آخرین وضعیت سلامت آب روستا‌ها و شهر‌های کشور اعلام شد (۳ آذر ۱۴۰۳) راهکارهایی برای درمان خارش ناشی از بیماری‌های کبدی توصیه هایی برای مادران شیرده از عوارض مصرف الکل، کمبود ویتامین B است برخورد بار کامیون با پل هوایی شهید فهمیده در مشهد (۲ آذر ۱۴۰۳) انتقام از قاتل با قتل فجیع سه عضو خانواده سانحه رانندگی در خواف خراسان رضوی هشت مصدوم برجای گذاشت (۲ آذر ۱۴۰۳) قتل فجیع جوان ۲۳ ساله تهرانی به جرم دفاع از ناموس تصادف در مسیر سبزوار- خوشاب یک کشته و ۲ زخمی برجای گذاشت (۲ آذر ۱۴۰۳) کاهش مصرف آب در مشهد، نتیجه اقدامات فرهنگی موثر است مسمومیت ۶ عضو یک خانواده با گاز مونوکسید کربن در نزدیکی مشهد (۲ آذر ۱۴۰۳) ۸ محصول غیرمجاز آرایش چشم اعلام شد برخی جاده‌های خراسان رضوی بارانی و لغزنده است (۲ آذر ۱۴۰۳) آیا میتوان با زن مبتلا به ایدز ازدواج کرد؟ پروازهای ایران‌ایر به فرودگاه استانبول روزانه شد جزییات حادثه سقوط آسانسور یک ساختمان مسکونی در خیابان قائم مشهد واژگونی خودرو در بجستان خراسان رضوی یک کشته برجای گذاشت (۲ آذر ۱۴۰۳) دستگیری ۳۸۶ متهم به سرقت در اجرای طرح اقتدار امنیت اجتماعی در مشهد زمان برگزاری کنکور سراسری ۱۴۰۴ اعلام شد تلاش‌های ماندگار استاد باقرزاده در توسعه دانشگاه فردوسی و رفاه دانشجویان اختصاص ۲.۲ هزار میلیارد تومان برای تکمیل طرح‌های نیمه‌تمام سیستان و بلوچستان آخرین اخبار از تأثیر معدل در کنکور توصیه‌هایی برای محافظت در برابر آلودگی هوا واژگونی خودرو در بولوار وکیل‌آباد مشهد بدون مصدوم و محبوس تنها نشانه پوکی استخوان «شکستگی» است ستاد حقوق بشر به تصویب قطعنامه پیشنهادی کانادا علیه ایران اعتراض کرد اختلافات مالی بین ۳ دوست در تهران منجر به قتل شد شمارش معکوس برای روشن‌شدن تنور نانوایی در محله عمار یاسر مشهد اعترافات مردی که همسرش را با کلنگ در مشهد به قتل رساند + عکس پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (پنجشنبه، یکم آذر ۱۴۰۳) | تداوم بارش باران در غالب نقاط استان
سرخط خبرها

دیشب بهار بودی و امروز باران شدی

  • کد خبر: ۵۴۰۰۹
  • ۰۸ دی ۱۳۹۹ - ۱۸:۲۵
دیشب بهار بودی و امروز باران شدی
فاطمه خلخالی استاد - روزنامه‌نگار
فقط ما نبودیم که تغییر کردیم. مادران و پدران بعضی از ما هم جور دیگری شدند، جوری که در جوانی‌شان نبودند. انگار توی دنیا سیل آمده باشد و هر کسی را که دستش به جایی یا چیزی بند نباشد با خودش برده باشد. خوب که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم زندگی مایی که کودکی‌هایمان توی دهه ۶۰ بوده ۲ تکه شده است. بخش اول آن تا حدود بیست‌سالگی یک جور ثابتی گذشت، توی یک کرختی آرام‌بخش، بی‌فراز و نشیبی. یعنی اگر هر بار از ما می‌پرسیدند «چه رنگی را دوست داری؟» جوابمان همانی بود که سال قبلش گفته بودیم و ۲ سال قبلش و ۱۰ سال قبلش. اگر از ما می‌پرسیدند «چه آهنگ‌هایی گوش می‌کنی؟» و در جواب می‌گفتیم «سنتی»، دیگر برای سال‌ها روی ریتم سنتی گوشمان را می‌نواختیم. ما به حساب خودمان ثابت‌قدم‌تر از این حرف‌ها بودیم که با هر بادی به یک سو خم برداریم.

