آیت‌الله علم‌الهدی: بسیجیان دانشجو و طلبه، نگهبان اعتقادی جریان بسیج هستند+ویدئو پیکر مطهر ۱۴ شهید گمنام دفاع مقدس در استان خراسان رضوی تشییع می‌شود رئیس کمیته امداد: خیرین بازوان انقلاب در خدمت‌رسانی به نیازمندان هستند جمع‌آوری ۴۰ میلیارد تومان کمک برای مردم غزه و لبنان توسط خیرین و هیئت‌های مذهبی کشور قصه آقای راستگو | یادی از حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو، روحانی نام‌آشنای مشهدی مروری بر روایات ائمه اطهار (ع) درباره عقل | بهترین نعمت برای دنیا و آخرت نصرت الهی در پرتو صبر و پایداری دهک‌بندی ارائه خدمات به ایثارگران از بودجه حذف می‌شود خوش‌به‌حال گردو‌ها اعتکاف ماه مبارک رجب با حضور ۱۵۰۰ معتکف در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود + فیلم (۳۰ آبان ۱۴۰۳) مروری بر زندگی و خدمات استاد «مهدی ولائی»، مأمور ثبت‌احوال نسخه‌های خطی حرم امام‌رضا(ع) زیارت، مدارِ معرفتیِ تربیت لبخند بزن تا سعادتمند شوی | مروری بر بیانات امام رضا (ع) درباره شادی و سرور خانه‌هایی که حکم بهشت را دارند «پدر»؛ مایه رحمت، مظهر قدرت | بررسی بایدهای نقش پدر خانواده براساس آموزه‌های دینی رونمایی از پایگاه تخصصی «مقاومت» در کتابخانه آستان قدس رضوی (۲۹ آبان ۱۴۰۳) برگزاری انتخابات مجمع عمومی اتحادیه مؤسسات و تشکل‌های قرآنی در مشهد کاهش مصرف برق در حرم مطهر امام رضا(ع) درراستای مصرف بهینه‌ انرژی کار و تلاش برای سعادت خلق و رضایت خدا | چند توصیه اقتصادی برگرفته از سیره امام محمد باقر (ع)
سرخط خبرها

گفتگو با بتول نوقانی بانوی پیشگام مشهد در تفسیر کتاب خدا و نهج‌البلاغه

  • کد خبر: ۱۰۳۷۰۴
  • ۱۶ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۱:۲۷
گفتگو با بتول نوقانی بانوی پیشگام مشهد در تفسیر کتاب خدا و نهج‌البلاغه
بانو بتول نوقانی تنها فرزند دختر مرحوم آیت‌ا... نوقانی، از روحانیان زمان رضاشاه و از مبارزان انقلابی، است. او که متولد سال ۱۳۰۹ است، بعد از گذراندن دوران دبیرستان در مدرسه فروغ، علوم دینی را نزد پدر و برادر خود، مرحوم مهدی نوقانی، فرامی‌گیرد...

لیلا جان‌قربان | شهرآرانیوز - برای پیدا کردن خانه‌اش، کوچه‌پس‌کوچه‌های خیابان شیرازی را می‌گردم. سال‌ها پیش به خانه‌اش رفته بودم. هنوز آن در قهوه‌ای‌رنگ بزرگ سر پیچ کوچه یادم هست، ولی محل کوچه را به خاطر نمی‌آورم. در شرایطی که همه خانه‌های قدیمی این منطقه را کوبیده و برج‌های بلندی ساخته‌اند، بی‌نتیجه به نظر می‌رسد که از همسایه‌ها سراغ خانه‌اش را بگیرم، ولی تنها گزینه پیش رو همین است. تقریبا نزدیک چهارراه شهدا هستم. در یکی از خانه‌های قدیمی محله را می‌زنم.

