هوای کلانشهر مشهد امروز در شرایط پاک قرار دارد (۴ بهمن ۱۴۰۳) مرگ دختر ۱۷ ساله در انفجار خانه در روستایی حوالی مشهد پیش‌بینی بارش باران از فردا در ۸ استان (۵ بهمن ۱۴۰۳) دستگیری دندان پزشک بی سواد | دندان طمع دندان ساز تقلبی در مشهد کشیده شد آیا تاثیر معدل در کنکور حذف شد؟| شورای عالی انقلاب فرهنگی اطلاعیه داد ورود سامانه بارشی جدید به کشور از روز جمعه ۵ بهمن ماه افشاگری نماینده مجلس: هزینه‌کرد عوارض آلایندگی در محل دیگر رونمایی از مستند «رویای صادقه» در مشهد+ویدئو معاون دادستان کل کشور درباره آبیاری مزارع با پس‌آب‌های خام تذکر داد ۶ سرطانی که در کمین مصرف کنندگان دخانیات موزه‌ای در چین میزبان گنجینه‌های تاریخی ایران می‌شود جنوب کشور مقصد اصلی سفر‌های نوروزی ۱۴۰۴ باند مخوف سرقت‌های مسلحانه از گیم نت‌های مشهد متلاشی شد (۳ بهمن ۱۴۰۳)+ویدئو پرواز مشهد-کراچی از سر گرفته شد «فرانسه» محبوب‌ترین مقصد سفر در جهان خطر حفاری‌های غیرمجاز و تخریب در منطقه باستانی بازه هور حقوق و اضافه تدریس معلمان خریدخدمات، در بهمن ۱۴۰۳ به حسابشان واریز می‌شود آتش‌سوزی منزل مسکونی در شهرستان مشهد با یک فوتی و دو مصدوم (۳ بهمن ۱۴۰۳) تشخیص بموقع سرطان روده موفقیت در درمان را افزایش می‌دهد شناسایی سالانه حدود ۱۰ هزار مورد جدید ابتلا به سرطان در خراسان رضوی تنش آبی به ۲۳ استان کشور رسیده است حکم بازداشت بشار اسد بار دیگر صادر شد سقوط یک هواپیمای نظامی در همدان (۳ بهمن ۱۴۰۳) مددکاران بیمارستانی چه خدماتی به بیماران ارائه می‌دهند؟ آتش سوزی مخازن ۱۸ هزار تنی انبار نفت شهرری (۳ بهمن ۱۴۰۳) غربالگری بیش از ۱۳ هزار نفر در زمینه بیماری سل، تاکنون (۳ بهمن ۱۴۰۳) ۹۰ درصد جراحی‌ها به‌صورت کم‌تهاجمی در کشور انجام می‌شود مسجد چهاربرکه حاج رجبعلی لار، شاهکاری بر فراز آب ریاست گروه آسیا و اقیانوسیه در شورای حقوق بشر به ایران رسید پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی، امروز (چهارشنبه، ۳ بهمن ۱۴۰۳) | تا پایان هفته، هوای نسبتاً سرد بر استان حاکم خواهد بود اسیدپاشی مرد شکاک به همسرش و همکار او در تهران!
سرخط خبرها

رمضان هنوز عطر اقاقیا دارد

  • کد خبر: ۱۰۶۰۷۵
  • ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۶:۳۰
رمضان هنوز عطر اقاقیا دارد
حمیده وحیدی - روزنامه‌نگار

برای ما آدم‌هایی که حوالی حرم مطهر امام رضا (ع) و در شلوغی و ترافیک همیشگی زندگی می‌کنیم و گاهی دُز نق زدنمان بالا می‌رود که‌ای داد بیداد، باز شلوغی و تعداد زائران زیاد شد، یک چیز‌هایی خاص و ویژه است که از چشممان دور می‌ماند و جز با آمدن محرم و صفر و ماه رمضان یادآوری نمی‌شود، آن هم صفای خانه‌های کوتاهی است که بین ساخت‌وساز هتل‌ها هنوز هویت خود را حفظ کرده‌اند و دل بزرگ آدم‌هایشان نور را از گلدسته‌های حرم می‌گیرد و در محله پخش می‌کند.