گاهی از ما می‌پرسیدند «تعریفت درباره خوشبختی چیست؟» برای سال‌ها توی ۴ جمله تغییرناپذیر، خوشبختی را جا می‌دادیم. می‌خواهم بگویم شتاب تغییر اگر در ما صفر نبود، نزدیک به صفر بود. وضع ظاهرمان و سبک لباس پ‍وشیدنمان کمتر عوض می‌شد. این‌طور نبود که وقتی بعد از ۲ سال یکی را ببینی، بگویی «وای، چقدر عوض شدی!» یا چشمانت گرد شود که «واقعا خودتی؟»، اما بعد از بیست‌سالگی، دست‌و‌پ‍ا‌شکسته جهش‌هایی زدیم. تغییر بعد از بیست‌سالگی بی‌معنا نبود. از اینجا آب می‌خورد که وارد دانشگاه و بعد هم بازار کار شده بودیم و سر و کارمان با آدم‌هایی افتاده بود که تا پیش از آن شاید لنگه‌شان را هم ندیده بودیم. راه به دنیای آدم‌هایی باز می‌کردیم که تجربه زیستی متفاوتی با ما داشتند. با همه این‌ها هنوز خودمان بودیم. بیشتر نظاره‌گر همدیگر بودیم.
 
از کنار هم رد می‌شدیم، اما درهم نمی‌شدیم. هنوز به این نقطه نرسیده بودیم که توی آینه نگاهمان برای خودمان هم تازه باشد. گفتن ندارد، اما حالا خیلی از ما دوستان سال‌های دورمان را نمی‌شناسیم. آن‌ها هم ما را به یاد نمی‌آورند. هیچ‌یک دیگر آن آدم‌های سابق نیستیم. وقتی به هم می‌رسیم، می‎‌پرسیم: «چی شدی؟ تو که این‌طوری نبودی!» عده‌ای هم که باهوش‌تر هستند به روی هم نمی‌آورند، چون می‌دانند ماجرا از چه قرار است. اما این ۲ تکه شدن زندگی برای بچه‌های الان معنا ندارد. قصه آن‌ها یکپارچه است. ۲ جلدندارد. دیگر لازم نیست به مرز بیست‌سالگی برسند.
 
لازم نیست قد بکشند و قدم‌هایشان بلند شود تا توی دنیای آدم‌های دیگر قدم بگذارند. حالا به راحتی آب‌خوردن سروکله همه آدم‌های دنیا توی هفت‌سالگی‌شان پیدا می‌شود. چه بسا زودتر! حالا طوری شده که «بهار» شب که می‌خوابد، صبح برمی‌خیزد، دیگر «بهار» نیست. شده است «باران». «بامداد» شده «شباهنگ». امشب دور‌اندیش هستیم و فردا شعار می‌دهیم: «لحظه را دریاب. زندگی همین یک نفس است.»
 
نفس تغییرکردن که سرزنش‌کردن ندارد. دارد؟ آدمی که درجا بزند و همه عمر یک نقطه بایستد باخته است، اما به نظرم خیلی مهم است که ما به دنبال تغییر باشیم، نه اینکه تغییر دنبال ما بدود. ما تغییر را انتخاب کنیم، نه اینکه تغییر ما را بیابد. اینجاست که آدم نمی‌تواند به‌راحتی بگوید حالا زندگی‌کردن راحت‌تر از گذشته شده است. اتفاقا هولناک‌تر شده است. گذشتگان ما کجا این همه یکه و تنها در میان جمع بودند؟ ما برای گم‌نکردن خودمان سخت‌تر ایستادگی می‌کنیم، چون حالا تغییر دیگر باران نیست که فقط پاییز ببارد و سر شانه‌های بارانی‌مان را خیس کند.
 
تغییر حالا رودخانه نیست که وقتی از آن رد می‌شویم فقط آب توی کفشمان برود. حالا تغییر سیل است که هجوم می‌آورد. اگر ریشه نداشته باشیم، جاکن می‌شویم، سر از ناکجاآباد در می‌آوریم. ما حالا سخت‌تر مبارزه می‌کنیم، چون حریفان قدرتری داریم. ما حالا جراحت‌های عمیق‌تری برمی‌داریم، چون سلاح‌های خطرناک‌تری در دست داریم. حق آدم‌های این عصر نیست بیشتر سرزنش شوند. حقشان است بیشتر فهمیده شوند. سعدی گفته بود: رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. استاد سخن درست می‌گوید. کسی که گاهی تند و گاهی خسته می‌رود، توی راه قدم برنمی‌دارد. لابد دارد تلاش می‌کند از سنگلاخ بیراهه‌ها مسیری به راه باز کند. برای همین است گهگاه در روشنایی می‌شتابد و گاه در تاریکی پایش را به دنبال خودش می‌کشاند.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->