شاید عجیب باشد و دور از انتظار، اما از اولین خانه جواب می‌گیرم! روایت خانه‌ای که بین هتل‌های بلند، اصالت خود را حفظ کرده است. تصور باغچه پر از گل و بوته اردیبهشتش هوش از سر آدم می‌برد. پرچم «یا اباعبدا...» ورودی خانه نصب است. حیاط هنوز آماده برگزاری روضه‌های شبانه است و میله‌های گوشه و کنار دیوار‌ها نشان‌دهنده چادر‌های خالی.

یک تصویر از خانه‌های دهه‌های ۴۰ و ۵۰

خانمی جوان حدود چهل‌ساله در را برایم باز می‌کند. می‌گویم: آمده‌ام حاجیه‌خانم نوقانی را ببینم. خبرنگار هستم. مکثی می‌کند و راهم می‌دهد. حتما صاحب خانه به او آموخته است که مهمان را از در خانه رد نکند! خانه هنوز همان بافت قدیمی را دارد: یک لوکیشن از خانه‌های دهه‌های ۴۰ و ۵۰ که این روز‌ها نایاب شده است.

پله‌های سنگی خانه را بالا می‌روم. روبه‌روی هالی بزرگ با اتاق‌هایی تودرتو با در‌های چوبی قرار می‌گیرم. سال‌ها پیش که حاجیه‌خانم نوقانی را دیدم، هرچند گرد پیری بر چهره‌اش نشسته بود، هنوز به‌اصطلاح روپا بود و خودش کارهایش را می‌کرد، اما امروز او زنی است که دیگر نمی‌تواند به‌تن‌هایی زندگی کند و یک نفر به عنوان پرستار باید کنارش باشد.

کمرش خمیده و تأثیر سکته قلبی‌ای که سال‌ها پیش داشته در او بیشتر نمایان شده است. او زنی در آستانه صدسالگی است که حافظه‌ای عجیب دارد. مرا به خاطر می‌آورد که سال‌ها پیش ساعت‌ها با هم به گفتگو نشسته بودیم. می‌گوید: اگر از قبل هماهنگ می‌کردی برای مصاحبه، اجازه نمی‌دادم بیایی! چندان توانی ندارم که بخواهم ساعت‌ها حرف بزنم. برای همین هم بود که جلسات قرآن و تفسیر را تعطیل کردم، ولی حالا که سرزده آمده‎ای، بنشین و سؤال‌هایت را بپرس.

مدرسه را تعطیل می‌کنم

بانو بتول نوقانی تنها فرزند دختر مرحوم آیت‌ا... نوقانی، از روحانیان زمان رضاشاه و از مبارزان انقلابی، است. او که متولد سال ۱۳۰۹ است، بعد از گذراندن دوران دبیرستان در مدرسه فروغ، علوم دینی را نزد پدر و برادر خود، مرحوم مهدی نوقانی، فرامی‌گیرد و به پیشنهاد مرحوم طاهایی، در مکتب نرجس شروع می‌کند به تدریس درس کلام، تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه برای دختران جوان و دانشجو.

«دوران ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه فروغ گذراندم. پدرم می‌گفت: درس بخوان، ولی بی‌حجاب نشو! این مدرسه سمت دروازه طلایی و اولین مدرسه‌ای بود که در مشهد راه‌اندازی شده بود. در این مدرسه دختر‌ها اجازه داشتند روسری بپوشند. مدیریت مدرسه دست خانمی به اسم شاهزاده بود.

این خانم آدم معتقدی بود و به عوامل رژیم گفته بود: اگر اجازه نمی‌دهید چادر بپوشم اشکالی ندارد، ولی اگر اجازه ندهید حجاب داشته باشم مدرسه را تعطیل می‌کنم. به همین دلیل، همیشه لباسی شنل‌مانند می‌پوشید و حجاب داشت. آن زمان، چون مدرسه دیگری در مشهد نبود، با خواسته او موافقت کردند. ثبت‌نام در این مدرسه چندان راحت نبود. از آنجایی که خانم شاهزاده پدرم را می‌شناخت، اجازه داده بود من را ثبت‌نام کنند. می‌گفت: به آیت‌ا... نوقانی ارادت دارم و پای منبر‌های او بزرگ شده‌ام.»

