بازگشت ترامپ به سیاست خارجی ریگان؟

محسن موسوی‌زاده - روزنامه‌نگار و مدرس دانشگاه

دولت دونالد ترامپ در دوره دوم ریاست‌جمهوری خود به نظر می‌رسد که به استراتژی «صلح از طریق قدرت» در سیاست‌خارجی روی آورده است. این استراتژی که در دوره اول او نیز در چارچوب اصول محافظه‌کارانه آمریکا اجرایی شد، ریشه در تجربه‌های تاریخی سیاست خارجی ایالات متحده دارد. اصطلاح «صلح از طریق قدرت» برای نخستین‌بار در دهه1980 توسط رونالد ریگان مطرح شد و در دوران او، با افزایش هزینه‌های نظامی و فشارهای اقتصادی به رقبای جهانی همراه بود. در این راهبرد، تقویت روابط با متحدان و ایجاد دوقطبی‌سازی در فضای بین‌المللی از مؤلفه‌های کلیدی بودند. ترامپ نیز با تأکید بر فشارهای اقتصادی و تحریمی ادامه‌دهنده این سیاست‌ها به‌ویژه در قبال کشورهایی مانند ایران است. یکی از ویژگی‌های برجسته سیاست‌های ترامپ، تلاش برای ایجاد فشار اقتصادی به‌جای تمرکز بر ‌اقدامات نظامی یا جنگ‌های نیابتی است. این تفاوت روش‌شناسی با دوران ریگان در نوع اجرای راهبردهای آمریکا قابل مشاهده است. اگرچه تفاوت‌های جغرافیایی، تاریخی و فکری زیادی میان ایران و اتحاد شوروی وجود دارد، اما در تحلیل استراتژی‌های ایالات‌متحده در این دو مقطع زمانی می‌توان شباهت‌های درخورتوجهی مشاهده کرد. در هر دو دوره، فشارهای سیاسی و اقتصادی به‌عنوان ابزار اصلی سیاست خارجی مورداستفاده قرار گرفته‌اند. برای مثال، ریگان در سخنرانی معروف خود در سال1982، شوروی را با تهدید همراه با پیشنهادهای مشروط به تعامل دعوت کرد. مشابه این رویکرد را ترامپ نیز در سخنرانی‌های خود، به‌ویژه در ریاض در قبال ایران به کار گرفت. در هر دو مورد تأکید بر مسئولیت طرف مقابل برای کاهش تنش‌ها و تمایل به ارائه راهکارهای مشروط، برجسته بود. این روش، اگرچه به‌ظاهر صلح‌جویانه است، درواقع به‌طور ضمنی فشار بر طرف مقابل را افزایش می‌دهد تا به شرایط آمریکا پاسخ دهد. یکی از محورهای اصلی که ترامپ در سیاست‌های خود در قبال ایران دنبال می‌کند، ایجاد یک اتحاد منطقه‌ای علیه ایران است. او به‌ویژه تلاش کرده است تا ایران را تهدیدی برای منطقه غرب آسیا نشان دهد. این نوع نگاه، مشابه رویکرد ریگان در دهه1980 است که به‌دنبال ایجاد دوگانه‌های بین «خیر» و «شر» در سیاست‌خارجی آمریکا بود. این رویکرد می‌تواند به‌شدت بر تعاملات منطقه‌ای تأثیر بگذارد؛ به‌ویژه درحالی‌که ایران از سال1400 بر دیپلماسی منطقه‌ای تأکید کرده است. برای مقابله با چنین‌سیاست‌هایی، یکی از راهکارهای مهم، اتخاذ سیاست توسعه روابط دیپلماتیک در سطح جهانی و منطقه‌ای است.

ایران می‌تواند با تمرکز بر تقویت روابط هدفمند با کشورهای همسایه و قدرت‌های نوظهور مانند چین و هند، به موازنه قدرت دست یابد و در‌عین‌حال، روابط خود را با کشورهای منطقه‌ای تقویت کند. در‌این‌راستا، تقویت روابط تجاری، انرژی و ترانزیتی با این کشورها می‌تواند نقش مهمی در تقویت موقعیت ایران دربرابر فشارهای بین‌المللی ایفا کند. ایران همچنین باید به‌دقت موقعیت جغرافیایی خود را در کریدورهای حمل‌ونقل بین‌المللی و پروژه‌های زیربنایی مانند بندر چابهار و کریدور شمال-جنوب مورد استفاده قرار دهد. این اقدام می‌تواند هم به تقویت روابط اقتصادی با کشورهای آسیای میانه و هند کمک کند و هم بر موقعیت ایران در رقابت‌های جهانی تأثیرگذار باشد. در‌مجموع، سیاست‌های «صلح از طریق قدرت» که در دوران ترامپ پیگیری می‌شود، به‌طور‌عمده بر فشارهای اقتصادی متمرکز است. ایران با اتخاذ رویکرد توسعه تعامل با سایر کشورها در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی، می‌تواند این فشارها را کاهش و بی‌اثر کرده و خود را به یک بازیگر مهم‌تر در معادلات منطقه تبدیل کند. این استراتژی شامل دیپلماسی هدفمند، توسعه روابط اقتصادی و استفاده از موقعیت جغرافیایی به‌عنوان ابزار قدرت است. درحوزه اقتصادی هم اجرایی‌شدن اقتصاد‌ مقاومتی و برنامه‌ریزی جهت تحقق سرمایه‌گذاری برای تولید از‌جمله‌راهکارهای مقابله با استراتژی آمریکا محسوب می‌شود. در‌راستای تحقق این مسئله باید تلاش شود تا با استفاده از توانمندی‌های داخلی و به‌ویژه شرکت‌های دانش‌بنیان نرخ بهره‌وری سرمایه در حوزه‌های صنعتی، معدنی و کشاورزی افزایش یابد.

پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->