ویدئو | سیاه‌پوش‌شدن حرم حضرت معصومه(س) رویداد هنری «پرچم بر زمین نمی‌افتد» در مشهد آغاز شد | پرچم مقاومت در دست هنرمندان خوش خرامان می‌روی‌ ای جان جان بی من مرو | یادی از «حسین هریری»، شهید مشهدی مدافع حرم مادرانگی به سبک یاس نبی (س) | گفتگویی درباره تربیت صحیح فرزند افزایش ۴۵ هزار مترمربعی فضای زیارتی حرم امام‌رضا(ع) | پروژه رواق امیرالمؤمنین(ع) تا پایان سال ۱۴۰۴ به بهره‌برداری می‌رسد ماجرای توسل شهید حسن طهرانی مقدم به امام رضا (ع) انتشار ۴۰ اثر پژوهشی در حوزه تخصصی مطالعات اجتماعی اعتاب مقدس توسط بنیاد پژوهش‌های اسلامی برگزاری مراسم دهه اول فاطمیه در مسجد دانشگاه علوم اسلامی رضوی عزم راسخ انسانی مومن | یادی از سردار شهید حسن طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران مدیرکل تبلیغات اسلامی خراسان رضوی: جهاد تبیین مقدمه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است اجتماع مردمی «بیعت با نصرالله» در حرم امام‌رضا (ع) برگزار شد مروری بر فعالیت‌های اجتماعی زنان در صدر اسلام | زنانی که الگو هستند لزوم توجه ویژه کشور‌های اسلامی به تحولات منطقه‌ و دفاع از کرامت انسانی تولیت آستان قدس رضوی: هویت هر انسان مستلزم کرامت اوست مشهدالرضا (ع) در «بیعت با نصرالله»| گزارش شهرآرانیوز از اجتماع مردمی «بیعت با نصرالله» در مشهد + ویدئو دیده فرو بر به گریبان خویش نگاهی به فعالیت‌های علمی زنان خاندان اهل‌بیت (ع) | نور الهام‌بخش دانش توجه به اقتصاد فرهنگ رضوی در تقویت خدمت فرهنگی زیارت مؤثر است وقتی ایثار، شال وکلاه می‌کند
سرخط خبرها

هدیه امام مهربانی به پیرزن

  • کد خبر: ۱۳۰۲۷۲
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۰
  • ۱
هدیه امام مهربانی به پیرزن
وحدت عماد - روزنامه نگار

پیرزن را در جاده ملایر به اسلام آباد دیدیم. ما کاروانی بودیم که خدام حضرت رضا (ع) را که پرچم متبرک حرم مطهر را حمل می‌کردند، در سفرشان به روستا‌ها و شهر‌های استان همدان همراهی می‌کردیم و او پیرزن تنهایی بود کنار جاده. هیچ کدام مان او را ندیدیم و از کنارش گذشتیم، اما «حاج آقا» متوجه حضورش شد و خواست که بایستیم و کمی عقب بازگردیم تا احوالش را در آن داغی هوای بیابان بپرسیم.

وقتی به او رسیدیم، با منظره عجیبی روبه رو شدیم؛ با چادری سفید و گلدار، خمیده و عصابه دست، کنار چهارپایه‌ای ایستاده بود با یک سینی روی آن؛ پارچ شربت، چند لیوان قدو نیم قد، یک بشقاب شیرینی، یک لیوان با دو شاخه گل و اسپند دودکنی که معلوم بود ساعت هاست خاموش شده است. یکی از خدام رفت سراغش و با چشمانی اشک بار بازگشت. پرچم متبرک را از همراهان گرفت تا برای پیرزن ببرد. می‌دانید راز اشک او چه بود؟

پیرزن از طلوع آفتاب تا آن موقع یعنی نماز ظهر که از کنارش گذشتیم، تک وتنها در میانه آن بیابان داغ و کنار خانه کوچک و گلی اش، به انتظار ایستاده بود تا خواب شب گذشته اش تعبیر شود؛ آقای مهربانی به او وعده داده بود آرزوی زیارتش که سال هاست دل سوخته آن است و کسی نیست تا برایش آن را برآورده کند، امروز محقق خواهد شد.

صدای هق هق گریه‌های پیرزن بر روی پرچم خوش بوی حرم مطهر را هرگز از یاد نخواهم برد. بسته نبات متبرک را که از دست خدام گرفت، انگار که شیرین‌ترین هدیه زندگی اش را به او داده اند، بوسید و به چشم هایش کشید. مدام می‌گفت: «رضاجان! زیارتم را قبول کن» و اشک می‌ریخت.

ما هم مات و سردرگم ایستاده بودیم و فقط می‌توانستیم با قطرات اشکمان، همراهی اش کنیم. موقع جدا شدن مدام عذر می‌خواست که دود اسپندهایش تمام شده است و نه پای رفتن به روستای آن نزدیکی را داشته است تا اسپند تازه‌ای تهیه کند و نه جرئت جدا شدن از جاده‌ای که قرار بود آرزویش را برآورده کند.

از پیرزن که دور می‌شدیم، بیش از خمیدگی پشت و تنهایی و خانه کوچکش، لبخند رضایت عمیق روی صورتش و دستانی که به نشانه احترام روی سینه گذاشته بود، به چشم مان می‌آمد و یک «زیارت از بعید» ناب که به آن غبطه می‌خوردیم.

به راستی چه کسی است که بتواند لحظه‌ای به عمق بی پایان محبت اهل بیت (ع) در دل مردمان این سرزمین شک کند؟ خاندان پاک و مطهری که لطف و عنایتشان، دور و نزدیک نمی‌شناسد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
جعفر
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
0
0
با سلام و خسته نباشید
در صورت امکان،آدرس و مشخصات این خانم را برام ارسال کنید
با سپاس
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->