سرخط خبرها

گفت وگو با دکتر رسول جعفریان درباره منبع شناسی تاریخی واقعه عاشورا در سده‌های نخست

  • کد خبر: ۱۲۲۹۲۳
  • ۰۵ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۰۹
گفت وگو با دکتر رسول جعفریان درباره منبع شناسی تاریخی واقعه عاشورا در سده‌های نخست
برای بررسی بهتر سنت تاریخ نگاری عاشورا گفت وگویی با دکتر رسول جعفریان، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، داشته ایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.

امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - واقعه عاشورا سال ۶۱ هجری تأثیر بسزایی در جریان‌های فکری و عملی در میان مسلمانان به ویژه شیعیان داشت. در همان سال‌های پس از عاشورا راویان و کسانی که در کربلا حضور داشتند به نقل اتفاق‌های پیش آمده در نینوا پرداختند.

برخی از اینان در سپاه دشمن بودند و به نقل حوادث پرداختند. برخی دیگر از بازماندگان کربلا و کسانی بودند که در جنگ حضور نداشتند و نظاره گر واقعه بودند. نقل‌هایی نیز از زبان عقیله بنی هاشم و امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) در کتاب‌های روایی و تاریخی شیعه وجود دارد، اما مهم‌ترین سؤال در مواجهه با نقل‌های مخالفان و کسانی که پس از عاشورا به تاریخ نگاری عاشورا پرداختند این است که چطور می‌توان این نقل‌ها را حجیت سازی کرد؟ روش بررسی و اعتبارسنجی نقل‌های راویان به چه شکل خواهد بود؟

تاریخ‌نگاری عاشورا، از مهم‌ترین عوامل ماندگاری واقعه کربلا و شهادت مظلومانه و غم بار امام حسین (ع) است. قرن دوم هجری قمری را باید آغاز تاریخ نگاری عاشورا محسوب کرد. قرن سوم هجری قمری نیز تاریخ نگاری عاشورا همانند دوره پیش ادامه یافت، اما اوج این تاریخ نگاری در قرن چهارم روی داد. در این شکوفایی، عوامل متعددی، چون پیدایش حکومت‌های شیعی، برگزاری رسمی مراسم عاشورا در ایران و جهان اسلام، ظهور عالمان برجسته شیعه خصوصاً فقیهان، مرکزیت یافتن شهر قم به مثابه دولت شهری شیعی و نگارش اولین گزارش‌های واقعه کربلا به زبان فارسی نقش داشتند. برای بررسی بهتر سنت تاریخ نگاری عاشورا گفت وگویی با دکتر رسول جعفریان، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران، داشته ایم. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.

یکی از سؤالاتی که در ذهن پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ نگاری عاشورا وجود دارد، این است که از چه زمانی روایات تاریخی که واقعه عاشورا را نقل کردند در منابع تاریخی ذکر شده و اینکه آیا فاصله زمانی زیادی از اتفاق در مکتوب شدن واقعه در قالب متون بوده است؟

تاریخ نگاری عاشورا در بستر تاریخمسلمانان از اواخر قرن اول هجری می‌آموزند کتابچه‌هایی تهیه کنند تحت عنوان «جزء» که شامل احادیث می‌شود. در قرن دوم این کتابچه‌ها بزرگ‌تر شدند و علاوه بر احادیث، رویداد‌های تاریخی نیز به همین طریق جمع آوری می‌شدند.

محتوای تاریخ صدر اسلام که در قالب همین کتابچه‌ها گذاشته شده است، توسط تابعین دوم و سوم بنا شد. هر یک از این افراد تاریخ را بر اساس تعلقات فرهنگی و جغرافیایی خود روایت کرده اند. زمانی که شما کتابی از ابن اسحاق که در سال ۱۵۰ قمری تهیه و تنظیم شده است می‌خوانید، هر بخش از آن با سبک متفاوتی نگارش شده است و نشان می‌دهد هر بخش توسط چه کسی و با چه پیشینه تاریخی و خانوادگی روایت شده است.

مقتل ابی مخنف یکی از نخستین منابع درباره واقعه عاشوراست. اینکه چه کسی کتاب مقتل ابی مخنف را نگارش کرده، اهمیت چندانی ندارد، اینکه راوی آن اخبار کیست، نشان دهنده جهت گیری کتاب نسبت به آن واقعه است. به همین طریق زمانی که در متنی به تاریخ طبری ارجاع داده می‌شود، ارجاع چندان اهمیت ندارد؛ آنچه اهمیت دارد این است که تاریخ طبری آن را از کدام راوی نقل کرده است، بنابراین تاریخ طبری ملغمه‌ای از روایات مختلف است.

