اقدام خیرخواهانه یک گالری هنری در مشهد برای پناه‌دادن به شهروندان درگیر با حمله اسرائیل مجموعه تلویزیونی «سیمرغ» روی آنتن + زمان پخش تهیه‌کننده فیلم ماجرای نیمروز: هر کس در این شرایط سکوت کند، خائن است! بیانیه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان در پی تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران راهیابی ۴ انیمیشن کوتاه ایرانی در جشنواره‌ای بین‌المللی اطلاعیه دبیرخانه هجدهمین جشنواره موسیقی جوان (۲۵ خرداد ۱۴۰۴) انیمیشن «در شب» برنده جایزه ویژه جشنواره انسی فرانسه شد تبیین تناقض‌‌گویی‌های دشمن درباره اهداف نظامی، رسالت اصلی رسانه | مردم باید خود را رزمنده جنگ رسانه‌ای بدانند تغییر در جدول فیلم و سریال‌های شبکه نمایش + زمان پخش محمدحسین لطیفی: مردم ایرانی‌بودن خود را فراموش نکنند بیانیه انجمن نمایش ایران در واکنش به حمله متجاوزانه رژیم صهیونیستی به ایران واکنش رضا رشیدپور به حمله اسرائیل به ایران: آماده سربازی هستم + عکس مریلا زارعی خطاب به اسرائیل: بدان که پایانت نزدیک‌تر از نزدیک است خراب آن کس که آبادت نخواهد | محکومیت اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به زبان شعر دل‌نوشته همایون شجریان درباره حملات رژیم صهیونیستی به خاک ایران + عکس
سرخط خبرها

جایگاه شعر اخوان ثالث در افغانستان

  • کد خبر: ۱۲۲۷۲۰
  • ۰۳ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۴:۵۴
جایگاه شعر اخوان ثالث در افغانستان
یعقوب یسنا - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی

نیما و اخوان در شعر آزاد به دو مسیر رفتند. شعر نیما به زبان معاصر و مردم نزدیک شد، اما شعر اخوان به زبان معاصر و فرهیخته (نخبه گرا) با تلفیق زبانی و زیبایی شناسی ادبی معاصر و کلاسیک فارسی انجامید. شاعران و علاقه‌مندان شعر فارسی در بیرون از ایران به ویژه در افغانستان بیشتر شیفته شعر اخوان شدند و شعر نیمایی و آزاد را با شعر‌های اخوان شناختند.

شعر‌های اخوان از طرفی بوطیقا و زبیایی شناسی و موسیقایی شعر کلاسیک فارسی را حفظ کرده بودند و از طرفی با مناسبات زبانی و اجتماعی روزگار معاصر نیز درگیر بودند، اما شعر‌های نیما چندان نسبتی با فرهیخته گرایی زبانی و ادبی کلاسیک فارسی نداشتند، بنابراین برای خواننده‌هایی که از ادبیات و شعر توقع نخبه گرایی با پشتوانه زیبایی شناسی کلاسیک ادبی داشتند، چنین توقعی ادبی در شعر‌های نیما چندان قابل تصور و احساس نبود.

من در این یادداشت، شعر نیما و اخوان را مقایسه نمی‌کنم. جنبه ادبی و زبانی شعر هرکدام در رویکرد ادبی و زبانی خود دارای اهمیت است. با این اشاره کوتاه به شعر نیما و اخوان خواستم چشم اندازی درباره شعر اخوان به بیرون از ایران باز کنم. بررسی عمومی جایگاه شعر اخوان در افغانستان در یک یادداشت روزنامه‌ای ممکن نیست، بنابراین به صورت گزینشی می‌خواهم به جایگاه شعر اخوان در افغانستان بپردازم.

در افغانستان شاعری شناخته شده و تأثیرگذار به نام واصف باختری داریم. باختری تنها شاعر نیمایی سرا نیست، بلکه به بوطیقای شعر نیمایی در افغانستان پرداخته و از جمله نخستین کسانی است که درکل به معرفی شعر معاصر و به صورت اختصاصی به معرفی شعر نیمایی و شاملویی پرداخته است، اما نتیجه معرفی واصف باختری از شعر نیمایی تا به شعر نیمایی به سبک نیما بینجامد به سبک نیمایی شعر اخوان انجامیده است، زیرا واصف باختری شعر نیمایی را بیشتر از چشم انداز شعر نیمایی اخوان دریافته است.

