«علفزار»
کارگردان: کاظم دانشی
فیلمنامهنویس: کاظم دانشی
تهیهکننده: بهرام رادان
خلاصه داستان: فیلم درباره یک بازپرس است که در با یک پرونده عجیب مواجه میشود؛ پروندهای که در آن دو گروه، بر اساس قوانین کشور، خطاهایی مرتکب شدهاند...
بعضی رازها بهتره فاش بشن، برخی هرگز… باید دفن بشن یه جایی دور از دسترس، برای همیشه.
بازیگران: پژمان جمشیدی، سارا بهرامی، ستاره پسیانی
برای نگارش فیلمنامه این فیلم سینمایی پروندههای بسیاری در این رابطه خوانده، بررسی و تحقیق کردهام و در این میان سعی کردهام تا اشتراکات و فضای بهوجود آمده بعد از ماجرای تجاوزها که برای خانوادهها پیش آمده را انتخاب و آسیب شناسی کنم.
متأسفانه در کشورمان پروندههای بسیاری از این دست وجود دارد به همین دلیل تمام تلاش خود را کردم تا پروندههای مشابه را خوانده و با برخی از سوژههای واقعی دیدار داشته و با خانواده آنها گپ بزنم. در نهایت بعد از تحقیقات انجام شده فیلمنامه «علفزار» به نگارش درآمد. تاکید میکنم داستانی که در «علفزار» روایت میشود مبتنی بر یک پرونده خاص نبوده است. البته این را هم باید بگویم که چنین بررسی هم نمیتوانست از نظر اخلاقی درست باشد به همین دلیل فیلم به نوعی ترکیب چند پرونده و برگرفته از اتفاقات واقعی است.
داستانی که در «علفزار» روایت میشود ترکیب نزدیک به ۱۵ پرونده مشابه در این زمینه است و تمام ماجراها و داستانک هایی که در فیلم وجود دارد مربوط به پروندههای مختلف است. البته این را باید بگویم در پروسه تحقیقی که پشت سر گذاشتم بالای ۳۰۰ پرونده مطالعه کردم اما در فیلم از ۱۵ پرونده استفاده شده است و ماجرای این پروندهها در چارچوب یک داستان به هم تنیده شده است که میتوان گفت برخی از این داستانها برای یک شهر است. میتوانم بگویم که از اتفاقات واقعی استفاده کردم تا بتوانم یک داستان را خودم تألیف کنم و سعی نکردم که تنها یک پرونده تجاوز را بررسی کرده و نعل به نعل آن را بازسازی کنم، چرا که سعی کردم داستان دارای ریتم و تعلیق لازم برای جذب مخاطب باشد.
سوژه اولیه فیلم بسیار ملتهب و تأثیرگذار است: موقعیتی که هم بهسرعت علاقه دنبالکردن ماجرا را ایجاد میکند و هم پتانسیل فراوانی برای خلق شاخوبرگهای فراوان دارد. با این وجود، علفزار – با وجود چند لحظه گیرا – به یکی دیگر از ایدههای بالقوه جذاب اما هدررفته سینمای ایران تبدیل میشود.
اولین ساخته بلند کاظم دانشی ما را به حضور و ظهور یک کارگردان خوش ذوق و با استعداد دیگر در سینما امیدوار میسازد. ایده جسورانه فیلم که به راحتی مناسبات قضایی و روابط میان مسئولان و آقازادهها را به چالش میکشد، موضوع حساسیت برانگیزی است که تنها میتواند از ذهن یک کارگردان جوان، راهی به پرده برای خود بازکند.
در مورد «تجاوزِ گروهی پسر، به جمعی از دختران، در باغِ حاشیهی تهران است؛ آن هم در حالی که آن دختران، با شوهرانِ خود بودهاند و متجاوزان، ابتدا شوهرانِ آنها را به چاقو زدند و بستند و سپس، در مقابل چشمِ آنها به زنانشان تجاوز کردند!!»... یک داستانِ واقعی و بهغایت مَهیب و هولناک، که طبیعتا، پای تماشای فیلمش، باید بر خود لرزید و فقط خون گریست... «علفزار» ولی چنین قصهی مَهیبی را، بهحدّی سطحی و دمِ دستی و سهل و ممتنع روایت میکند که گویا، در حال روایتِ یه تصادفِ عادّی بین دو ماشین است!.. فیلمی ترسو و ناقص و درنیامده، که هم پادرهواست، و هم بلاتکلیف و بیخاصیّت... در آنحد که مخاطب، پس از پایان فیلم، حتی لحظهای فیلم را به یادش نمیماند و سریعاً از یادش میرود... ای کاش فیلمسازانِ ایرانی وقتی نمیتوانند چنین قصّههایی را آنطور که باید و شاید بسازند و وقتی نمیتوانند حقّ مطلب را آنگونه که باید ادا کنند، اساساً به سمتش نروند و اینچنین ماجراهایی را، با آثارشان، ناخواسته به سُخره نگیرند...»