نخستین تقریر تاریخی از واقعه کربلا در چه زمانی روی داده و مکتوب شده است؟

یکی از اولین تقریر‌ها از حوادث عاشورا توسط حصین بن عبدالرحمان که مذهب اهل سنت داشته روایت شده، اما دوستدار اهل بیت بوده است. وی ۷۰ سال بعد از عاشورا درگذشت و نکات متفاوتی با روایت‌های رایج در عصر ما بیان کرده است. یک راوی معمولا یک مورخ و علاقه‌مند به تاریخ اسلام است، اما ما عمدتا این شخص را تنها یک محدث می‌دانیم. روایت‌هایی که او نقل کرده است، در کتب دیگر نقل شده، اما ما کتاب اصلی که او نگاشته است در اختیار نداریم؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت دقت آثار تاریخی از این دست که در صدر اسلام تألیف شده است، بالاست.

با توجه به نکاتی که گفتید، منابع تاریخی عاشورا را چگونه می‌توان بر اساس قوت تاریخی و استنادی طبقه بندی کرد؟

منابع عاشورا بسیار فراوان، متنوع و هرکدام نیازمند توضیح ویژه خود هستند، اما پیش از هر چیز باید آن‌ها را طبقه بندی کرد. یکی از رایج‌ترین دسته بندی‌ها در منابع، این است که زمان نگارش هر کدام را معین کرده و پس از زمان بندی آن‌ها به اعتبار تاریخ نگارش، به منابع دست اول و دوسته دوم، طبقه بندی کنیم.

اگر معیار زمان تألیف را در آثار تاریخی مربوط به کربلا در نظر بگیریم، می‌توانیم بر حسب قرن یا دوره‌های نزدیک به هم، به طبقه بندی آن‌ها بپردازیم. مثلا آثار قرن دوم یا سوم و به همین ترتیب قرون بعد. هر دوره تاریخی می‌تواند دسته‌ای از منابع عاشورا را در خود جای دهد.

از نظر ویژگی‌های آثار از هر یک از این قرون، این امکان وجود دارد که برخی از آن‌ها را در یک دوره تاریخی شامل از یک قرن تا سه قرن قرار دهیم. مثلا آثار نوشته شده در قرون نخستین اسلامی، برای مثال تا قرن سوم؛ سپس آثار ادوار بعد، برای مثال، قرن پنجم تا ششم، دوره ایلخانی و تیموری و سپس آثار نگاشته شده در دوره صفوی یا قاجاری، یا پهلوی یا دوران پس از انقلاب. این تقسیم خوبی است و می‌توان درباره آن توضیح داد.

این ادوار می‌تواند بر اساس شاخص‌های فکری و نیز ویژگی‌های خود این آثار و تعریف آن‌ها بر اساس آن ویژگی‌ها باشد. شاید رایج‌ترین ویژگی، استحکام علمی آن‌ها از نظر درونی و تسلط افکار خاص بیرونی در یک دوره تاریخی بر آن‌ها باشد.

نخستین نکته مهم در این طبقه بندی، شناخت این دوره ها، از نظر سطح علمی دانش تاریخ است. اینکه دانش تاریخ، در آن مقطع، در چه سطحی بوده، چه روشی از نظر نگارش در آثار تاریخی داشته و تا چه اندا زه تاریخ نگاری ما عالمانه بوده است. عالمانه بودن یک متن تاریخی هم، خود شاخص‌هایی دارد.

این را می‌دانیم که مسلمانان به مستند بودن نقل ها، بیش از هر چیزی بها می‌دادند، با این حال، در پی آن بودند که از حادثه، گزارش دقیقی بدهند، گزارشی همه جانبه که بتواند روشنگر چگونگی حادثه، علل آن و نیز آثار و نتایجش باشد. این نکته مهمی از نظر علمی بودن تاریخ است. نگارش آثاری قرص و محکم، مستند، آن گونه که مشتمل بر مواد اصلی یک رویداد تاریخی باشد.

