جامعه به آدمهای خوب نیاز دارد؛ نیازی راهبردی از جنس نیاز انسان به اکسیژن. بدون آدمهای خوب جامعه میمیرد. روح جاری در رگهای حیات جمعی، همین آدمهای خوب اند که به خاطره «و نفخت فیه من روحی» در یاد آفرینش تکرار میشوند. ما هم تلاش کنیم در خوب شدن حال جامعه سهمی داشته باشیم؛ مثل قهرمان این رویداد فردی که میخوانیم:
رفتم داخل مغازه تعمیرات کامپیوتر و گفتم ببخشید صفحه تبلت من ناگهان خاموش شد. مغازه دار گفت: «باشد، نگاه میکنم.» بعد ادامه داد: «ممکن است ال سی دی تبلت سوخته باشد. اگر سوخته بود، عوضش کنم؟» گفتم بله لطفا، خیلی به تبلتم احتیاج دارم! گفت: «فردا بعدازظهر بیایید تحویل بگیرید.» روز بعد رفتم و تبلت را سالم به من تحویل داد.
هزینه اش را پرسیدم، گفت: «هیچی، چیز مهمی نبود، فقط کابل فلشش شل شده بود، سفتش کردم، همین!» تشکر کردم و بیرون آمدم. نشستم داخل خودرو و یک لحظه با خود گفتم میتوانست هر هزینهای را به من اعلام کند و من آماده بودم بپردازم. فکری به ذهنم رسید. یک بسته شکلات گرفتم و دوباره رفتم به مغازه اش. گذاشتم روی پیش خوان و به او گفتم دنیا به آدمهایی مثل شما نیاز دارد، لطفا هیچ وقت عوض نشوید!
لبخندی زد و گفت: «عین جمله پدرم را تکرار کردید، حیف که ماه پیش به دلیل کرونا از دنیا رفت.» تسلیت گفتم و در راه برگشت به این فکر میکردم که تغییر در آدمها به تدریج اتفاق میافتد. گاهی تنها چیزی که میتواند ما را در مسیر درستکاری و امانت داری حفظ کند، یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمان است. گاهی آیه ای، حدیثی یا حکایتی میتواند ما را در جایمان نگه دارد. حتی میتواند ما را از اوج بدی به مسیر نیک رفتاری بکشاند. مگر قصه فضیل عیاض را نشنیده ایم که از اوج تباهی به اوج سعادت رسید؟ از این دست حکایتها بسیار است.
خوب بمانیم، حتی اگر بدی به رسمی رایج تبدیل شود. خوب بمانیم و نگذاریم دیگران با رفتار نادرست ما را به عمل متقابل و واکنش ناصواب بکشانند. قهرمان زندگی خود باشیم و در نقشه عبودیت با درست زندگی کردن صاحب نقش شویم. نگذاریم دیگران براساس فیلم نوشت شیطان برای ما نقش تعریف کنند.
با این قبیل آدمها نه تنها حالمان خوب نمیشود که به ناخوش احوالی مدام گرفتار میشویم. ما آدمها هم که ناخوش باشیم، جامعه به بداحوالی گرفتار میشود. این دادوستد حال وروز ما و جامعه میتواند عرصه را بر زیست مؤمنانه و اخلاقی تنگ کند. خوب باشیم و صالح. بدانیم بنای جامعه را هم مثل هر سازه دیگری با «مصالح» میسازند.
انسانهای صالح را میتوان در شمار «مصالح» دانست. افراد ناصالح که به زایده و زباله میمانند که به کار ساخت وساز نمیآیند؛ مگر اینکه در فرایند بازیافت به خودیابی برسند و درست شوند تا بتوان از ظرفیت آنان استفاده کرد.
خوب باشیم و بدانیم که این میتواند به توسعه خوبی کمک کند. رفتار جهان همان حکایت مولوی است در «این جهان کوه است و فعل ما ندا / سوی ما آید نداها را صدا» و به دیگر عبارت، خوبی خوبی افزا میشود و از رفتار نادرست جز ناراستی تولید نمیشود. پس اگر میخواهیم روزهای بهتری داشته باشیم، بهتر شویم، همین!