«ابتدا به ساکن» مطالعه بفرمایید!

ایرج طوفان| پیش از آغاز سخن، اجازه بدهید تعریف چند اصطلاح را با یکدیگر مرور کنیم: واج کوچک ترین واحد سخن است که تنها صوت دارد اما معنا ندارد و در عین حال سبب تمایز معنایی می شود. واج های زبان فارسی عبارت اند از 23 صامت و 6 مصوت. (دستور زبان فارسی، ج. 1، تقی وحیدیان کامیار، 1389: ص. 7) صامت ها شامل «س»، «د»، «م» و... هستندو مصوت ها به 2 گروه کوتاه (ـَ ، ـِ ، ـُ) و بلند (آ، او، ای) تقسیم می شوند. با هر بار حرکت کردن لب ها و خروج هوا از دهان، با ترکیبی از صامت ها و مصوت ها، آوایی تولید می شود که به آن هجا می گویند: با، بر، سَ، و... . به این ترتیب، واژه «درخت» از 6 واج (4 صامت و 2 مصوت) و 2 هجا (دِ / رَخت) تشکیل شده است. ساختار هجا در هر زبان از نظم مشخصی پیروی می کند. به بیانی دیگر، صامت ها و مصوت ها با ترتیبی از پیش تعیین شده در هر هجا در کنار یکدیگر قرار می گیرند. برای اختصار، در این قسمت، «صامت» را با حرف «ص» و «مصوت» را با حرف «م» مشخص می کنیم. چنان که گفتیم، هجاها در هر زبان ساختارهایی از پیش تعیین شده دارند و در زبان فارسی که موضوع گفتار ماست از این قرارند:
1- ص + م: هر هجا می تواند به ترتیب از یک صامت و مصوت -خواه کوتاه خواه بلند- ساخته شده باشد: جا، تو، بو، به (حرف اضافه) و... .
2- ص + م + ص: هر هجا می تواند به ترتیب از یک صامت، یک مصوت و یک صامت دیگر ساخته شده باشد: پَر، رژ، تار، توپ، و... .
3- ص + م + ص + ص: هر هجا ممکن است به ترتیب از یک صامت، یک مصوت و 2 صامت دیگر ساخته شود: سوخت، سرد، هفت، مرغ، و... .
چنان که دیدیم، هر هجا لزوما به ترتیب از یک صامت و یک مصوت ساخته می شود و آمدن یک یا 2 صامت دیگر در پی آن اختیاری است. در ضمن، در آغاز هر هجای فارسی هیچ وقت بیش از یک صامت نمی آید. برای مثال، «ص + ص + م»، «ص + ص + ص + م + ص + ص» و... (برخلاف آنچه در برخی از زبان های هم خانواده فارسی رایج است) تعریف نشده اند. هر صامت برای به صدا درآمدن، باید با یک مصوت به حرکت درآید. پس در زبان فارسی هیچ هجایی نداریم که با صامت ساکن آغاز شود، و این نقطه شروع حرف اصلی ماست. «ابتدا به ساکن» از ترکیب های شیرین رایج در زبان فارسی است که ریشه در مباحث زبان شناختی دارد اما متأسفانه در موارد بسیاری نادرست به کار می رود و به نظر می رسد کاربران تصور دقیقی از معنای تحت اللفظی آن ندارند. وقتی می گوییم «ابتدا به ساکن با مدیر داخلی صحبت کنید»، «ابتدا به ساکن به فرهنگ لغت مراجعه کردم»، «پیش از نماز، ابتدابه ساکن نیت می کنند» و... واضح است که آن را در معنای «نخست» به کار برده ایم در حالی که حرف آن دیگر است.
کاربرد درست این اصطلاح به این صورت است: «هیچ کاری را نمی توان ابتدا به ساکن شروع کرد»، چنان که در زبان فارسی، هیچ واژه ای را نمی توان ابتدا به ساکن تلفظ کرد.معنایش این است که برای هرکاری مقدمه لازم است و نمی‌توان هیچ‌کاری را بی‌مقدمه آغاز کرد.

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->