تا امروز در بزرگداشتها و ویژهنامههای بسیاری، علما و استادان و فرهیختگان گرامی در خصوص افکار و آرا و آثار و خدمات آیتا... واعظزاده خراسانی مطالب علمی و تحقیقی درباره پدرم گفته و نوشتهاند. اینجانب هم به درخواست دوستان محترم این روزنامه چند نکته و خاطره را درباره ایشان بهاختصار مینویسم.
از زمانی که به خاطر دارم مرحوم پدرم بسیاری از مقالات و رسالههای تحقیقی را که با ارجاعات متعدد همراه بود و برای انتشار چاپی و یا ارائه در کنگرهها و کنفرانسها تهیه میکردند در مدت نسبتا کوتاهی بالغ بر حدود یک یا ۲ هفته و گاهی کمتر از آن آماده میکردند که علاوه بر تسلط ایشان بر رشتههای متنوع علمی و وسعت معلومات و حضور ذهن، چنانکه در حدیث دیگران گفته آمده است، نشاندهنده مسائل و مباحث علمی پخته و آماده در ذهن ایشان بود.
نظم فکری ایشان که در ترتیب و تنظیم کارهای بزرگ علمی مثل «المعجم فی فقه لغة القرآن و سر بلاغتة الموسوعة القرآنیة الکبرى» و «نصوص الاقتصاد الاسلامی» دیده میشود بر زندگی ایشان اعم از رفتوآمد کاری و مطالعه و خورد و خوراک و استراحت نیز حاکم بود.
جستوجو و بازدید بناهای تاریخی حتی مکانهایی که مهجور و ویرانهای بود اعم از مساجد و مدارس و آثار تمدنی که از آن آگاهی داشتند در سفرهای داخلی و خارجی مورد علاقه و اهتمام زیاد ایشان بود. همواره کتیبههای تاریخی را به دقت ملاحظه میکرد و متنهای آن را به خاطر میسپرد و با اطلاعات وسیعی که در ذهن داشت مقابله میکرد و در مذاکرات و مکتوبات خود از آنها استفاده میکرد.
در دوران ناامنی عراق، پس از زیارت مسجد کوفه و سهله، با اصرار ایشان برای زیارت مزار محقق حلی، استاد علامه حلی، از جمع جدا شدیم و وسیلهای کرایه کردیم و عازم حله شدیم که در قرن هفتم هجری پررونقترین مرکز علمی شیعه بود.
با زحمت زیاد مزار وی را در محلهای مخروبه در مسجدی کوچک در حالی که برای مجاوران نیز بهدرستی شناخته نبود یافتیم. در بازگشت، راهها بسته بود و با مشکلاتی روبه رو شدیم که با کمک کنسولگری ایران حل شد.
به پیگیری و تحلیل مسائل سیاسی جهان اسلام علاقهای وافر و اهتمامی ویژه داشت. پیش از انقلاب اسلامی، شبها صدای اخبار «صوت العرب من القاهره» در منزل طنینانداز بود. در دوران انقلاب اسلامی و پس از پیروزی انقلاب همین نگاه ویژه و تحلیل نسبت به تحولات انقلاب بارز بود و دلبستگی و مباشرت و مشارکت هم بر آن افزوده شد.
مرحوم پدرم به صله رحم اهتمام زیادی داشت. مرتب به دیدار بزرگترها اعم از برادر و خواهر و بستگان دورتر میرفت و مقید به پس دادن بازدید کوچکترها بود. در این خصوص عالم و عامی برای او فرقی نداشت و به تنگ دستانشان کمک میکرد. ایشان پیوسته به نوسازی و بازسازی کلی منزل و فراخ نمودن آن بر طبق طراحی و معماریای که خود انجام میداد میپرداخت.
اما در استفاده از مواد مصرفی بهویژه آب و انرژی بهغایت صرفهجو بود و از اسراف پرهیز میکرد. حدود یکصد و پنجاه هزار یادداشت (فیش) تحقیقی را بر پشت پاکت نامهها که از داخل و خارج کشور میرسید یا بر روی صفحات سفید مانده از دفترهای ناتمام بچهها نوشته بود.
علاقه ایشان به طبیعت زبانزد بود و هفتهای یک بار یا بیشتر با اهل خانه یا تنها از شهر خارج میشد و روزی یا نیمروزی را در طبیعت میگذراند. آداب ساده حفظ سلامتی مثل آب نخوردن در بین غذا و پیادهروی و شام ساده و سبک را بدون تخطی رعایت میکرد.
بیشترین چیزی که از سفر همراه میآورد کتاب بود. در کتابخانه شخصی ایشان از شاهنامه بزرگ رنگی و المنجد مصور که در کودکی از تورق آنها لذت میبردم یافت میشد تا مجموعهای از ترجمه آثار موریس مترلینگ و شکسپیر و انواع دیوان اشعار و کتابهای تاریخی و اجتماعی و اخلاقی که در نوجوانی به دنبال آن بودم تا کتابهای کلامی و فلسفی و تفاسیر که در جوانی و پس از آن هروقت به مشهد میآمدم بیشتر وقت مرا به خود صرف میکرد.
به دلیل علاقه ویژه پدرم به کتاب و کتابخوانی من را نیز سر و سری دیرین با کتاب بود و این مسئله بر ایشان پوشیده نبود. یک روز در اواخر عمر، من را نزد خویش خواند و فرمود میخواهم مشورت کنم که همه کتابخانه را وقف بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی کنم.
متوجه شدم که تصمیم خود را به اطلاعم میرساند تا دل از دوستان دیرین، کتابهایی که سالها با آنها انس داشتم، بگردانم. بیدرنگ بر این رأی نیک آفرین گفتم و بر انجامش تأکید کردم. شاد بودم که دریایی از علوم متنوع که در مسائل مختلف با یک تماس تلفنی پاسخگو و مشکلگشاست همچنان در دسترس است. دریغا که کتابخانه بماند، اما آن دریای بیکران از دست برفت.