نزدیک افطار که کلید را توی در می‌چرخانم، صدای زنانه‌ای از پشت سر می‌خواندم: «همسایه، همسایه، تشریف بیاورید افطاری! مجلس خودمانی است.» برمی‌گردم و می‌بینیم زن جوان همسایه که تازه به این محله آمده صدایم کرده است. لبخندبه‌لب از این دعوت غیرمنتظره، به سمت آپارتمان نوسازی رخ می‌چرخانم که شب‌ها نور چراغ‌هایش توی حیاط خانه‌مان می‌افتد. جز سلام و احوالپرسی گاه‌به‌گاه که به یک سر چرخاندن باشد، تا امروز چیزی بینمان نبوده است. به دلیل شغل و کمبود زمان، کمتر در جمع‌های زنانه محله شرکت داشته‌ام، اما زنان قدیمی هر وقت و هرجا گیرم انداخته‌اند دستم را گرفته و فشاری داده‌اند و با خنده و تشر مادرگونه گفته‌اند: «ببین حواسمان بهت هست که این طرف و آن طرف کمتر می‌آیی و مدام سرکار هستی. یک کم به همسایه‌داری برس!»

سفره افطاری زن جوان همسایه به سادگی همان سوپ و نان و سبزی است. اضافه‌ترش حال و احوال از این و آن است. تازه می‌فهمم که دو خانه آن‌طرف‌تر دختر شش‌ساله یکی از اهالی دستش شکسته. همین‌طور یکی از همسایه‌ها خانه‌اش را فروخته است و قرار است به‌زودی یک آپارتمان بلندبالای دیگر روی سرمان سایه بیندازد. یک نفر به‌تازگی کرونا را از سر گذرانده است و .... حرف گره‌گشایی و ذکر صلوات برای این و آن است.

از تحلیل و نقد و بررسی چندانی که کدام جای جهان چه اتفاقی افتاده و کدام گروه سیاسی چه کرده است خبری نیست، حرف‌های که صبح تا شب به گوشم آشناست و از محل کار تا فضای مجازی مدام با خودم حمل می‌کنم. حالم بی‌آنکه به چیزی فکر کنم خوش می‌شود. حرف‌هایشان از جنس دل مردم است، از خودشان می‌جوشد و به ذاتشان برمی‌گردد. در جمع زنانه، چند نفر هستند که از گذشته مادرانگی را بدون طرح قبلی بر دوش گرفته‌اند. یکی مسئول سامان‌دهی نذریات است، یکی دیگ و پایه و قابلمه برای مراسم مختلف به همسایه‌ها قرض می‌دهد و دیگری حواسش هست مبادا کسی دستش خالی باشد.

زن جوان همسایه نیامده در این محل، خودش را با شرایط وقف داده است. رنگ و لعاب جهیزیه‌اش از چیز دیگری خبر می‌دهد، اما سادگی زنان محله او را هم وادار کرده است به انداختن سفره نان و پنیر مانند دیگر خانه‌ها بسنده کند. امشب به واسطه میزبانی، با او بیشتر حرف زدم و رابطه‌مان از حد سر تکان دادن در وسط کوچه به لبخند خودمانی و چند جمله درباره خانواده‌هایمان فراتر رفته است.

سفره که جمع می‌شود، به‌سرعت برمی‌خیزم. مانند همیشه که همه زندگی‌ام در شتاب است، با همه خداحافظی می‌کنم. زن‌ها فارغ از افطاری، کتاب‌های دعایشان را باز کرده‌اند. توی کوچه هوا بارانی است. امسال اقاقیا زودتر از هر سال آمده است. به سمت خانه می‌روم. بنای مسافرخانه‌ای که قبل از عید کلنگ خورده بود به‌سرعت در حال سایه انداختن روی خانه‌مان است. عمر یک خانه قدیمی دیگر هم تمام شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->