مدیریت شهری مشهد پای کار برگزاری انتخابات اکران‌های شهری با محوریت مشارکت در انتخابات در مشهد اجرای طرح مهرورزی با محوریت پیشگیری از اعتیاد در مساجد مشهد پرداخت مطالبات پیمانکاران شهرداری مشهد با همکاری بانک شهر | ۵۹ دستگاه اتوبوس وارد چرخه خدمات‌رسانی می‌شود دعوت شهردار مشهد مقدس از مردم برای حضور باشکوه در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۳ روایتی گرم از کوره‌های قدیمی آجرپزی مشهد که این شهر را ساختند دعوت شورای اسلامی شهر مشهد مقدس برای حضور پرشور در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری اعمال‌قانون ۲۳۰۷ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۵۲ نفر در تصادفات مصدوم شدند (۱۴ تیر ۱۴۰۳) گلایه ساکنان محله پنجتن مشهد از جولان موتورسیکلت‌ها در بوستان‌ها پنجمین جشنواره قلم در مشهد برگزار می‌شود مشهد شهر پیشگام در انتشار اوراق مشارکت ترافیک سنگین در کوثر، خیام و پیرامون حرم امام‌رضا(ع) (۱۴ تیر ۱۴۰۳) اعزام بیش از ۳۳ هزار نیروی کارگری در مشهد به پروژه‌های شخصی توسط ایست‌کار‌ها هوای کلانشهر مشهد امروز آلوده است (۱۴ تیر ۱۴۰۳) راه اندازی ایستگاه ویژه غواصی و کار در اتفاع آتش نشانی مشهد آغاز کار ستاد دهه آخر صفر شهرداری مشهد با محوریت خدمت رسانی به زائران قرائت میثاق‌نامه خدمت ۱۷۰۰ دانش‌آموخته علوم پزشکی در حرم امام‌رضا(ع) بایدو فرصتی که زائران از آن سهمی ندارند شهردار مشهد خبر داد: اجرای عملیات تراش و روکش آسفالت بولوارهای نامجو و ارشاد
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس

  • کد خبر: ۱۲۹۹۶۷
  • ۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۴
سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس
خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد.

من ده ساله بودم که بالاخره خانه حاج آقا خراب شد؛ خانه‌ای بزرگ در محله جوادیه مشهد؛ خانه‌ای که کنارش کارگاه قنادی بود. خانه‌ای که عید‌های بسیاری ما از کوچه‌های باریک و کج وکوج خودمان را به آنجا می‌رساندیم تا سال تازه را به بی بی جان و حاج آقا تبریک بگوییم.

خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد. تصویر مبهمی از آن خانه در ذهنم مانده است. اما می‌دانم که اگر حیاطش را آب پاشی می‌کردی، عطر آن می‌توانست کسالت بعدازظهر را بشکند. بیشتر آدم‌های آن خانه حالا مرده اند.

حاج آقا آلزایمر گرفت، اما تا آخرش با قرآنی که از فرط خواندن شیرازه اش ازهم پاشیده بود، رفیق ماند. آلزایمر او انگار هشداری بود برای تخریب خانه‌های آن محله ها؛ هشداری که هیچ کس فهمش نکرد. بی بی جان سال‌ها بعد از خراب شدن خانه در محله‌ای دیگر چشم هایش را بست و آن سماور و قوری گل قرمز بندخورده بالایش، جایی در گوشه‌ای از انباری سرد شده است.

خانه‌ها خراب می‌شوند. آدم‌ها می‌میرند. شکل محله‌ها عوض می‌شود و آن قدر زمان می‌گذرد که کسی شکل قدیمی شان را به خاطر نمی‌آورد، اما شهر زنده می‌ماند. آدم‌های تازه در محله‌های جدید، شهر را ادامه می‌دهند و کسی نمی‌داند که کجا و کی خاطرات آدم‌ها از شهر تمام خواهد شد.

خانه جوادیه حتی اگر سال ۷۶ در مسیر نوسازی خراب نمی‌شد، امروز حتما خراب شده بود. انگار وقتی محله‌ای تصمیم بگیرد تغییر شکل بدهد، زور زدن برای نگه داشتن شکل قدیمی آن، کاری شبیه نگه داشتن باد در مشت است. این تغییر بالاخره رخ می‌دهد. اگر امروز نباشد، فردا شکل تازه بالاخره خودش را تحمیل می‌کند.

ما شکل‌های قدیمی را در آلبوم‌های عکس نگه می‌داریم. خاطرات را برای بعدی‌ها تعریف می‌کنیم. شهر در روی نقشه عوض شده است. خانه‌های کوتاه تبدیل به چندطبقه‌هایی شده اند که انگار نمی‌شود درونشان خاطره‌ای ساخت. شهر در ذهن آدم‌ها و خاطراتشان به شکل دیگری زنده است، حتی اگر نوسازی شده باشد، حتی اگر دیوار‌های آجری را نما‌های نورانی گرفته باشد.

تغییر شهر خوب است؟ تغییر شهر بد است؟ سوال‌ها بسیارند و پاسخ قلیل و گم. هیچ کس نمی‌داند شکل تازه بعدا چگونه خواهد شد. هیچ کس نمی‌داند شکل قدیمی تا کجا می‎توانست ادامه بدهد.‌
می‌شود یک قوری بندزده را روی چای ساز برقی گذاشت؟ می‌شود با دوچرخه ۲۸ هرکولس از تقاطع غیرهم سطح عبور کرد؟ سوال‌ها بعد از نوسازی شروع شده است یا سوال‌ها بوده اند و بعد نوسازی همه چیز را عوض کرد؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->