درس‌هایی از نهج البلاغه | در ستایش امنیت نمایش قرآن منسوب به امام‌رضا(ع) در موزه ملک طی ایام دهه کرامت ۱۴۰۴ جشن میلاد حضرت معصومه (س)، ویژه بانوان اردوزبان ۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۴ در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد می‌توانند محلی برای تربیت سفرای قرآنی باشند بخش ویژه «اینستا قرآن» به جشنواره قرآن و عترت دانشجویی افزوده شد آغاز مرحله استانی سی‌اُمین مسابقات قرآن و عترت فراجا از ۱۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ اهدای «نشان ملی مودت» در همایش ملی بزرگداشت امامزادگان در دهه کرامت ۱۴۰۴ «سه‌شنبه‌های تکریم از جامعه ایثارگری» و پیشنهاد آن به عنوان ثبت روز ملی ائتلاف جهانی مساجد در دفاع از مسجدالاقصی زمان انتظار زائران حج در فرودگاه‌های عربستان به ۱۰ دقیقه کاهش یافت درخشش هنرمند خراسانی در رویداد جهانی هنر امارات نخستین سوگواره بین‌المللی سفینةالنجاة با معرفی برگزیدگان پایان یافت آیین اعزام کاروان زیر سایه خورشید در حرم مطهر امام‌رضا(ع) برگزار شد تغییر مسیر تاریخ با تحلیل نادرست و تصمیم نابجا دهه کرامت باید با نشاط دینی، خدمت اجتماعی و معرفت‌افزایی همراه باشد اعزام سفیران کریمه‌اهل‌بیت(س) به ۳۰ استان در ایام دهه کرامت ۱۴۰۴ ممنوعیت موقت صدور ویزای عمره برای ۱۴ کشور تأکید دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلام درباره ضرورت اخلاق‌مداری در استفاده از هوش مصنوعی همایش علمی آشنایی با اختلالات اوتیسم در دانشگاه امام رضا (ع) برگزار شد همت خادمان امام رضا(ع) در آزادی زندانیان جرائم غیرعمد
سرخط خبرها

داستان خادمان کوچک

  • کد خبر: ۱۲۳۵۸۹
  • ۰۹ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۳:۲۳
داستان خادمان کوچک
الهه رضایی - خادم حرم مطهر و فعال فرهنگی

عدم بودیم تو با یک اشاره هستمان کردی
و تا گیریم دامانت سرا پا دستمان کردی

امروز برای اولین بار در قسمت جمع آوری پتو در محل استراحت زائران آقا اعزام خدمت شدم در فکر این بودم که پتو‌ها در این وضعیت کرونا باید حسابی تمیز باشند، پتو‌های زائر‌ها را در دو رواق حضرت زهرا (س) و حرعاملی جمع می‌کردم و گاهی هم پتوی بسته بندی به زائران می‌دادم. ساعت ۸:۳۰ شد و پایان زمان استراحت زائران عزیز. بچه‌ها بیشتر از خستگی هنوز گرم خواب بودند، ولی چاره‌ای نبود. پتو‌ها باید جمع آوری می‌شد و می‌رفت برای شست وشو و ضدعفونی.

ناگهان دخترکی که با دستان کوچک و نحیفش درحال جمع آوری پتو‌ها بود توجهم را جلب کرد. آن هم وقتی که خیلی از بزرگ تر‌ها بی اهمیت از خواب بیدار می‌شدند و پتوهایشان را به کناری می‌انداختند و می‌رفتند، ولی این دخترک کوچک باحجاب کامل باسرعت و نفس زنان بغل بغل پتو‌ها را جمع می‌کرد و تحویل من می‌داد. به او گفتم: خسته می‌شی عزیزدلم. با چشمان زیبا و دل نشین و خواب آلودش به من نگاه کرد و گفت: آخه منم دلم می‌خواد خادم امام رضا جونم باشم.

با آن همه عشق فقط بغلش کردم و بوسیدمش گفتم: چند سالته خادم کوچولو؟ گفت: ۵ سال. دستم را کردم توی کیفم که آبنبات چوبی بهش بدهم دیدم رفت و با بغل پرتر آمد. گفتم: چادرت رو بردار اذیت می‌شی اینجا مرد نیست. گفت: آخه دوربین داره. با خودم گفتم: درهر سن و هرجایی باشیم فقط یک سینه عاشق و پرسوز و معرفت می‌تواند خادم خوان این کریم اهل بیت باشد. فقط باید آقا خودش اجازه بدهد برای خادمی... داستان این اجازه دادن را برایتان بعدا تعریف‌
می‌کنم.

خوشا به حالت چشمان بچه آهویی
که عاشقانه‌ترین بیت هرچه شاعر شد
قسم به عشق که شرط و شروط لازم نیست
فقط بناست که غایب نبود و حاضر شد

داستان خادمان کوچک

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->