صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

«کالار» برای کاریز

  • کد خبر: ۳۶۹۰۱
  • ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۰
محمود ناظران‌پور - تاریخ‌پژوه
کشاورزی اصلی مشهد، با آب نهر خیابان انجام می‌شد؛ آب نهر از دروازه ته‌خیابان بود تا کوه «سلطان‌مشرق». این حجم از آب، هیچ جای دیگری نبود. آب قنات این روستا‌ها آب کمی بود. مادرچاه‌ها هم عمدتا در دامنه کوه‌های خلج بود.
مشهد در اصل دو دره بوده که یکی از دره‌ها الان دیگر از بین رفته است. خود حرم‌مطهر هم در گودی بوده. می‌دانید که پیش از دفن حضرت رضا (ع) به جای حرم مطهر، باغی بوده است. دره آنجا بعد‌ها با ساخت‌وساز شهر، از بین رفته است، اما بقایای آن همچنان هست؛ مثل همین کال قره‌خان. گودی دیگر که دره اصلی مشهد بوده همینی است که کشف‌رود در آن جریان دارد. در قدیم آب‌هایی که از کوه‌های دو طرف مشهد، یعنی کوه‌های خلج و اژدرکوه می‌آمده، هر دو می‌ریخته به کشف‌رود و رودخانه پرآبی می‌ساخته. آب قنات‌ها هم بخشی از همین آب بوده؛ برای همین هم مادرچاه بیشتر قنات‌ها در حوالی کوه‌های خلج بوده است.
الان دیگر آبی نیست که به کشف‌رود بریزد؛ هرچه هست فاضلاب است. در همین دشت مشهد شاید صدتا رشته کاریز بود که از همین دامنه کوه، آب را به دهات می‌رساند. به‌ویژه زمستان‌ها در چاه‌ها را می‌بستند که خاک و خاشاک در چاه نریزد یا کسی در آن نیفتد. اما باز هم چاه‌هایی بود که درش بسته نبود. زمستان که می‌شد، اگر در چاه باز بود، در هوای سرد، بخار از چاه بیرون می‌آمد و آدم می‌فهمید که این چاه درش باز است. چاه‌ها را گل و گشاد نمی‌ساختند؛ دلیلی نداشت. چاه‌ها معمولا تنگ و باریک بود؛ در ابعادی که بیشتر وقت‌ها مقنی‌ها بدون استفاده از طناب، خودشان از چاه پایین می‌رفتند و بالا می‌آمدند. بغل دیواره چاه، جاپا‌هایی درست می‌کردند و با تکیه بدن به دیواره مقابل، از چاه پایین و بالا می‌رفتند. به این جاپا‌ها می‌گفتند «پاقوّه». خود من بار‌ها با کمک‌گرفتن از همین پاقوه‌ها از چاه کاریز‌ها پایین رفته بودم. یک بار یادم می‌آید، حوالی سال ۳۵، کفش‌هایی خریده بودم به ۴۰ تومان که برای آن زمان خیلی گران بود. پاشنه کفش‌ها را خوابانده بودم. رفتم که ریسمان را بگیرم، که کفشم از پایم درآمد و افتاد توی کاریز. حیفم آمد که رهایش کنم و بروم. پایین رفتم و توی آب را گشتم، اما پیدایش نکردم و دو دست از پا درازتر برگشتم. دهانه چاه‌ها را سنگ‌چین می‌کردند که به مرور زمان، خراب نشود و ریزش پیدا نکند.

در چاه را با تخته‌سنگ‌های بزرگی می‌بستند که «کالار» نام داشت. کالار‌ها از همین کوه‌های اطراف مشهد به دست می‌آمد. همین حالا هم اگر مثلا به روستای زکریا بروید می‌بینید که سنگ کوه‌های آن منطقه، ورقه‌ورقه می‌شود. در کوه‌های کلات در منطقه قره‌سو هم کالار هست. عده‌ای کارشان همین بود که از کوه، کالار بیاورند. کالار‌ها را در ابعادی انتخاب می‌کردند که قابل حمل باشد و برای جابه‌جایی و استفاده از آن، نیروی معمول مردان قوی، کافی باشد؛ مثلا دو تا کالار را به بغل خر می‌بستند و به شهر می‌آوردند.
در خود مشهد هم چند تا قنات بود که البته مظهرشان در بیرون شهر بود. تنها قناتی که مظهرش در خود شهر بود، همین قنات سناباد بود. مظهرش همین جایی بود که الان به منطقه سرآب مشهد است. آنجا سرآب قنات سناباد بود. باوری هم در بین مردم بود و آن اینکه پیکر مطهر حضرت رضا (ع) را با همین آب شست‌وشو داده‌اند. آب این قنات که به «آب سناباد» معروف بود، به حرم مطهر می‌آمد.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.