کار همیشه‌ام مطالعه بود

او دوران دبستان و دبیرستان را می‌گذراند و بعد به دروس حوزوی می‌پردازد، دروسی که آن‌ها را با شاگردی نزد پدر خود می‌آموزد و در مشهد اولین زنی شناخته می‌شود که به درس کلام اسلامی تسلط دارد. «شاگردان مدرسه فروغ برای ادامه تحصیل در دوران دبیرستان وارد مدرسه «ایران‌دخت» می‌شدند که مدیریت آن با خواهر همین خانم شاهزاده بود و دختر‌ها امکان پوشش روسری داشتند. خاطرم هست آن زمان زبان خارجی‌ای که به بچه‌ها آموزش می‌دادند فرانسوی بود و من الفبای آن را خوب یاد گرفته بودم. تحصیلات کلاسیک را در این مدارس گذراندم و تا هیجده‌سالگی‌ام که پدرم زنده بود، درس‌های ادبیات عرب را پیش ایشان می‌خواندم.

درس کلام و معرفةالنفس را پدرم به من آموخت. ایشان سال ۱۳۲۹ فوت کرد. مدتی هم استادی از حوزه به خانه می‌آمد و به من درس می‌داد. خودم هم مطالعه زیاد داشتم و همه وقتم را در کتابخانه پدرم می‌گذراندم که کتابخانه بزرگی است. کار همیشه‌ام مطالعه بود و به این کار علاقه فراوانی داشتم. البته پدرم در کتاب‌هایی که مفاهیم مشکلی داشتند حاشیه‌نویسی کرده بود. این حاشیه نویسی‌ها به من خیلی کمک می‌کرد.

بعد از فوت پدرم، هر سؤالی داشتم از برادرم، مرحوم آیت‌ا... مهدی نوقانی، می‌پرسیدم. برادرم هم سال ۷۱ فوت کرد. پدرم هرسال عاشورا و تاسوعا، اربعین و شهادت حضرت موسی‌بن‌جعفر (ع) در خانه خودمان سخنرانی داشت. حیاط را می‌پوشاندند و مجلس روضه برگزار می‌کردند. این روضه‌ها قدمتی صدساله دارد. همین حالا هم برگزار می‌شود. پدرم که مدیریت مدرسه نواب را برعهده داشت، شب‌های قدر در این مدرسه سخنرانی می‌کرد. این سخنرانی‌ها حالت درسی و آموزشی داشت. من پای همین سخنرانی‌ها بزرگ شده بودم.»

کسی نبود که درس کلام بگوید

بانو نوقانی پس از گذراندن درس‌های حوزوی نزد پدر و برادر خود، به دعوت خانم طاهایی، با او همراه و هم‌قدم می‌شود و در تأسیس و راه‌اندازی مکتب نرجس و تربیت دانش‌آموختگان همت می‌گمارد. همکاری او تا اندازه‌ای است که در زمان حضور نداشتن مرحوم طا‌هایی در مشهد -برای در امان ماندن از دست عوامل رژیم شاهنشاهی به‌ناچار به سیستان رفته بود- چراغ این پایگاه را روشن نگه می‌دارد.

«فکر می‌کنم مدت همکاری من با مکتب نرجس به بیش از ۴۰ سال می‌رسد. از اوایل تأسیس مکتب همراه خانم طا‌هایی بودم. آن زمان خانم طا‌هایی همین کوچه چهارباغ زندگی می‌کرد. چند سالی در خانه فعالیت می‌کرد و بعد از آن، حدود سال ۴۲ به این فکر افتاد که زمینی را برای مکتب تهیه کند.

خیلی هم سعی داشت در همین محدوده چهارراه شهدا این کار را انجام دهد، اما به توافق نرسید و مکتب را در محل کنونی احداث کرد. آن زمان کسی نبود برای خانم‌ها درس کلام اسلامی بگوید و، چون من درس کلام را محضر پدرم گذرانده بودم، به من پیشنهاد دادند این درس را در مکتب ارائه دهم که همراه با تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه آن را به خانم‌ها آموزش می‌دادم.»

