آمده ایم که برویم. «لدوا للموت» که مولا علی(ع) می فرماید، مبین این حقیقت است که آمده ایم برویم، والا هست ما را نیستی تهدید نمی کند. در میانه این آمدن و رفتن است که باید چگونه رفتن را رقم بزنیم. نه فقط «چگونه رفتن» که «کجارفتن» را هم در همین میانه باید مشخص کنیم. تعیین جایی که باید برویم، به دل است، اما دل بخواه نیست، بلکه به میزان عمل بستگی دارد؛ مثل همین جهان. همه می خواهیم در بهترین نقطه زمین و برخوردار از بهترین مواهب و امکانات زندگی کنیم، اما نمی شود. آرزوها و حتی آرمان ها را وقعی نمی گذارند، بلکه این عمل است که به آرمان ها عیار و به آرزو ها تحقق می بخشد. به قول مرحوم آیت ا... مجتهدی تهرانی، اگر فقط به دل نگاه می کردند، «آمنوا» کافی بود، اما وقتی بعد از آن «وعملوا الصالحات» می آید، یعنی دل پاک را باید چشم پاک و دست پاک هم همراهی کند و به عمل است که ایمان محقق می شود. تحقق ایمان است که مصالح آخرت را فراهم می کند. اصلا این دنیا بسان بازار است. آمده ایم خرید کنیم و برویم. آمده ایم و چند ده سال در دنیاییم، اما این همه زمان ما نیست، بلکه کسری از ابدیت است. در نتیجه، بر بهره برداری از زمان این همه تأکید می شود. خدا رحمت کند حضرت استاد حائری صفائی را که دقیق و ظریف می گفت: «اگر آدمی برای وسعتی بیش از هفتاد سال و باتوجه به عوالمی دیگر، چه از روی احتمال و چه از روی یقین، بخواهد برنامه ریزی کند و بخواهد برای این استمرار و ارتباط حساب باز کند، دیگر علم و تجربه کارگشا نیست و قراردادها و منافع مشترک، متزلزل و نامعلوم خواهد ماند. در این مرحله نه تنها علم که حتی عقل و قلب آدمی هم کارساز نخواهد بود که علم و فلسفه و عرفان او کفاف این همه رابطه و این همه مشکل را نمی دهد. در این وسعت، آدمی به وحی و به عهد نیاز دارد.» بله، ما نیامده ایم هفتاد، هشتاد و نود سال عمر کنیم و تمام شویم. آمده ایم در این بازه خرید کنیم، توش و توان برگیریم و پی ابدیت خود برویم. راهی چنین دراز را که در پیش است، با چراغ قوه عقل و علم نمی توان روشن کرد. آفتاب رسالت و ولایت است که نیاز ضروری انسان می شود. همین هم اقتضا می کند تا ایمانمان را بر پایه وحی و نبوت و امامت بازتعریف کنیم و در همه زمان با امام عصر خویش همراه باشیم. راه رستگاری این است و جز این نیست.