صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

ما آدم‌های دیگری خواهیم شد

  • کد خبر: ۵۱۰۷۹
  • ۰۹ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۵
تکتم جاوید - روزنامه‌نگار
شبیه دقیقه‌های بعد از مرگ یک عزیز، مثل روزی که نوزاد را از بیمارستان به خانه می‌آورند، همانند سال‌های پس از مهاجرت، درون ما چیزی دارد تغییر می‌کند؛ خود خودمان.
از نگاه بیرون شاید همه تغییرات یک چروک تازه یا تار موی سفید باشد، اما از درون، دیگر آن آدم قبلی نیستیم. یکی می‌گفت: «بعد از فوت مادرم، دیگر مرگ هیچ‌کس غم‌انگیز نیست». راست هم می‌گفت؛ وقایع مهم و ناگهانی زندگی، درون ما را دگرگون می‌کنند. کرونا یک اتفاق بی‌نظیر و ناگهانی بود و درست زمانی ما را دربرگرفت که غرق در زندگی عادی خود بودیم، بدون هیچ آمادگی قبلی، کنار آدم‌هایی که دوستشان داشتیم یا از آن‌ها متنفر بودیم و تحملشان می‌کردیم، تفریحات کم‌وبیش و رفت‌وآمد‌های گاه‌وبی‌گاه.

کرونا ترس‌های ما را بیدار کرد؛ ترس‌های فروخورده‌ای که از کودکی با خود آورده بودیم و جایی در ذهنمان، پنهانش کرده بودیم. این روز‌ها ترس‌ها بدجور در روح و روانمان جولان می‌دهند. ترس‌هایمان روی کمبود‌ها سایه انداخته‌اند تا ما را بیش از پیش در تنگنا بگذارند؛ ترس از فقدان، مرگ یک عزیز، بیکاری و در آخر یک ترس فراگیر؛ مرگ خودمان. از ترس مرگ، به زنده بودن التماس می‌کنیم. آن ترس‌ها ما را وسواسی‌تر، مضطرب‌تر، افسرده‌تر و شکاک‌تر کرده است.

اگر تا امروز متوجه اختلال وسواس خود نبوده‌اید، از حالا به بعد مطمئن باشید که چنین اختلالی دارید. اگر پیش از این چندماه فقط گاهی احساس می‌کردید کمی اضطراب دارید، بدانید که اضطراب فراگیر دارید. کرونا ما را در خانه‌ها و اتاق‌هایمان حبس کرد تا تنها شویم اگر پیش از آن نبودیم. آن‌قدر به تنهایی عادت خواهیم کرد که جزئی از وجودمان می‌شود. ما دیگر آن آدم قبل از کرونا نمی‌شویم. کووید ۱۹ که دست از زندگی و روزگار ما بردارد و تبدیل شود به یک بیماری عادی مثل سردرد، ما می‌مانیم و آدم‌هایی که دیگر خودشان نیستند.
آن‌ها که روزی طاقت لحظه‌ای دوری از دیگران و قدرت «نه گفتن» و دل بریدن نداشتند، حالا یاد گرفته‌اند که بدون خیلی‌ها هم می‌شود زنده بود. بدون تفریح و سفر هم، عید نوروز می‌آید و تمام می‌شود. بدون جشن و عروسی هم می‌شود زیر یک سقف رفت و آب هم از آب تکان نمی‌خورد.

کرونا باور‌های ذهنی ما را به‌هم ریخت؛ همان‌هایی که روزی بر آن‌ها پافشاری می‌کردیم و از عقیده‌مان یک قدم هم کوتاه نمی‌آمدیم. کرونا دارد باور جدیدی در ذهن ما می‌نشاند و خودمان بی‌خبریم. راستی وقتی وبا و طاعون همه دنیا را گرفت، آدم‌هایی که زنده ماندند، همین‌قدر موجود «دیگری» شدند؟ این‌طور که پیداست، جواب مثبت است. آدم‌های باقی‌مانده از یک اتفاق تلخ، تنهامانده و مصیبت‌دیده، معلوم است که آن زن، مرد و حتی کودک قبل نمی‌شوند. آن‌ها که یک یا چند عضو خانواده خود را در چشم برهم‌زدنی از دست دادند و فرصت زاری و عزاداری مفصل پیدا نکردند و اشک چشمشان خشک شد. آنان که کرونا گرفتند و روز و شب میان خفگی و زندگی دست‌وپا زدند و مرگ را شکست دادند. چه کتاب‌ها، فیلم‌ها و خاطرات تلخ و شیرینی از این پس، بنویسند و بازگو کنند تا در تاریخ ثبت شود.

آخرین آمار‌های روان‌شناسان و بهداشت جهانی، از افسردگی به‌عنوان شایع‌ترین اختلال جهانی می‌گفت و از اینکه از هر چهار ایرانی یک نفر به اختلال افسردگی، اضطراب یا سایر اختلالات مبتلاست. بدون حساب سرانگشتی هم می‌توان حدس زد بعد از کرونا باید درد‌های چندنفر را درمان کنیم، ترس‌های چه کسانی را از میان برداریم و به چه افرادی یاری کنیم تا دوباره سوگواری کنند. ما دیگر آن آدم‌های قبل نمی‌شویم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.