هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ یاد بدرالزمان تیمورتاش مثل نامش ماه کامل است؛ ماهی که در آسمان مردم دوستی این شهر میدرخشد و خاموش نمیشود. زنی که نه تنها عنوان نخستین دندان پزشک زن را در پسوند نامش دارد، بلکه نخستین زنی نیز هست که توانسته در تأسیس یک دانشکده نقش مؤثر داشته باشد و بعدها هم به مقام ریاستش برسد. سطرهای بعدی، روایت زندگی اوست برای روز ۲۳ فروردینی که در تقویمها آن را روز دندان پزشکی نام داده اند.
نوشتن از بدرالزمان تیمورتاش به دلیل نبود منابع کامل و قابل استناد، چندان ساده نیست. مرحوم «دکتر عاقلی» در ابتدای یکی از کتاب هایش از بدری تیمورتاش برای در اختیار گذاشتن چند عکس خانوادگی قدیمی تشکر میکند و این تمام آن چیزی است که میتوان از او میان منابع کتابخانهای یافت، اما نامدار بودن خاندان او روایتهایی را بر جای گذاشته است که با اندک اختلافاتی این اطلاعات را دراختیارمان میگذارد: بدری یا بدرالزمان دختر کریمداد خان تیمورتاش والی سبزوار و جوین در دوره مظفرالدین شاه قاجار است. میگویند او در دوره همه گیری بیماری ها، وقتی میبیند که بسیاری از زنان به دلیل مسائل شرعی حاضر نمیشوند توسط اطبای مرد معاینه شوند و با درد میسازند و گاهی نیز جان بر سر نبودِ امکانات میدهند، تصمیم میگیرد تنها دخترش را راهی بلاد فرنگ کند تا او بعدها با پیراهن سپید پزشکی به وطن بازگردد و خدمت کند.
این تصمیم در ادامه بدرالزمان را که دوازده سال بیشتر نداشته (در برخی منابع آمده که هفت ساله و در روایتی نیز میگویند در آغاز بیست سالگی بوده است) به خیابانهای فرانسه و سپس بلژیک میکشاند. درس پزشکی میخواند، اما در نیمه راه، دندان پزشکی را انتخاب میکند. پس از پایان تحصیلاتش تصمیم میگیرد برای درمان بیماران کشورهای محروم به کنگو برود که ازسوی خانواده منع میشود. این منع هم زمان است با مرگ برادر و تبعید خاندان تیمورتاش به کاشمر که به دستور پهلوی اول صورت گرفته بوده است. مادر نامهای به دخترش میفرستد و از تنهایی و دلتنگی اش مینویسد و همین خط هم او را در سال ۱۳۱۳ زمانی که ۲۶ سال بیشتر نداشته، مسافر جادههای خراسان میکند. جایی که او نذر میکند اگر از این تبعید جان به در ببرند، به مشهد برود و مجاور حریم و حرم غریب نوازان بماند و تا عمر دارد به خدمت خلق مشغول شود.
تصویری از خانم تیمور تاش در مراسم بزرگداشتش/۱۳۷۰
برابر اسناد در ابتدای قرن ۱۴ خورشیدی تنها سه دندان پزشک در دارالشفای حضرتی حضور داشته اند که نخستین آنها «فالک کوش میلچارسکی» از لهستان است و در ادامه نیز نامهای دکتر «اتکیناشتومپ» تبعه سوئیس و دکتر «هارطیون استپانیان» ارمنی تبارسیاهه شده است.
از اینکه بدرالزمان و مادرش چه زمان وارد مشهد شده اند، اطلاعات دقیقی در دست نیست، ولی وجود چند فیش حقوقی و حسابرسی به نام او در میان اسناد برجای مانده از بیمارستان شاهرضا (امام رضا (ع) فعلی) نشان میدهد که این بانو بین سالهای ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۹ خورشیدی، در مشهد و در بیمارستانهای آستان قدس رضوی مشغول به کار بوده است. علاوه بر این در میان کاغذهای کاهی چند نشریه دندان پزشکی نیز که در دوره پهلوی دوم چاپ و منتشر شده اند، نام او در ابتدای چند مقاله میدرخشد که نشان از اشراف و نبوغ او در رشته تحصیلی اش دارد.
