یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی برقراری عدالت در همه ابعاد بود تا دسترسی عادلانهای برای همه ملت به امکانات ایجاد کند؛ موضوعی که در بسیاری از زمینهها محقق شد و شکافهای طبقاتی و قشری پیش از انقلاب را ترمیم کرد، اما همچنان نشانههایی از همان بیعدالتی فرهنگی را در جشنواره فیلم فجر شاهد هستیم.
جشنوارهای که قرار است مؤید سینمای تراز انقلاب اسلامی و جشن سینمای انقلاب اسلامی باشد، اما حواشی زرد فرش قرمزهای آن عمدتا بیش از ماهیت فرهنگی جشنواره توجه رسانهها و افکار عمومی را جلب کرده است.
جشنواره فیلم فجر بهعنوان بزرگترین رویداد هنری کشور از منظر گستره مخاطب فعال، سازمانها و ارکان دولتی، سازمان توزیع و بستر فروش، بودجه تولید فیلمها، برگزاری و حضور رسانهها و میزان پرداخت این رویداد مهم کمنظیر است.
بنابراین، باید جامعهای بهوسعت آحاد ملت مخاطب واقع شوند، نه اینکه اندکی از مردم پایتخت فقط امکان دیدن فیلم را داشته باشند. البته در کلانشهر مشهد که پایتخت فکری و نخبگانی کشور محسوب میشود، این رویداد سبقه تاریخی نزدیک به دو دهه دارد، اما بعد از این مدت نیز برگزاری جشنواره همچنان با چالش روبهروست.
آنچه در برگزاری جشنواره فیلم فجر در شهرهایی غیر از تهران میبینیم، تصویری بدون سانسور و یادآور این واقعیت است که ایران فقط تهران نیست.
نابسامانی در گیشههای فروش بلیت و محدودیت در اکران فیلم برای پردیسهای سینمایی شهرستانها بهعنوان نقص در مدیریت میدانی و برگزاری، ناشی از نگاه تمرکزمحور جشنواره بر تهران است که نخبگان و فعالان فرهنگی مشهدی همواره در هیئت برگزاری جشنواره ملی نقشآفرینیهای مؤثر و شاخصی داشتهاند، اما با قطعیت میتوان ادعا کرد که تهرانیزاسیون جشنواره بهعنوان آسیب و آفتی بزرگ، همچنان بر الگوی برگزاری آن چنبره زده است.
همان آفتی که همه هیئتهای برگزاری جشنواره در دورههای مختلف تاکنون به آن گرفتار بودهاند و فراتر از مباحث میدانی، اکنون دامنههای فرهنگی نیز پیدا کرده و داغ تبعیض غریبی را بر دل مردم شهرهای بزرگ و کوچک کشور نشانده است.
زیرا بهار سینمای انقلاب اسلامی در سایه مدیریت نادرست بهسمتی سوق پیدا کرده است که غیرتهرانیها تماشای فیلمهای جشنواره فجر را برای خودشان بهمثابه شانسی تکرارنشدنی تلقی میکنند.
با پیشرفت فناوریهای مدرن، رفع این مشکل در گرو ایجاد سامانههای هوشمند فروش بلیت، دریافت و ثبت نظر همه تماشاگران و نمایش عادلانه فیلمها در همه شهرستانهای کشور است، اما در عمل همچنان میتوان این نقص را نشانه دقیقی از وجود مشکلات راهبردی در مسیر سیاستگذاری فرهنگی دانست.
آقایان برگزارکننده جشنواره در صیانت از آرای مردمی در پایتخت نیز گرفتار مشکلی جدی شدهاند، اما شایسته است که نخست، رأیگیری از تماشاگران فراتر از جامعه محدود مخاطب تهرانی باشد و با مبناقراردادن راهکارهای هوشمند، همه مردم ایران بتوانند خودشان را مخاطب جشنواره فجر بدانند و منتقدان غیرتهرانی بتوانند نظر و رأیشان را به هر فیلم بهسادگی و سهولت ثبت کنند و تولیدکنندگان آثار سینمایی را از انتقاد خودشان آگاه سازند.
دوم، دولت باید دیدگاهش به جشنواره فیلم فجر را بهگونهای تغییر دهد که فراتر از مسائل مربوط به حضورداشتن یا نداشتن سلبریتیها، گردهماییهای کارشناسانه خط سیر جشنواره را جهت دهند.
فارغ از فرش قرمزهای مجلل جشنواره فیلم فجر در پایتخت و مسائل مهمی که هرسال در سایه حواشی زرد برخی چهرهها به فراموشی سپرده میشود، نخبگان و کنشگران اجتماعی مشهدی در جشنواره نوزدهم خودشان به دور از هیاهو و حاشیه آثار ارائهشده را تماشا کردند، دور هم نشستند و رکوراست فیلمها را بررسی کردند.
بر این اساس، بهجرئت میتوان گفت که همافزایی برای ایجاد ارزشافزوده از این رویداد هنری در مشهد میتواند بهعنوان الگویی ملی طرح شود.
تصاویری که از جشنواره نوزدهم مشهدالرضا در رسانهها مخابره شد، میتواند مؤید این باشد که ایران فقط تهران نیست و مسئولان و سیاستگذاران عرصه فرهنگ کشور بدانند که اگر میخواهند گریزان از هیاهو و عکسهای سلفی بهسمت تقویت معنا و روح فرهنگی جشنواره فجر حرکت کنند، مشهدالرضا درستترین پاسخ ممکن است.
در پایان از آقای وزیر ارشاد دولت انقلابی دعوت میکنم که کیفیت برگزاری رویدادهای ملی و بینالمللی در جهانشهر مشهدالرضارا با دقت بیشتری به نظاره بنشینند تا به این باور دست یابند که دور از هوای آلوده تهران و در شهر امام مهربانیها، اکسیژن ناب برای تنفس و زیست هنری و رسانهای موج میزند.