الهام حبشی | شهرآرانیوز؛ بهمن سال ۱۳۷۶ بود که معلمی ابراهیم وار پا به آتش گذاشت و در حالی که فوارههای آتش تن او را در برگرفته بود، جان ۳۰ دانش آموز را نجات داد. چند سال بعد، معلمی دیگر تاریخ را تکرار کرد و اجازه نداد بخاری نفتی فرصت زندگی کردن را از دانش آموزانش بگیرد.
معلمی فداکار از نسل بلوچ با ایستادن در زیر آوارِ دیوار مدرسه، سپر و محافظ جان دانش آموزان شده بود و معلم دیگری که با وجود شکستگی پا و بستری بودن در بیمارستان، کلاس هایش را تعطیل نکرده بود. آموزگاری که تنها برای درس دادن یک دانش آموز هر روز از مسیر سخت و در هم تنیده کوهستان عبور میکرد یا استادی که در نبود تخته سیاه، بدنه ماشینش را به تخته وایت برد تبدیل کرده بود.
کم نیستند معلمهایی که یا جان خود را برای حفظ جانهای دیگری از یاد برده اند یا آنهایی که در وخیمترین شرایط، حاضر نشده اند چراغ کلاسهای درس را به خاموشی بسپارند. کافی است دو کلمه «معلم» و «فداکار» را پشت بندِ هم در اینترنت و در هر پلتفرمی که میشناسید جست وجو کنید تا با نامها و چهرههای متفاوت روبه رو شوید. در میان این هزاران معلمی که داستان هر کدامشان به تنهایی قصه هزار و یک شب است و به غایت لطیف و شنیدنی؛ قصه معلمی را داریم که همین اواخر نام و نشانش، بحث داغ فضای مجازی شده است.
چند روز پیش بود که با انتشار تصاویر آموزگاری از روستای شاهویران سفلی، یک بار دیگر عنوان معلم فداکار جانی تازه گرفت. مردی که به جای ایستادن بر سکوی معلمی، مقابل تخته سیاه دراز کشیده است. آقای محمد کردی ۳۵ساله در طی سانحهای دچار شکستگی مهرههای کمر شده و توان ایستادن را از دست داده است. او به جای تقاضای مرخصی و تعطیل کردن چند ماهه کلاسهای درس یا به جای برگزار کردن کلاسها به صورت مجازی و اینترنتی، هر روز با مشقت فراوان خود را به مدرسه میرساند، تا بچهها لذت و تجربه در کنار دوست و معلم، آموختن را از دست ندهند.
این روزها هنوز هم هستند چنین ایثارگرانی که دوباره عشق و پیوند استاد شاگردی را به جریان بیندازند و این عشق چنان خالص است که از چشم مردم دور نمیماند و با بازنشر فراوان تصاویر مربوط به آن، به نوعی قدردان این معلمها هستند. آموزگارانی که به واقع، مصداق صریح همان جمله مشهورند که معلمی شغل انبیاست و گستراننده دانشی که با تلفیق فروتنی و فداکاری به کمال و مقصود نهایی خود نائل میآید.