بین سالهای ۱۳۲۹ تا تأسیس دانشکده دندان پزشکی در سال ۱۳۴۴ نیز دقیقا معلوم نیست چه بر او گذشته است، اما برابر روایتی که یکی از دوستان نزدیکش گفته احتمالا درگیر مداوای بیماران در مناطق محروم شهر و روستاهای اطراف آن بوده است. دندان پزشکان قدیمی مشهد روایت کرده اند نهر نادری یکی از مکانهای دندان کشهای قدیمی بوده و هر وقت گذر بدرالزمان به آنجا میافتاده، با دیدن آنهاکه به کار کشیدن دندان مشغول بودند و پس از هر بار دندان کشیدن، ظرف بزرگ حاوی خون و بزاق را در نهر خالی میکردند، در حالی که این آب به مصرف روزنامه مردم در فرو دست شهر میرسیده، بسیار کلافه میشده و در رویاهایش همیشه به تأسیس یک دانشکده ویژه این رشته فکر میکرده است.
مرحوم «دکترمحمد شاهین فر» در خاطراتش از پزشکی مشهد مینویسد: «دندان سازی مانند ابتدای پزشکی و دارو سازی قانونی نداشت و هر کسی میتوانست عمل کشیدن دندان را انجام دهد و حتی دندان کشهای دوره گردی نیز وجود داشتند که در نقاط مخصوصی در معابر عمومی مثل ارگ و عیدگاه و پایین خیابان میایستادند و به این کار اشتغال داشتند.
اوایل عدهای که در تهران نزد دندان پزشکان کار کرده و بعضی روشها را آموخته بودند، به مشهد آمده و با نام دندان ساز مشغول کار شدند و شاگردان بسیاری هم تربیت کردند، اما خانم دکتر بدری تیمورتاش اولین دندان پزشکی بود که به مشهد آمد و در بیمارستان شاهرضا یک کلینیک ویژه دندان پزشکی راه انداخت و در ادامه هم با تأسیس آموزشگاه عالی بهداشت به آموزش دانشجویان پرداخت.
بدرالزمان همچنین تلاش کرد و توانست با کمک دکتر سندوزی، دانشکده دندان پزشکی مشهد را تأسیس کند و به این صورت پای رشته و علم دندان پزشکی نوین به شهر باز شد.»
پس از تأسیس دانشکده دندان پزشکی ابتدا دکتر فرزین، رئیس دانشگاه تهران، به عنوان رئیس این دانشگاه انتخاب و مأمور میشود هر چند ماه برای رسیدگی به کارها به مشهد بیاید. این دانشگاه که مکان آن ابتدا منزلی در کوچه باغ منبع متعلق به آقا موسی قائم مقامی، سرسلسله سادات رضوی بوده است، سال نخست ۳۰ دانشجو را پذیرش میکند که بدرالزمان یکی از استادان آن هاست.
ازآنجا که محل باغ، برای تشکیل کلاسها مناسب نبوده، او برای تأمین بودجه احداث ساختمان دندان پزشکی و جلب نظر هیئت امنای دانشگاه، هفتهای چند بار به تهران سفر میکرده است تا اینکه بالاخره موفق میشود این مهم را به انجام برساند. سال دوم ساختمان این دانشکده به خیابان جنت منتقل میشود و بدرالزمان برای کار عملی دانشجویان یک یونیت هم میخرد تا آنچه خود سنگ بنای نخستین آن را گذاشته بوده است، عملکرد بهتری پیدا کند. چندی بعد ساختمان این دانشکده از جنت به کوهسنگی که دارای سالنی بزرگ بوده است، منتقل میشود با این تفاوت که این بار مسئولان وقت میتوانند ۲۰ دستگاه یونیت را که تعدادی از آنها هدیه سازمان یونسکو بوده است، برای تجهیز دانشکده بگیرند.
