تا همین روزگار معاصر، کدوهایی کوزهای بود که از آن برای نگهداری حبوبات و نبات و نیز سرکه و آبغوره و... استفاده میکردند. ما در مشهد به آن کدوها، «کدو چلیمی» یا «کدو قلیانی» میگفتیم. از آن کدوها علاوهبر آنکه کوزه میساختند، ته قلیان هم درست میکردند؛ برای همین هم به آن چلیمی یا قلیانی میگفتند. چلیم، ظاهرا نام ترکی قلیان است. هنوز هم در مناطق شرقی خراسان، به قلیان، چلیم میگویند. این اسم کموبیش در مشهد هم رایج بود. یک دوبیتی هم بود که روستاییان میخواندند:
چلیم گفتا که کُلکُل میکنم من / صدا مانند بلبل میکنم من /میرم در مجلس گرم زنانه / نگاه بر خرمن گل میکنم من.
همچنین در قدیم، سرگرمی و تدخین مردان، بیشتر چپق بود. مردها همیشه کیسه توتون و چپقشان در جیبشان بود. معروف بود که در تعریف لوتی میگفتند: «لوتی آن است که دود چپقش، هفترنگ است.»
یادم میآید مرد قلندری هم با سر و مویی مخصوص بود که در شهر میگشت و با حالتی فیلسوفانه درحالیکه سرش را تکان میداد، مرتب تکرار میکرد: «کس نداند که در چلیم چه لِم است.»
مرادش هم این بود که کسی نمیداند در آفرینش، چه حکمتهایی وجود دارد. این فقط یکی از انواع کدوهایی بود که در زندگی قدیم مصرف میشد و جالب آنکه بیشترشان در همین مشهد و اطراف آن به عمل میآمد. کدومسمایی را آنوقتها کدوآبی هم میگفتند. کدوآبی الان هم فراوان است. کشاورزها هنگامیکه این کدو اندازه خیار میشود، آن را میچینند و روانه بازار میکنند. سبزیفروشها هنگام فروش آن میخواندند: «کدو مسمایَه، دشمن صفرایَه.»
زارعان این کدو را فراوان میکاشتند. هرچه را که میتوانستند، برداشت میکردند و بقیه آن را میگذاشتند به بوته بماند و برسد و تخم کند. هنگام میزان، یا همین پاییز، آنها را میچیدند و، چون جدار آن چوبینه میشد، با کاردهای سنگین آن را تکهتکه میکردند. تخمهای آن را برای آجیل جدا میکردند و مابقیاش را به چهارپایان میدادند. علاوهبراین، کدوتنبل هم بود که کدوهای گرد بزرگی است و گاهی حتی تا ۴۰کیلو میشود. در قدیم از این کدوها، مربا تهیه میکردند که مربای بسیار خوشمزهای هم بود. خانمها از همین کدو تنبلها که به آن، کدوهای حلوایی هم میگویندحلوا هم میپختند که طبخ آن هنوز هم کموبیش رایج است.
گاهی هم از همین ورقههای کدو، کف قابلمههای پلو میچیدند و پلو را با همان تهدیگ کدو میخوردند. در مشهد به این کدوها، «کدوی اُرگنجی» گفته میشد؛ ظاهرا به این دلیل که بذرش در قدیم از ارگنج آورده میشد و ارگنج شهری است در منطقه قفقاز، در کشور آذربایجان کنونی که در گذشته، جزو ایران بود. یک کدوی تزیینی هم بود -البته هنوز هم هست- که از کدوهای دیگر، بسیار کوچکتر و اندازه پرتقال یا دستنبو بود. این کدو را هم گوشه طاقچهها میگذاشتند برای زیبایی خانه.