منافقان در این ماجرا نقش داشتند

هم‌زمان با شروع درس کلام اسلامی در مکتب، به پاسخ‌گویی سؤالات دانشجویانی نیز که مراجعه می‌کردند می‌پردازد. این سال‌ها هم‌زمان است با جان گرفتن مبارزات مردمی. «دانشجویان فراوانی در مکتب رفت‌وآمد داشتند و پرسش‌های بسیاری درباره مسائل خداشناسی مطرح می‌کردند. چون درس کلام با فلسفه و منطق در ارتباط است، خانم طا‌هایی پاسخ‌گویی به سؤالات دانشجویان را هم به من سپرد. پرسش‌های زیادی درباره خداشناسی و اینکه خدا چگونه است و از این دست موارد می‌پرسیدند. پاسخ‌گویی به سؤالات هفته‌ای یک بار و در روز‌های پنجشنبه صورت می‌گرفت.

سؤالات آن‌قدر پیچیده بود که مشخص بود از سمت و سویی خاص هدایت می‌شود. مشخص بود منافقان در این ماجرا نقش دارند. سؤالات کمونیستی می‌پرسیدند. کمی که جلوتر رفته بودیم و ماجرای انقلاب اسلامی مطرح شده بود، می‌گفتند: اگر امام (ره) موفق شود، ما باز هم این نظام را قبول نداریم. آن زمان، مرحوم شهید هاشمی‌نژاد هم سؤالات دانشجویان آقا را حل و فصل می‌کرد.»

تحصن و راهپیمایی زیاد داشتیم

به خاطرات انقلابی او می‌رسیم، روز‌هایی که زنان مشهد کمر همت بستند و با اعتصاب‌ها و راهپیمایی‌ها مردان انقلابی را حمایت کردند. «پدرم را بار‌ها زندانی کرده بودند که با اعتصاب کسبه و تعطیل کردن بازار، او را چند هفته‌ای نگه داشتند و بعد آزاد کردند. برادرم را هم زندانی کرده بودند. او هم با حمایت و اعتصاب کسبه آزاد شد. آن زمان تا کاری خلاف اسلام انجام می‌شد، بازار‌ها را تعطیل می‌کردند، ولی ادارات، چون دست شاه بود، امکان تعطیل شدن نداشتند.

از بازاری‌ها و عواقبی که تعطیلی بازار داشت خیلی می‌ترسیدند. برای من پیش نیامده بود که زندانی شوم، ولی همراه با خانم طا‌هایی و در خانه فعالیت‌های انقلابی داشتم و همراه دیگر خانم‌ها در اعتصاب‌ها شرکت می‌کردم. نوارها، رساله و اعلامیه‌های امام (ره) را جابه‌جا می‌کردیم. اتاق خرابه‌ای آن طرف حیاط داشتیم. همیشه اعلامیه‌ها را زیر مخروبه‌ها پنهان می‌کردیم. ساواکی‌ها هم سراغ آنجا نمی‌رفتند. تحصن و راهپیمایی هم زیاد داشتیم. به یاد دارم یک بار منزل آیت‌ا... شیرازی تحصن کردیم. سه روز در منزل ایشان در اعتراض به ترور شهید مهدی‌زاده و دیگر مردم بی‌سلاح در ماه مبارک رمضان تحصن کردیم و غذا نخوردیم.