شاگردان این بانو گفته اند در این سال ها، چون کوهسنگی خارج شهر قرار داشته و امکان آمد و شد برای دانشجویان سخت بوده، او با هزینه خود یک مینی بوس میخرد تا دانشجویان را رایگان به دانشگاه ببرد و بازگرداند.
درنهایت نیز با تلاشهای بسیار طرح ساختمان جدید دانشکده در بولوار وکیل آباد ارائه و ساخته میشود که در سال ۱۳۵۲ به بهره برداری میرسد.
نمایی از ساختمان دانشکده دندانپزشکی مشهد
دکتر «امیراسماعیل سندوزی»، نخستین معاون دانشکده دندان پزشکی مشهد، (اکنون ۹۳ ساله و ساکن آمریکاست) در شرحی دست نویس که مربوط به حدود ۳۰ سال پیش است، میگوید: «دندان پزشک جوانی بودم که از تهران با عنوان کارمند وزارت بهداری به مشهد آمدم؛ مشهدی که در دهه دوم و سوم قرن ۱۴، از اقصا نقاط ایران، هند و افغانستان برای زیارت و درمان به آنجا مراجعه میکردند، ولی چنین شهری سه دندان پزشک تحصیل کرده بیشتر نداشت؛ یکی دکتر آرام که مسیحی و فارغ التحصیل دانشکده دندان پزشکی تهران بود، با مطبی آبرومند با صندلی و چرخ پایی و نور افکنی.
دیگری خانم دکتر بدری تیمورتاش بودند؛ تحصیل کرده بلژیک با یک صندلی ساخت ایران، یک چرخ پایی و لامپ دویست واتی از سقف آویزان در مطبش. دیگری افسری مأمور به خراسان به نام دکتر محمد اطمینانی؛ که موقت آمد و رفت، اما در این شهر، آن دوران صدها دکانِ مطب مانند دندان سازی وجود داشت که بر روی تابلوهایشان «لثه» را «لصه» و گاهی هم «لسه» نوشته بودند.
خودشان قالب میگرفتند و خودشان میساختند و البته که این کار یکی از شغلهای پر درآمد آن زمان هم بود. خاطرم هست دکتر تیمورتاش که بسیار از عملکرد دندان سازهای سنتی آن دوران شاکی بود در دیدار نخستمان گفت حالا که شما آمده اید و در اداره بهداری استان کار میکنید، شر این دندان سازان را از سر مردم بی گناه کوتاه کنید.
خدمت ایشان عرض کردم شهری به این بزرگی که فقط یک درمانگاه رایگان برای کشیدن دندان دارد و سه دندان پزشک، مردمش چه کنند؟ آنها که یقه مردم را نمیگیرند بکشند در دکانشان! مردم خودشان از روی ناچاری مراجعه میکنند. بعد هم توضیح دادم هروقت ده دندان پزشک و حداقل شش درمانگاه مجهز برای خدمات دندان پزشکی رایگان یا نیمه رایگان در مشهد ساختیم، مردم خودشان پیش آنها نمیروند. با تأسف نگاهم کرد و به فکر فرو رفت. آن زمان من به فکر ایجاد دانشکده دندان پزشکی در مشهد نبودم، اما چهار سال بعد درمانگاه خدمات دندان پزشکی را در بهداری استان افتتاح کردم و بعد از آن هم درمانگاه خیریه رازی را در کاروان سرایی در بالاخیابان تابلو زدم.
یک شب دکتر سامی راد که آن دوران، آموزشگاه پرستاری را در مشهد راه انداخته بود، مرا خواست و پیشنهاد داد به گروه او در اداره بهداری ملحق شوم، اما چند روز بعد تلفن کردند و گفتند اداره بهداری گنجایش و ظرفیت رشد و پیشرفت ندارد. ۲۰سال دیگر هم همین سمت و مقام را داری. خانم دکتر تیمورتاش دست تنها هستند و درمانگاه دندان پزشکی بیمارستان شاه رضا هم فقط دندان میکشد. به جای کار در بهداری و درمانگاه رازی به دانشگاه منتقل شوید. شاید بشود در اینجا هم مثل تهران دانشکده دندان پزشکی دایر کرد.»
