ماجرای افشای اطلاعات بیماران در یکی از بیمارستان‌های مشهد چه بود؟ آیین نامه توزیع اینترنتی دارو ابلاغ شد عامل ضرب و شتم شهروندان در یک اتوبوس دستگیر شد کشف جسد خون‌آلود مرد جوان در بزرگراه نشت ۱۰ تن قیر مذاب از تانکر حمل قیر در شهرک عسکریه (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳)+ عکس دفاع معاون وزیر کار از وضعیت دستمزد کارگران | امیدواریم در طرح همسان‌سازی حقوق، حداقل حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی به ۹۰ درصد حقوق کارکنان برسد متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان و مستمری بگیران | دولت برای پرداخت بدهی تامین اجتماعی برنامه‌ریزی کرده است پیام مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی به مناسبت روز کارگر: مقام کارگر به فرموده رهبر معظم انقلاب دارای قداست است یک کشته و ۲ مصدوم بر اثر تصادف در جاده ماریان به زاک+عکس پلیس محموله ۲۴۷ کیلوگرمی حشیش در مشهد را کشف کرد (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) عامل ضرب و شتم شهروندان در یک اتوبوس شهری تهران دستگیر شد (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) علت تاخیر پرواز مشهد - تهران هواپیمایی چابهار چه بود؟ (۸ اردیبهشت ۱۴۰۳) وقتی مقتول خواست قاتلش اعدام نشود! خراسان‌رضوی رکورددار حوادث ترافیکی طی هفته گذشته کشف موادغذایی احتکارشده در کاشمر به ارزش بیش‌از ۴.۵ میلیارد ریال پیگیری دادستانی مشهد در خصوص حادثه غرق‌شدگی در یکی از استخرهای این کلانشهر چطور سطح هورمون شادی خود را افزایش دهیم؟ رژیم غذایی برای کودکان ممنوع؛ بهترین راه برای درمان چاقی کودکان تیمارگاه حیات‌وحش استان خراسان‌رضوی راه‌اندازی می‌شود
سرخط خبرها

رمضان هنوز عطر اقاقیا دارد

  • کد خبر: ۱۰۶۰۷۵
  • ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۶:۳۰
رمضان هنوز عطر اقاقیا دارد
حمیده وحیدی - روزنامه‌نگار

برای ما آدم‌هایی که حوالی حرم مطهر امام رضا (ع) و در شلوغی و ترافیک همیشگی زندگی می‌کنیم و گاهی دُز نق زدنمان بالا می‌رود که‌ای داد بیداد، باز شلوغی و تعداد زائران زیاد شد، یک چیز‌هایی خاص و ویژه است که از چشممان دور می‌ماند و جز با آمدن محرم و صفر و ماه رمضان یادآوری نمی‌شود، آن هم صفای خانه‌های کوتاهی است که بین ساخت‌وساز هتل‌ها هنوز هویت خود را حفظ کرده‌اند و دل بزرگ آدم‌هایشان نور را از گلدسته‌های حرم می‌گیرد و در محله پخش می‌کند.

نزدیک افطار که کلید را توی در می‌چرخانم، صدای زنانه‌ای از پشت سر می‌خواندم: «همسایه، همسایه، تشریف بیاورید افطاری! مجلس خودمانی است.» برمی‌گردم و می‌بینیم زن جوان همسایه که تازه به این محله آمده صدایم کرده است. لبخندبه‌لب از این دعوت غیرمنتظره، به سمت آپارتمان نوسازی رخ می‌چرخانم که شب‌ها نور چراغ‌هایش توی حیاط خانه‌مان می‌افتد. جز سلام و احوالپرسی گاه‌به‌گاه که به یک سر چرخاندن باشد، تا امروز چیزی بینمان نبوده است. به دلیل شغل و کمبود زمان، کمتر در جمع‌های زنانه محله شرکت داشته‌ام، اما زنان قدیمی هر وقت و هرجا گیرم انداخته‌اند دستم را گرفته و فشاری داده‌اند و با خنده و تشر مادرگونه گفته‌اند: «ببین حواسمان بهت هست که این طرف و آن طرف کمتر می‌آیی و مدام سرکار هستی. یک کم به همسایه‌داری برس!»

سفره افطاری زن جوان همسایه به سادگی همان سوپ و نان و سبزی است. اضافه‌ترش حال و احوال از این و آن است. تازه می‌فهمم که دو خانه آن‌طرف‌تر دختر شش‌ساله یکی از اهالی دستش شکسته. همین‌طور یکی از همسایه‌ها خانه‌اش را فروخته است و قرار است به‌زودی یک آپارتمان بلندبالای دیگر روی سرمان سایه بیندازد. یک نفر به‌تازگی کرونا را از سر گذرانده است و .... حرف گره‌گشایی و ذکر صلوات برای این و آن است.

از تحلیل و نقد و بررسی چندانی که کدام جای جهان چه اتفاقی افتاده و کدام گروه سیاسی چه کرده است خبری نیست، حرف‌های که صبح تا شب به گوشم آشناست و از محل کار تا فضای مجازی مدام با خودم حمل می‌کنم. حالم بی‌آنکه به چیزی فکر کنم خوش می‌شود. حرف‌هایشان از جنس دل مردم است، از خودشان می‌جوشد و به ذاتشان برمی‌گردد. در جمع زنانه، چند نفر هستند که از گذشته مادرانگی را بدون طرح قبلی بر دوش گرفته‌اند. یکی مسئول سامان‌دهی نذریات است، یکی دیگ و پایه و قابلمه برای مراسم مختلف به همسایه‌ها قرض می‌دهد و دیگری حواسش هست مبادا کسی دستش خالی باشد.

زن جوان همسایه نیامده در این محل، خودش را با شرایط وقف داده است. رنگ و لعاب جهیزیه‌اش از چیز دیگری خبر می‌دهد، اما سادگی زنان محله او را هم وادار کرده است به انداختن سفره نان و پنیر مانند دیگر خانه‌ها بسنده کند. امشب به واسطه میزبانی، با او بیشتر حرف زدم و رابطه‌مان از حد سر تکان دادن در وسط کوچه به لبخند خودمانی و چند جمله درباره خانواده‌هایمان فراتر رفته است.

سفره که جمع می‌شود، به‌سرعت برمی‌خیزم. مانند همیشه که همه زندگی‌ام در شتاب است، با همه خداحافظی می‌کنم. زن‌ها فارغ از افطاری، کتاب‌های دعایشان را باز کرده‌اند. توی کوچه هوا بارانی است. امسال اقاقیا زودتر از هر سال آمده است. به سمت خانه می‌روم. بنای مسافرخانه‌ای که قبل از عید کلنگ خورده بود به‌سرعت در حال سایه انداختن روی خانه‌مان است. عمر یک خانه قدیمی دیگر هم تمام شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->