شهرها گستره جغرافیایی خاصی از زندگی آدمی هستند که با وجود زرقوبرقشان و رنگولعابی که از دور بهنظر زیبا میرسد، مشکلات خاصی از زندگی را به ساکنان خود نشان میدهند. انواع آلودگیهای زیستمحیطی و صوتی، استرس و اضطراب فراگیر، روزمرگی و زندگی مکانیکی و مسائل جسمی و روحی خاصی از قبیل پرخاشگری، افسردگی، مشکلات تنفسی و... نیز از معضلات خاص زندگی در شهر است.
اما بههرحال بیش از نیمی از جمعیت جهان اکنون در شهرها زندگی میکنند و با مشکلات جدی زندگی در عصر صنعتی و فراصنعتی دستبهگریبان هستند.
دراینمیان، مدیریت شهری باید بهدنبال اتخاذ راهکارهایی باشد که علاوه بر کاستن این قبیل مشکلات، احساس راحتی و رفاه و آرامش بیشتری را برای شهروندانش خلق کند. بخش مهمی از این هدف در توسعه فضای سبز، آراستگی سیما و منظر شهری، بهبود جنبه صوتی فضای شهر و دیگر مسائل اینچنینی رخ میدهد.
اما آنچه در این مجال مدنظر است، خلق نگرش و رفتار جمعگرایانه مطلوب است که اگر در چارچوبهای عقلانی، انسانی و منطقی تعریف شود، بسیاری از مشکلات رفتار عمومی در شهرها کاسته میشود و فضای زندگی آرامتر و مطلوبتر میشود.
دراینمیان، امر مهمی که همواره نظریهپردازان بر آن تأکید کردهاند، مقوله توجه به منافع جمعی و جمعگرایی است که بهعنوان یکی از مهمترین ضرورتهای هر جامعه تعریف میشود.
هر شهروند اگر در چارچوب زندگی اجتماعی، خودش را به رعایت قوانین و مقررات عمومی ملزم بداند و همانطور که برای خودش احترام قائل است و به علاقهمندیها و مصالحش توجه میکند، به دیگر شهروندان نیز احترام بگذارد و به علایق و حقوق آنها نیز توجه کند، مناسبات اجتماعی تا حد زیادی بهبود خواهد یافت. این امر از جغرافیای محدود یک مجموعه مسکونی در قالب زندگی آپارتمانی آغاز میشود و تا سطح وسیع یک شهر تعریف میشود.
متولیان فرهنگ شهروندی در شهرداریها وظیفه دارند با اتخاذ راهحلهای علمی، برای ترویج و توسعه رفتار شهروندی و دستیابی به سطح مطلوب نگرش و رفتار جمعگرایانه اقدام کنند که تقویت دیگرخواهی و تعهد جمعی، آموزشهای عمومی درباره زیانهای همکارینکردن و فواید همکاری، پرهزینهکردن همکارینکردن و تقویت نظارتهای رسمی و غیررسمی برای تضمین منافع جمعی از جمله این راه حلهاست.
باید قبول کرد که زندگی در شهر به مهارتهایی نیاز دارد که همگان از آن بهرهمند نیستند و باید در بسیاری موارد برای کسب آن آموزش ببینند و تمرین کنند.