همه ما مهندسها در آن لحظه حیرتانگیز که قناری روی انگشت سبابهمان نمیخواند، در همان لحظه که پاهایمان روی زمین سفت میشود و مسیرمان را کج میکنیم، به قناریها قول دادهایم که روی زمین نجاتدهنده عشق باشیم.
شاید فکر میکنید برای رفتن به یک معدن زغالسنگ مهمترین چیز کلاه ایمنی است یا شاید چراغقوه و کفشهای ایمنی! اما اشتباه میکنید. مهمترین چیز قفس قناری است. این را همه مهندسها میدانند! رفتن به اعماق زمین، آن هم بدون قناری، خودکشی است.
معدنچیها قبل از اینکه برای بار آخر از باتریهای چراغقوهشان مطمئن شوند، آب و دانه قناریهایشان را میدهند! بعد هم قناری را میگذارند روی انگشت سبابهشان و راهی میشوند. قناری بلندبلند شروع به آواز خواندن میکند و معدنچی محکمتر قدم برمیدارد تا جایی که قناری ساکت میشود. مهندسها زندگیشان را مدیون قناریها هستند.
یکی از قانونهای نانوشته این است: هرگاه قناری خواندنش را متوقف کرد، مسیر را عوض کنید. قناری، این موجود مینیاتوری، نجاتدهنده معدنچیهاست. وقتی دیگر آواز نمیخواند، یعنی هوا بوی مرگ میآید. گاز همهجا را گرفته است و هر لحظه امکان خفه شدن وجود دارد. همه ما مهندسها در آن لحظه حیرتانگیز به قناریها قول دادهایم روی زمین نجاتدهنده عشق وزندگی باشیم.
از من به شما نصیحت، سرزمینی که در آن مهندسی مشغول ساخت خانهای با عشق، جادهای پرپیچوخم، ماشینی پر از نبوغ یا نقشهای با نهایت ظرافت و دقت وجود ندارد بوی مرگ میدهد! کدامتان میتواند بگوید مهندسها عاشق نیستند وقتی کمتر کسی پیدا میشود که در پیچهای جاده چالوس عاشق نشده باشد؟!
اگر مهندسها لاستیکهایی را اختراع کرده بودند که پنچر نمیشدند، چطور میخواستید سر صحبت را با همسرتان و هر کسی که دوستش دارید باز کنید؟ (هرچند لاستیکهای بدون پنچری را هم اختراع کردهاند، اما امان از عشق!)
اگر کدهای بیسروته را پشت سر هم نمینوشتند، نمیتوانستید از راه دور برای محبوبتان استیکر «در قلب منی» بفرستید و بعد از ارسال هم دوتا تیک سبز دریافت کنید که خیالتان راحت شود.
همان دوتا تیک سبز که برای مهندسها نوشتن دو خط کد سفید در صفحهای سیاه است، زندگی بسیاری از شمارا از سیاهی نجات داده است. اینها فقط دو سه تا از دمدستیترین کارهایی است که مهندسها، این قناریهای آوازخوان کره خاکی، برای نجات عشق انجام دادهاند!