تا اینجا سخن درباره معیار‌های تاریخی و حجیت روایی منقولات عاشورا بود، اما آیا نگاه کلامی و فقهی در تحلیل واقعه عاشورا نیز وجود دارد؟

بله. نخستین پرسش این است که، آیا کربلا یک حرکت فقهی است یا فرا فقهی؟ اگر عاشورا موضوعی فقهی باشد، یعنی امکان بررسی فقهی به آن باشد، طبعا قابل تأسی برای شیعیان است و می‌توان از آن به عنوان یک منبع فقهی استفاده کرد، اما اگر حادثه‌ای عاشقانه یا طراحی شده الهی یا عرفانی و در هر حال تکلیف ویژه امام حسین (ع) باشد، طبعا غیرقابل تأسی بوده و فقهی بودن آن معنا و مفهوم ندارد. بحث اختصاصی بودن تکلیف امام حسین (ع) با تفسیر‌های سنتی یا عرفانی مدرن از قدیم مطرح بوده و اساس یک برداشت بسیار کهن در کتاب‌های شیعی بوده که هر از چندی از نو تجدید حیات کرده و به گفتمان رایج تبدیل شده است. در حال حاضر، نگرش سنتی با بخشی از نگرش متجددانه به دین در باب عرفانی کردن دین، در این نقطه، نوعی وحدت نظر دارند.

اگر عاشورا حرکتی است که می‌تواند به صورت یک مسئله در فقه ارزیابی و نتیجه گیری شود، اکنون پرسش این است که ذیل کدام یک از مباحث فقهی زیر قرار می‌گیرد؟

در اینجا بحث ما کلیات نهضت عاشورا و اصل قیام است، هرچند ممکن است به برخی از مسائل فرعی عاشورا مانند نماز خوف در ظهر عاشورا، در فقه نماز خوف، استناد شده باشد؛ و نکته اخیر در ابتدای بحث اینکه توجه داشته باشیم که در اینجا با «فعل» معصوم مواجه هستیم که استنباط فقهی از آن قواعد و ضوابط خاص خود را دارد و تا حدی دشوار و محل بحث در درجه اول باید ثابت شود که فعل معصوم تقیه‌ای نیست، چنان که اگر درباره صلح امام حسن (ع) چنین ادعایی شد باید برای آن پاسخ داشته باشیم. دیگر اینکه فعل معصوم اختصاصی معصوم نباشد، مثل نماز شب برای پیامبر (ص). در این صورت باز قابل استناد برای عموم نیست. سوم اینکه نباید «قضیة فی واقعه» باشد، که در این صورت هم نمی‌توان آن را تعمیم داد. شاید فق‌ها به همین دلایل است که کمتر به تاریخ و اخبار تاریخی معصومین (ع)، برای استنباط‌های فقهی توجه دارند.

آیا نگاه کلامی به واقعه عاشورا در میان متکلمان وجود داشته است؟

نخستین بار که از قیام امام حسین (ع) به عنوان یک مسئله ذاتا کلامی یاد شده و بعد فقهی هم یافته است، در طرح بحث علم امام و عصمت بوده است. خاستگاه این بحث در علم کلام در ارتباط با این آیه این بوده است که اگر امام می‌دانست که شهید می‌شود، این علم و آگاهی پیشین، چگونه با آیه عدم جواز انداختن خود به هلاکت سازگار است؟

پاسخ سید مرتضی دایر بر اینکه مسیر رو به پیروزی بود، اما بر اثر اتفاقاتی به عکس آن تبدیل شد. وی در «تنزیه الانبیاء و الائمه» به خوبی اشکال را مطرح کرده و سپس پاسخ‌هایی داده است. قع را داده که امام همه احتیاطات لازم را کرد. آنگاه پس از نقل واقعی که ناخواسته به سخت‌تر شدن شرایط و فراهم شدن زمینه شهادت امام حسین (ع) منجر شد می‌گوید: «و إنما أردنا بذکر هذه الجملة أن أسباب الظفر بالأعداء کانت لائحة متوجهة و أن الاتفاق عکس الأمر و قلبه حتی تم فیه ما تم». با این شرایط چطور گفته می‌شود که او خود را به تهلکه انداخت؟  اشکال این حرف این است که به هر حال خبر از شهادت داشته است یا نه؟ آنان که این جواب را داده اند گویی بر این باور بودند که ضمن آنکه حضرت از اصل خبر شهادت با خبر بوده، اما اینکه در این سفر بوده را خبر نداشته است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->