فقط برای اینکه روزه ما به مشکل نخورد، با یک فنجان چای افطار می‌کردیم و این تنها غذای ما بود. یک بار دیگر هم منزل آیت‌ا... قمی که سمت کوچه چهارباغ بود تحصن کردیم. ایشان با حضور زنان در میدان چندان موافق نبودند، ولی ما هم نمی‌توانستیم آرام باشیم و حرکتی نکنیم. این تحصن هم همراه با اعتصاب غذا بود. چند روزی طول کشید و بعد از آن، راهپیمایی هم کردیم. چون می‌دانستیم آیت‌ا... قمی از این کار ما دل خوشی ندارد، دیگر به آنجا برنگشتیم. در این تحصن و راهپیمایی، خانم‌های مرکز اسلام‌شناسی و مرکز عصمتیه حضور داشتند. خاطرم هست مرحومه مقدسی هم همراه ما بود.»

میلیشیا می‌پوشیدند

تحصن‌های زنان مشهدی که با حضور سودجویانه منافقان آمیخته بوده است، با سخنرانی زنانی انقلابی همچون بانو نوقانی نیز همراه است. «در تحصن‌ها منافقان هم خودشان را با ما قاتی می‌کردند. لباس‌هایی نظامی می‌پوشیدند که به میلیشیا معروف بود. شکل و شمایل لباس نظامی داشت. با آن‌ها بحث‌های مفصلی درباره حضور زنان در میدان‌های جنگ و نبرد می‌کردیم.

به آن‌ها که علاقه داشتند در میدان‌های نبرد و جنگ باشند و سلاح در دست بگیرند می‌گفتم: مگر در صدر اسلام زن‌ها در میدان نبرد بوده‌اند که شما می‌خواهید به میدان بروید؟! از طرفی هم در صدر اسلام زن‌ها را اسیر نمی‌کردند، ولی رژیم این قاعده را نداشت. می‌گفتم که زنان باید در پشت جبهه‌ها فعالیت کنند. بحث‌های زیادی در این زمینه‌ها داشتیم، ولی فایده‌ای نداشت، چون آن‌ها قصد شست‌وشوی ذهنی جوانان و دانشجویان را داشتند.

هدف منافقان از حضور در جمع ما جمع کردن نیرو بود و، چون پست و مقام اسم‌ورسم‌دار به خانم‌ها می‌دادند خیلی‌ها جذب آن‌ها می‌شدند. خاطرم هست که آخرین شب اعتصاب در خانه آیت‌ا... قمی، خانم طا‌هایی از من خواست درباره نظر اسلام در خصوص حضور زنان در جبهه‌ها سخنرانی کنم. بعد از اینکه سخنرانی‌ام را انجام دادم، متوجه شدم آیت‌ا... قمی همان شب نوار این سخنرانی را گوش کرده و از دخترش که در جمع ما بود سؤال کرده بود چه کسی سخنرانی می‌کند. او هم اسم من را آورده بود و ایشان گفته بود سخنرانی خوبی انجام شده است.»

بگویید مراقب خودشان باشند

در کنار تحصن‌ها و راهپیمایی‌ها، فعالیت‌های آموزشی خانم نوقانی در مکتب با فعالیت‌های سیاسی ضد نظام شاهنشاهی نیز همراه می‌شود و با تفسیر قرآن، به بیان مشکلات نظام نیز می‌پردازد. «زمانی هم که خانم طا‌هایی به زاهدان رفته بود تا از دست مأموران شاه در امان باشد، از من خواست درس تفسیر را در روز‌های یکشنبه و سه‌شنبه در مکتب برگزار کنم تا مکتب تعطیل نشود.

مأموران مدام می‌آمدند و می‌پرسیدند که چه‌کار می‌کنید. من می‌گفتم که تفسیر قرآن درس می‌دهم، ولی در اصل صحبت‌هایی ضد نظام شاهنشاهی داشتیم. به هر حال، هر جایی از قرآن را که می‌گرفتیم، نکته‌ای برای اشاره به ظلم آن دوران داشت. حتی یک دوره‌ای سوره «ممتحنه» را تفسیر می‌کردم که حسابی به نظام شاهنشاهی هجوم می‌برد. خاطرم هست آن زمان مرحوم هاشمی‌نژاد به برادرم پیام داده بود که «به خواهرتان بگویید مراقب خودشان باشند. ممکن است رژیم همین درس تفسیر را بهانه‌ای برای دستگیری ایشان کند.» حقیقت هم این بود که کار‌های ما را زیر نظر داشتند. منتظر بودند چیزی دستشان بیاید و ما را دستگیر کنند.

