را به او یاد می‌دهد.

رها اکبری، شاعر روشندل مشهدی هم همینطور است؛ خودش می‌گوید «کتاب در زندگی ام تأثیر بسیاری داشته و دریچه‌های نورانی را به رویم باز کرده است. بزرگ نمایی نکرده ام اگر بگویم کتاب‌ها ۶۰ درصد در زندگی کمکم کرده اند. توانسته ام به وسیله خواندن کتاب‌ها برخی مشکلاتم را برطرف کنم.» خوب که نگاه کنیم، همه ما می‌توانیم جای معصومه یا رها باشیم. می‌توانیم با خواندن کتاب، راه و رسم زندگی را یاد بگیریم؛ چرا که کتاب گوش آدمیست، چشم آدمیست، پای آدمیست، و با آن می‌توان جهان را بهتر شنید، بهتر دید و بهتر سفر کرد.
جزئیات بیشتر را در «مشهدچهره» بخوانید.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->