به این معنا نیست که باختری نیما را نمی‌شناخته است. نیما را می‌شناسد و در دیوان شعر خود (سفالینه‌ای چند بر پیشخوان بلورین فردا) می‌نویسد «و این سان به دنبال سالار یوشیج رفتم.»، اما باختری با این سطح زبانی، ادبی و فکری شعر می‌سراید:

«.. / من از آن ناکجاآباد می‌آیم/ هنوز آنجا حریر روز‌های رفته پای انداز ایوان فراموشی ست/ ز نسل پیله آنجا یادگاری نیست بر ابریشم برگی/ ندانستم تبار رویش سبزینه‌های شاد/ چراغ ریشه پنهان خود را در شبستان کدامین چهارسو آویخت؟ / که جنگل با زبان آبنوسان بر صدای پای باران ناسزا می‌گفت/ من از آن ناکجاآباد می‌آیم/ هنوز آنجا فروخوابیده میکاییل در خرگاه خاکستر/ و سیمرغ از فراز داربست کاغذین قرن‌ها در سوگ میکاییل می‌گرید.»

این شعر از نظر وزن نیمایی است، اما از نظر بوطیقا و ادبیت با شعر نیمایی نیما چندان نسبتی ندارد، بلکه با شعر نیمایی اخوان نسبت زبانی، ادبی و فکری دارد. رویکرد ادبی شعر اخوان باستان گرا و حماسی با زمینه اجتماعی و سیاسی روزگار معاصر است. شعر واصف باختری نیز این رویکرد را دارد، اما شعر نیما رویکرد ادبی باستان گرا و حماسی با ترکیب‌های خاص ادبی فرهیخته و نخبه گرای ادبی کلاسیک فارسی را ندارد.

نمونه‌ای از شعر اخوان را می‌نویسم تا نسبت شعر باختری و اخوان بیشتر درک شود: «این شکسته چنگ بی قانون/ رام چنگ چنگی شوریده رنگ پیر/ گاه گویی خواب می‌بیند. / خویش را در بارگاه پرفروغ مهر/ طرفه چشم انداز شاد و شاهد زرتشت/ یا پری زادی چمان سرمست/ در چمن زاران پاک و روشن مهتاب می‌بیند. / روشنی‌های دروغینی/ کاروان شعله‌های مرده در محراب/ بر جبین قدسی محراب می‌بیند.»

قصد در ذکر این دو نمونه این نبوده که طوری انتخاب شوند تا سطوح مشترک ادبی و زبانی داشته باشند. به صورت تصادفی این دو نمونه ذکر شد، اما سطوح مشترک ادبی و زبانی این دو نمونه برای هر خواننده‌ای قابل درک و احساس است.

اخوان نسبت به نیما در افغانستان از این چند نظر، بیشتر جا افتاده است: نخست؛ از نظر جغرافیای زبانی، زادگاه اخوان که بخش خراسان ایران است با افغانستان سطوح زبانی و ادبی یگانه تری نسبت به زادگاه نیما دارد. بر این اساس، شعر‌های اخوان با شعر‌های واصف باختری و شاعران دیگر افغانستان سطوح ادبی و زبانی یگانه و مشترک دارد.

دوم؛ شعر اخوان سطوح موسیقایی و بوطیقایی خود را با موسیقی و بوطیقای ادبیات کلاسیک فارسی حفظ کرده است. حفظ این نسبت به خواننده فارسی زبان افغانستان که چندان مدرن نشده است، هم ذات پنداری ادبی و عاطفی بیشتر ایجاد می‌کند. سوم؛ روایت‌های اساطیری‌ای که پشتوانه فکری و ادبی مردم فارسی زبان را شکل می‌دهد در شعر اخوان حضور گسترده و معناداری دارد.

جایگاه شعر اخوان ثالث در افغانستان

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->