مدتی هم دستشان به چیزی نرسید و از سرناچاری مکتب را تعطیل کردند. بعد از تعطیل شدن مکتب، سخنرانی‌هایم را در مسجدالنبی (ص) خیابان کوهسنگی انجام می‌دادم. همان‌جا بودیم که انقلاب پیروز شد. بعد از انقلاب اسلامی، در مکتب درس نهج‌البلاغه می‌گفتم. حکمت‌های این کتاب بسیار زیاد است و برای هر خط از آن باید کتابی نوشت.»

مغز بیمه امیرالمؤمنین (ع) است

پس از پیروزی انقلاب تا مدتی در مکتب نرجس به تدریس علوم قرآنی و کلام ادامه می‌دهد. علاقه‌اش به نهج‌البلاغه باعث می‌شود در کنار جلسات آموزشی در مکتب نرجس، کم‌کم دوره‌هایی آموزشی نیز در منزل خود برگزار کند و این کلام بی‌نهایت پرمعنی را به بانوان بیشتری آموزش دهد، اما با کهولت سن مجبور به تعطیل کردن جلسات می‌شود. «هم‌زمان با درس نهج‌البلاغه و تفسیر قرآن در مکتب، در خانه تدریس می‌کردم. جزوه‌های دست‌نوشته را شاگردانم دست‌نویس می‌کردند و بین هم می‌چرخاندند.

خانم طا‌هایی که فوت کرد، حضور من هم در مکتب تقریبا کم‌رنگ شد و مجالس تفسیر را کلا به خانه آوردم. در‌های اتاق‌ها را باز می‌کردم تا خانم‌ها بنشینند و تفسیر‌ها را گوش کنند. البته همان سال‌ها من آنفارکتوسی جزئی هم کردم که از نظر حرکتی و کلامی کمی برایم مشکل ایجاد کرد، ولی الحمدلله به مغزم آسیبی نرسید و هیچ تأثیری روی حافظه‌ام نگذاشت. خانم دکتری که از من نوار مغز گرفته بود می‌گفت جالب است که مغزت هیچ مشکلی ندارد. در جوابش گفتم که این مغز بیمه امیرالمؤمنین (ع) است.

گفتم، چون تفسیر و نهج‌البلاغه درس می‌دهم، خودشان از من مراقبت می‌کنند. الان دیگر توانایی برگزاری جلسات را ندارم، ولی مطالعاتم ادامه دارد. زمانی که سکته کردم، در حال تدوین جزوه خطبه ۳۱ نهج‌البلاغه بودم که یکی از خطبه‌های عرفانی و عمیق هم هست، ولی متأسفانه نتوانسم آن را تمام کنم. الان دیگر در آستانه صدسالگی هستم و خیلی از کارهایم را خودم نمی‌توانم انجام دهم. تا چند سال پیش همه کار‌های خودم را می‌توانستم انجام دهم و آن‌قدر هنر داشتم که همه دوخت‌ودوزهایم را هم خودم انجام می‌دادم، ولی الان باید حتما یک نفر دست‌به‌کمکم باشد.»

خانه‌ای که در آن یک قرن به روی مردم باز بود

این روز‌ها که کلاس‌های درس بانو نوقانی برگزار نمی‌شود، جلسات قرآنی و روضه‌های خانگی صدساله این خانه که میراث خانوادگی آن‌هاست ادامه دارد. شاگردان نهج‌البلاغه‌دوست او برای استفاده از جزوه‌ها و درس‌گفته‌های او هم‌چنان به منزلش مراجعه می‌کنند و هم‌چنان هم‌نشینی با این بانوی مقدس برای میهمانان، از آموخته‌های بسیار سرشار است. حتی اگر کلامی نباشد، از رفتار او می‌توان فراگرفت. نمونه‌ای از آن وضوی دائم و تنظیم همیشگی صندلی نشیمن رو به قبله و در دست داشتن دائم کلام‌ا... و نهج‌البلاغه است.

