مجموعه کتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب» جزو اولین کتابهایی بود که در دوران کودکی داشتم و خیلی مورد علاقهام بود و بارها و بارها آنها را خوانده بودم. دوستشان داشتم نه به این دلیل که گمان میکردم هرکسی این مجموعه را بخواند، حتما بچه خوبی خواهد بود -البته این مجموعه قطعا میتوانست کودکانی خوب تربیت کند- بلکه بهدلیل زیبایی کتاب و قصههای خوبش بود که این مجموعه را با جان و دل دوست داشتم.
قصههایی پر از حرف و نکتههای جالب که در قالب کتابهایی زیبا با جلدی متفاوت تولید شده بودند. جلد هر مجموعه رنگی متفاوت داشت؛ صورتی، سبز، آبی، بنفش و... هر زمان که این کتابها را دوروبرم میچیدم و میخواندم، حس میکردم در میان رنگهای رنگینکمانی زیبا نشستهام. این مجموعه با قصههای قشنگ و رنگهای قشنگ و دوستداشتنیاش آنقدر خوب است که هنوز هم مورد علاقه خیلی از بچههاست و با همان شکل و رنگ و طرح قدیم، البته با قطعی کوچکتر منتشر میشود و یکی از مجموعههای پرفروش بین کتابهای حوزه کودک و نوجوان است.
همه اینها پیامد تلاشهای شبانهروزی نویسنده خوب این کتابهاست؛ نویسندهای که بچهها را دوست داشت. نویسندهای که ادبیات کهن را دوست داشت و دلش میخواست بچههای این سرزمین را با ادبیات کهن آشنا کند؛ از مثنوی گرفته تا گلستان، بوستان، مرزباننامه و حتی کتاب آسمانی ما قرآن کریم.
جمعآوری داستانهای مناسب از ادبیات کهن برای کودکان و نوجوانان کاری سخت و پرزحمت است، چراکه محتوای همه داستانهای کهن برای مخاطبان کودک و نوجوان مناسب نیست و این گزینش نویسندهای آگاه میطلبد. نویسندهای که ادبیات کهن و مخاطب کودک و نوجوان، تواناییها، علایق و نیازهای او را بشناسد. آذریزدی این توانایی را داشت.
در دورهای که اقتباس در ادبیات کودکان و نوجوان اندک و بیشتر بیکیفیت بود، او به این کار روی آورد و با پشتکار و توانایی توانست مجموعهای زیبا بیافریند. او بیشک به ظرفیت ادبیات کهن بهخوبی آگاه بود و نیازهای مخاطب کودک و نوجوان را میشناخت؛ نیاز به آشنایی با فرهنگ و هویت ملی و ادبیات کهن و نیاز به آموختن و تجربهکسبکردن و لذتبردن.
از آنجا که ادبیات کهن ما سرشار از نکات اندرزیاخلاقی است، بستر مناسبی برای آموزش به کودکان و نوجوانان است. ضمن اینکه بیشتر داستانهای ادبیات کهن از مرزباننامه گرفته تا کلیلهودمنه و مثنویمعنوی برگرفته از ادبیات شفاهی و عامیانهاند که گنجینهای از داستانهای جذاب است. داستانهایی که از میان مردم برخاسته است و با دل و جان آنها ارتباطی تنگاتنگ دارد. داستانهایی که گاه شخصیتهای آن حیوانات هستند و گاه موجودات افسانهای مثل دیو و پری و گاه انسانهایی که زندگی، رفتار و گفتارشان سرشار از عبرتآموزی است. چنین بستری بیگمان فضای مناسبی برای آموختن ایجاد میکند؛ فضایی سرشار از تخیل و آگاهی و لذت. به همین دلیل در دوران گذشته در مکتبخانهها این آثار به کودکان و نوجوانان تدریس میشد و جزو کتب مکتبخانهای بود. البته آن زمان توجه زیادی به توانایی و علایق کودکان و نوجوانان نمیشود و تنها هدف، آموزش و تربیتکردن نسلی خوب و آگاه بود.
کودک و نوجوان آن دوران ناچار بود زبان کهن و دشوار این آثار را بخواند و حفظ کند، بدون اینکه به معانی نهفته در آنها پی ببرد و بدون اینکه از خوانش آنها لذت کافی ببرد. اما امروزه نویسندگان حوزه کودک و نوجوان به این مسائل آگاه هستند و تلاش میکنند آثار ادبیات کهن با زبان مناسب و در قالبی مناسب به مخاطب عرضه شود. نمونه این تلاش کاری است که مهدی آذریزدی انجام داد. و چه خوب و درست روز یادبود ایشان بهعنوان روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نام گرفته است. البته پسندیدهتر میبود اگر زادروز این مرد بزرگ بهعنوان روز ملی ادبیات کودک نامگذاری میشد، نه سالگرد وفات ایشان. روزی که به ادبیات اختصاص دارد آن هم از نوع کودکانهاش، باید روزی شاد باشد و دلیلی شادیبخش داشته باشد و این با زایش مناسبت بیشتری دارد تا سوگ.
به هر صورت، روز ملی ادبیات کودک روز بزرگداشت این بزرگمرد عرصه ادبیات کودک و نوجوان است؛ روزی که ما را بهیاد فرهنگ و ادبیات و گذشتهای پربار میاندازد و به ما یادآور میکند که کودکان و نوجوانان، گذشته، هویت و ادبیات کهن سرزمینمان را فراموش نکنیم و با الهام از آموزههای گذشتگان و با توجه ویژه به کودکان و نوجوانان برای آموزش و آگاهی و هدایت این نسل گام برداریم.