همه جای دنیا آدمی که صاحب اندیشه و شخصیت است، باتوجه به آگاهی و شناختی که دارد، خط قرمزهایی برای زندگی خودش دارد؛ برای نوع حرف زدن و حرفهایی که میزند، برای نوع راه رفتن و جاهایی که میرود، برای آنچه میبیند و میشنود و میخورد و خلاصه برای تمام آنچه در زندگی دراختیار اوست، برخلاف کسی که فاقد این اندیشه و شخصیت است.
چنین شخصی گاهی بی آنکه چرایی کارش را بداند و اینکه آیا آنچه انجام میدهد برای او و زندگی و عاقبتش مفید است یا ضرر دارد، با هر دعوتی حرکت میکند و با هر گروهی، کاری را انجام میدهد و با هر موجی به طرفی میرود. این یکی از اتفاقات بدی است که ممکن است در زندگی یک فرد بیفتد و دین ما و بزرگان دینی ما با چنین حال و حالتی به شدت مخالف هستند.
یک روز از میدان استقلال مشهد رد میشدم که به یک بیلبورد برخوردم. روی بیلبورد با خط درشت نوشته شده بود: «نه گفتن را بیاموز!» وقتی نگاهم را دقیقتر کردم، دیدم منظور اصلی در اینجا، موضوع خانمان برانداز اعتیاد و ترک آن است. اعتیاد یک مثال و مصداق است برای موضوعات منفی مختلفی که وقتی انسان در زندگی و جامعه با آن روبه رو میشود، باید بتواند به آن نه بگوید و هر دین و مسلکی هم که داشته باشی، ضرورت این موضوع را درک میکنی. درواقع این موضوع همان چیزی است که ما در اسلام به آن تقوا میگوییم؛ یعنی اینکه بتوانیم در گام اول برای زندگی خودمان چارچوب منطقی مشخصی داشته باشیم و در گام دوم این چارچوب و خط قرمزها را طبق آنچه خواست و رضایت خداوند است، ترسیم و اصلاح کنیم.
ماه مبارک رمضان فرصت تمرین تقوا به همین معناست؛ آنچه قرآن به عنوان هدف نهایی روزه داری در این ماه ذکر میکند که فرمود: «ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شده است، همان گونه که بر کسانی که قبل از شما بودند، نوشته شد تا پرهیزکار شوید.» (آیه ۱۸۳، سوره بقره) ما در ماه مبارک رمضان، از انجام کارهایی که در سایر ماهها انجام آن معمول و به اصطلاح حلال است، خودداری میکنیم تا در انتها و پس از این تمرین یک ماهه بتوانیم دربرابر گناهان و ارتکاب اشتباهات، خودمان را حفظ کنیم و به پلیدیها نه بگوییم.