غلامرضا آذری خاکستر-کارشناس و پژوهشگر تاریخ | شهرآرانیوز؛ مسافرتها در گذشته برای زنان اغلب جنبه زیارتی داشت و شهرهای مذهبی از جمله مشهد، قم، مکه، کربلا و... مقصد آنها برای مسافرت به شمار میرفت.
در گزارشهای تاریخی چند مسئله مهم درباره مسافرت زنان مطرح شده است: نخست امنیت راهها و دیگر شرایط خانوادگی و اجازه همسران مهمترین موضوع در سفر زنان محسوب میشود.
پس از گسترش حمل و نقل با وسایل موتوری مشکلات سفر بانوان هموار شد و پس از آن شاهد مسافرتهای مختلف بانوان به اقصانقاط جهان هستیم.
گروته، جغرافیدان و قومشناس آلمانی که در دوره قاجار به ایران آمد است، در ارتباط با مشکلات سفر زنان نوشته است. هیچ زنی، چه شوهردار، چه بیوه یا مجرد، حق نداشت بهتنهایی سفر کند، زیرا غیر از مسئله امنیت، ناچار بود در کاروان، با چاروادارها و قهوهچیها و مأموران گمرک سروکارداشته باشد؛ بنابراین حتما باید با یکی از محارم مرد خود سفر میکرد.
همچنین کلارا کولیوررایس، از زنان جهانگرد انگلیسی، در بخشی از خاطراتش به سفر زنان ایرانی اشاره کرده و نوشته است: هیچکس را سراغ ندارم که در مسافرت خستهتر و ناراحتتر از زن ایرانی به نظر آید. از سوار شدن چارپایان و وسایل نقلیه بسیار خسته و و کوفته میشود.
چه اغلب بههیچوجه به این کار عادت ندارد. زمانی که به یک پستخانه یا کاروانسرا میرسد باید با حجاب کامل این سو و آن سو برود. گویی در شهر مشغول رفتوآمد است.
اگر با همسر یا پسرش مسافرت میکند پیش از آنکه کاری برای خود انجام دهد یا برایش انجام دهند باید صبر کند تا مرد آنچه را نیاز دارد بردارد. در توقفگاهها کمتر زنی به چشم میخورد. گاه یکی از آنها را در حالی که تخم مرغ، نان یا دوغ برای فروش به قهوهچی میآورد، میتوان دید.
ارائه آمار و ارقام کار مشکلی است، اما فکر نمیکنم در مسافرتی که در ایران انجام میدهید به ازای هر صد مرد که در راه میبینید به یک زن برخورد کنید.
هانری رنه دالمانی در کتاب «از خراسان تا بختیاری» به سفر زنان و مشکلات آنها پرداخته و نوشته است: عده زنان زائر هم کمتر از مردان نیست. زنان بر روی پالان الاغها نشسته و اغلب بچهای هم در جلو خود نشاندهاند و کودک شیرخواری هم در بغل دارند و در زیر پای آنها خورجینی است که لوازم سفر در آن جای دارد. خانوادههای ثروتمند چادر برافراشته بودند تا زنان حرمشان از انظار بیگانگان محفوظ باشند.
محتوای اسناد تاریخی نشان میدهند برخی از زنانی که با مشقت فراوان خود را به مشهد رساندهاند در این شهر اقامت گزیده و در واقع به موطنشان برنمیگردند از جمله طبق سندی، یکی از زنان قندهاری در سال ۱۳۱۵ قمری درخواستهایی داشته است: مدت پنج شش سال میشود که از شدت ظلم و تعدی عبدالرحمنخان ترک وطن و خانه و زندگی نموده، پناه به سلطان غریبان آورده، سه سال در عین آسودگی دعاگوی وجود مبارک بوده و بعد از سه سال، شوهر کمینه تصدق شد و سه طفل صغیر از وی باقی میباشد.
خدا میداند که هر ساعت مرگ خود را از خدا میخواهم از شدت پریشانی و عیالداری. بهجز رختشویی چاره ندارم و هرشبه اطفال غریبم سر بیشام میگذارند. استدعا از حضور مبارک آنکه مقرر فرمایید از آستانه مبارکه همه وقت و همه ایام به این پیر ناتوان و اطفال سرگردان برسد.