یادی از عباس آفرنده معمار مشهدی مرمتگر گنبد ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد | آجر به آجر یک رؤیا «سلامت»، معروفی که باید به آن امر شود راهبرد قرآن در تبدیل حجاب از تابوی جاهلیت به هویت جمعی مسلمانان | انقلاب اخلاقی در پوشش مدیر حوزه‌های علمیه: پاپ فرانسیس نمادی از گفت‌وگوی ادیان و صلح جهانی بود آیات منتخب قرآن کریم برای ایام دهه کرامت ۱۴۰۴ خواندن روزانه قرآن در مساجد در طرح «تلاوت نور» کلید خورد از ساخت پنج فیلم سینمایی تا شناسایی بازیگران بااستعداد در تئاتر انقلاب و دفاع مقدس برنامه محفل مورد تحسین دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت علی مسعودی (مشهدی): به‌زودی ساخت فیلمی را با موضوع مشهد و امام‌رضا(ع) آغاز می‌کنم ثبت‌نام بیش از ۴ هزار زائر پیاده برای حضور در مشهد طی دهه کرامت ۱۴۰۴ افزایش چشمگیر هزینه سفر به عتبات | سفر زیارتی خانوادگی تا ۱۳۰ میلیون تومان! توزیع بیش از یک میلیون و ۳۰۰ هزار محصول فرهنگی در حرم مطهر امام‌رضا(ع) کتاب «آقای ورزش»، روایت زندگی شهید علیرضا شمسی‌پور، به سی‌وششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب می‌آید پخش ۴ انیمیشن با محوریت زندگی امام صادق (ع) اجتماع بزرگ عزاداران امام‌صادق(ع) در مشهد، چهارم اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار می‌شود بیش از ۸۵ هزار ویزا برای حج تمتع ۱۴۰۴ دریافت می‌شود نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت: علم بدون تقوا تهدیدی برای بشریت است حجت‌الاسلام و المسلمین اکبر ایزدی درگذشت از قهرمان سردشت تا دلاوران جزیره مجنون| معرفی سه شهید تازه‌تفحص‌شده خراسانی به بهانه بازگشت آن‌ها به آغوش وطن
سرخط خبرها

هدیه امام مهربانی به پیرزن

  • کد خبر: ۱۳۰۲۷۲
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۰
  • ۱
هدیه امام مهربانی به پیرزن
وحدت عماد - روزنامه نگار
وحدت عماد
نویسنده وحدت عماد

پیرزن را در جاده ملایر به اسلام آباد دیدیم. ما کاروانی بودیم که خدام حضرت رضا (ع) را که پرچم متبرک حرم مطهر را حمل می‌کردند، در سفرشان به روستا‌ها و شهر‌های استان همدان همراهی می‌کردیم و او پیرزن تنهایی بود کنار جاده. هیچ کدام مان او را ندیدیم و از کنارش گذشتیم، اما «حاج آقا» متوجه حضورش شد و خواست که بایستیم و کمی عقب بازگردیم تا احوالش را در آن داغی هوای بیابان بپرسیم.

وقتی به او رسیدیم، با منظره عجیبی روبه رو شدیم؛ با چادری سفید و گلدار، خمیده و عصابه دست، کنار چهارپایه‌ای ایستاده بود با یک سینی روی آن؛ پارچ شربت، چند لیوان قدو نیم قد، یک بشقاب شیرینی، یک لیوان با دو شاخه گل و اسپند دودکنی که معلوم بود ساعت هاست خاموش شده است. یکی از خدام رفت سراغش و با چشمانی اشک بار بازگشت. پرچم متبرک را از همراهان گرفت تا برای پیرزن ببرد. می‌دانید راز اشک او چه بود؟

پیرزن از طلوع آفتاب تا آن موقع یعنی نماز ظهر که از کنارش گذشتیم، تک وتنها در میانه آن بیابان داغ و کنار خانه کوچک و گلی اش، به انتظار ایستاده بود تا خواب شب گذشته اش تعبیر شود؛ آقای مهربانی به او وعده داده بود آرزوی زیارتش که سال هاست دل سوخته آن است و کسی نیست تا برایش آن را برآورده کند، امروز محقق خواهد شد.

صدای هق هق گریه‌های پیرزن بر روی پرچم خوش بوی حرم مطهر را هرگز از یاد نخواهم برد. بسته نبات متبرک را که از دست خدام گرفت، انگار که شیرین‌ترین هدیه زندگی اش را به او داده اند، بوسید و به چشم هایش کشید. مدام می‌گفت: «رضاجان! زیارتم را قبول کن» و اشک می‌ریخت.

ما هم مات و سردرگم ایستاده بودیم و فقط می‌توانستیم با قطرات اشکمان، همراهی اش کنیم. موقع جدا شدن مدام عذر می‌خواست که دود اسپندهایش تمام شده است و نه پای رفتن به روستای آن نزدیکی را داشته است تا اسپند تازه‌ای تهیه کند و نه جرئت جدا شدن از جاده‌ای که قرار بود آرزویش را برآورده کند.

از پیرزن که دور می‌شدیم، بیش از خمیدگی پشت و تنهایی و خانه کوچکش، لبخند رضایت عمیق روی صورتش و دستانی که به نشانه احترام روی سینه گذاشته بود، به چشم مان می‌آمد و یک «زیارت از بعید» ناب که به آن غبطه می‌خوردیم.

به راستی چه کسی است که بتواند لحظه‌ای به عمق بی پایان محبت اهل بیت (ع) در دل مردمان این سرزمین شک کند؟ خاندان پاک و مطهری که لطف و عنایتشان، دور و نزدیک نمی‌شناسد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
جعفر
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
0
0
با سلام و خسته نباشید
در صورت امکان،آدرس و مشخصات این خانم را برام ارسال کنید
با سپاس
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->