نادان را به از خاموشی نیست وگر این مصلحت بدانستی، نادان نبودی.
چون نداری کمال فضل آن به / که زبان در دهان نگه داری
آدمی را زبان فضیحه کند، / جوز بی مغز را سبکساری
خری را ابلهی تعلیم می داد / بر او بر صرف کرده سعی دایم
حکیمی گفتش ای نادان چه کوشی؟ / در این سودا بترس از لوم لایم
نیاموزد بهایم از تو گفتار / تو خاموشی بیاموز از بهایم
هر که تأمل نکند در جواب / بیشتر آید سخنش ناصواب
یا سخن آرای چو مردم به هوش / یا بنشین چون حیوانان خموش
گلستان سعدی/ باب هشتم/ در آداب صحبت