به گزارش شهرآرانیوز؛ در حمله تروریستی روز سه شنبه در غرب کابل سه عامل انتحاری به دو مدرسه پسرانه حمله کردند و ۲۶ نفر شهید شدند. تاکنون هیچ فرد یا گروهی مسئولیت این حملات را نپذیرفته است.
بیا ملا محمد جان به کابل
به سیل لاله و نسرین و سنبل
"مزار" اینجاست این اقلیم خون بار
بیا کابل برای سیر گلزار
ببین یک سو گلی افتاده بر خاک
گلی آن سو گریبان میکند چاک
بیا چون من ببین با دیدهی تر
چه گلهایی که ظالم کرد پرپر
ببین بس پشتهها از کشته اینجاست
بسی دختر به خون آغشته اینجاست
بسی بلبل بسی کفتر به خون خفت
بسی آهو بسی دختر به خون خفت
بیا در سوگ طفلم یاریام ده
در اندوه گلم دلداریام ده
گلم میآمد از مکتب، پیاده
خرامان مثل کبکی روی جاده
میآمد خانه تا رویش ببوسم
دو چشم و طاق ابرویش ببوسم
ولی کشتند گرگان، طفلکم را
دریدند آن غزال کوچکم را...
کجا رفتی گلم؟ درمان دردم!
کجا باید به دنبالت بگردم؟
عزیزم! ساق همچون کوکبت کو؟
مداد نازک مشق شبت کو؟
چه شد آن بازوان نازنینت؟
کجا افتاده دست مرمرینت؟
چرا دختر! النگویت شکسته؟
چرا خون روی کیفت نقش بسته؟
فدای کفشهای پارهی تو
فدای سرخی رخسارهی تو
فدای آن لبان روزه دارت
فدای نرگس مست خمارت
گل من! تشنه بودی آخرین بار
بیا بابا که آمد وقت افطار
کجا افتادهای؟ جانم فدایت
بیا در خانه، اینجا نیست جایت
ندارم تاب جای خالیات را
بیا باید ببافی قالیات را
شدی صدپاره، چون آیم به سویت؟
سرت کو؟ تا ببوسم من گلویت
جدا شد دستَکت بابا بمیرد!
چه دستی بعد از این دستم بگیرد؟
جدا شد پایَکت نیلوفر من
چه سان لِی لِی کنی پس دختر من؟
دگر عطرت نمیپیچد به خانه
مگر از تار گیسویت ز شانه...
چه بیرحمی چه خونخواری تو ای خصم
نه دین داری نه آئین داری ای خصم
بگو از طفل معصومم چه دیدی؟
که همچون گرگ، جسمش را دریدی
چه زاریها از این بیداد کردم
علی شیر خدا را یاد کردم
علی شیر خدا صبرم بیاموز
تو مرهم نه بر این زخم جگرسوز
علی شیر خدا ای شاه مردان
بلا از خطهی کابل بگردان...
«افشین علا»
تا از گلوی سینۀ ما درد پاره است
نام شکوهمند عدالت «هزاره» است
از جنس آرش است کمان شجاعتش
قومی که از شهامت رستم عصاره است
تا راه، گام، جاده، سفر هست، میرویم
تاریخ را شکستن و عزمِ دوباره است
از شب مترس، هموطنم بیشتر بر آی!
اینک زمین که داعیهدار ستاره است
موجیم و سرکشیم و سرودیم و آشتی
ما را که عار از سکنای کناره است
ای خواهرم که خون تو شمشیر را شکست!
تا نام توست، در دل ما یادواره است
آن گردن نداشتهات را بلند گیر!
وقتی به گوش رهبرمان گوشواره است
در پشت «ارگ» با قلم خون نوشتهایم
نام شکوهمند عدالت «هزاره» است
«نجیب بارور»
کدامین کتاب از تو خواهد نوشت
که تاب آورد زخمهای تو را
تو در جستجوی خودت بودهای
به ظلمت چهکس گفته جای تورا
قدمهای آرامتو محکماند
تو خود طالب نوری و آینه
تو روشنتر از آفتابی ولی
ندیده کسی ردپای تورا
شبیه هَزاران نداری مزار
چنان جویبارانِ در کوهسار
تو را گریه کردم که سیلاب اشک
بشوید غم روستای تورا
ازاینکه هَزاره تباری فقط
شدی کشتهء انتحاری فقط؟
بخوان درد خود را به باییت* هات
جهان میشناسد صدای تورا
پس از تو اگر بغض مادر گرفت
غم و غصه او را سراسر گرفت
به خون تو خینه* اگر سر گرفت
بگیریم جشن عزای تورا؟
«عاطفه جعفری»
*باییت خوانی گونهای آوازخوانی هزارگیست.
*خینه به معنای حناست.