در جست وجو میان گفتگوهای بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس رضوی نیز نام بدرالزمان تیمورتاش کمرنگ و گم است. تنها در سه گفتگو سخن از او آمده است که آن هم اطلاعاتی یک خطی هستند. برای نمونه دکتر «محمود مصدق» در مصاحبه اش که متعلق به سال ۱۳۸۴ است، جایی از حضور زنان در کنکور میگوید و در ادامه توضیح میدهد: «در مشهد استاد زن در دانشگاه نداشتیم. یک خانم تیمور تاش بود که دندان پزشک بود و بعدها وقتی دانشکده دندان پزشکی دایر شد، آنجا درس میداد.» دکتر «ماسیس میکائیلیان» نیز در همین سال در گفت وگویش با این مرکز گفته است: «در نیمه اول قرن ۱۴ که من پزشک بودم، دارو خیلی نایاب بود و حتی بسیاری از بیماریها ناشناخته بودند. مثل حالا نبود.
الان شما به هر داروخانهای که مراجعه میکنید، چند خمیر با مارکهای متفاوت وجود دارد، اما در آن دوره یادم هست که وقتی صحبت از بهداشت دهان و دندان میشد، خمیر دندانی وجود نداشت. همین آقای ضیایی (یکی از دندان پزشکان قدیمی مشهد) اولین بار ترکیبی را از چند پودر درست کرد که آن هم خانوادههای اعیان و مرفه وقتی خارج میرفتند با همین پودرها، دندان هایشان را مسواک میکردند.
تصورش سخت است، اما آن دوران بسیاری از جوانان ۲۵ تا ۳۰ سال دندان هایشان شروع به افتادن میکرد. در تمام خراسان چیزی به اسم دندان پزشکی وجود نداشت و در مشهد هم دو سه نفری بودند که میانشان تنها خانم دکتر تیمورتاش بود که مدرک و تخصصش را از خارج از کشورگرفته بود.» دکتر معین افشار هم در مصاحبه اش با بخش تاریخ شفاهی آستان قدس روایت کرده که گویا دکتر «بولوند» که از پزشکان دارالشفا بوده، برای نخستین بار دکتر تیمورتاش را به آستانه معرفی کرده است و اسباب کار ایشان در بیمارستان امام رضا (ع) را فراهم میکند.
بدرالزمان پس از پایان تبعید و آمدن به مشهد سر نذرش میماند. برای همین هرگز ازدواج نمیکند تا بتواند خودش و زندگی اش را وقف مادر و مردم این شهر کند. یکی از شاگردانش که حکم دختر خوانده او را دارد، تعریف میکند: «اوایل من بیشتر با مادرشان زندگی میکردم و اولین خانهای که با آنها بودم در خیابان مسعودی بود که در نزدیکی اولین مکان دانشکده قرار داشت.
سال ۵۱ پس از فوت مادرشان دچار افسردگی شدند و چندبار قلبشان عمل شد؛ با این همه تا سال ۶۸ که بازنشسته شدند، دست از تدریس نکشیدند و پس از آن هم تا روزی که روی پا بودند، یک روز در هفته به کلینیک بیمارستان امام رضا (ع) میرفتند و به درمان بیماران میپرداختند. بسیار بخشنده بود؛ برای همین پس از فوتش در مهر ماه ۱۳۷۴ تنها یک خانه از او باقی ماند که آن را هم بنا بر وصیت خودشان وقف کردیم.» مزار بدرالزمان تیمورتاش اکنون در قطعه ۱۳۹ صحن آزادی حرم مطهر رضوی قرار دارد.
تصویر از سنگ مزار دکتر بدر الزمان تیمورتاش که در قطعه ۱۳۹ صحن آزادی در حرم مطهر رضوی قرار دارد