نگاهی کوتاه به زندگی آیت‌ا... میرزا علی اکبر نوقانی، پدر و معلم بتول نوقانی
عالمِ اهلِ عمل

آیت‌ا... میرزا علی‌اکبر نوقانی، پدر بانو نوقانی، در محله نوقان (نوغان) چشم به جهان گشود و به میرزای نوقانی اشتهار یافت. او تا بیست‌وهفت‌سالگی در مشهد نزد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، حاج شیخ حسنعلی تهرانی و حاج سید عباس شاهرودی به تحصیل دانش‌های دینی پرداخت.

میرزا در سال ۱۳۲۷ هجری قمری، سه سال پس از انقلاب مشروطه، برای فراگیری دانش‌های دینی رهسپار نجف شد و دروس خارج فقه و اصول را در محضر آیات محمدکاظم خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و شریعت اصفهانی فراگرفت. پس از تکمیل تحصیلات و دریافت اجتهاد از میرزا محمدتقی شیرازی، مشهور به میرزای دوم، و حاج شیخ عبدا... مازندرانی به ایران بازگشت و در مشهد به تدریس دروس حوزوی پرداخت.

میرزا پس از بازگشت از عتبات جز سال ۱۳۶۶ هجری قمری که به تهران رفت، سفر دیگری به خارج از خراسان نداشت. فقط در اواخر عمر در سال ۱۳۶۸ هجری قمری برابر با ۱۳۲۸ هجری شمسی به مکه مشرف شد. در همین سفر، دهه اول محرم در کربلا حضور یافت و در صحن حرم سیدالشهدا (ع) به منبر رفت و مقتل خواند.
او از انگشت‌شمار عالمانی بود که در عصر رضاشاه حق پوشیدن لباس داشت. در سال ۱۳۲۳ هجری قمری، برابر با ۱۳۶۳ هجری قمری، تصدی امور مدرسه نواب از سوی وزارت فرهنگ و اوقاف به او واگذار شد و تا پایان حیات خود تولیت این مدرسه را برعهده داشت.

او با امام خمینی (ره) رابطه‌ای بسیار دوستانه داشت. امام (ره) پیش از درگذشت میرزا وقتی به مشهد می‌آمد به بیت ایشان وارد می‌شد و پس از ارتحال میرزای نوقانی، به قصد ابراز تسلیت و دلجویی به مشهد آمد و هفته‌ای در منزل فرزندش، میرزا مهدی نوقانی، به سر برد. هم‌چنین به دعوت شیخ محمدحسین مطهری، پدر شهید مرتضی مطهری، همراه امام خمینی (ره) به فریمان رفت.

با مرحوم حاج شیخ عباس قمی، مرحوم بروجردی و مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی و دیگر علمای برجسته قم و عتبات رابطه نزدیک داشت و به درخواست حاج شیخ عباس قمی، مقدمه مفاتیح‌الجنان را نوشت. در چاپ‌های اول مفاتیح، نام میرزا در پایان مقدمه به چشم می‌خورد.

سه مقاله، دو مقاله، تعلیقات بر شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید شرح بخشی از گوهر مراد و مجموعه اشعار و جنگ خطابه از مجموعه تألیفات آیت‌ا... نوقانی است که از آن میان فقط سه مقاله و مجموعه اشعار به چاپ رسیده است. گفته می‌شود به درخواست برخی از بزرگان، سه مقاله را در نقد و بررسی مقالات ماتریالیست‌ها، مسیحیان و مسلمانان نوشت.

این عالم عالی‌قدر شب دهم جمادی‌الاول ۱۳۷۰ هجری قمری برابر با ۲۸ بهمن ۱۳۲۹ هجری شمسی براثر سکته قلبی درگذشت و در دارالسعاده حرم مطهر رضوی دفن شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->