آیت‌الله علم‌الهدی: فرهنگ بسیجی محور عمل کارگزاران نظام باشد | هیچ منطقی در گرانی‌های بازار نیست آیت‌الله علم‌الهدی: بسیجیان دانشجو و طلبه، نگهبان اعتقادی جریان بسیج هستند+ویدئو پیکر مطهر ۱۴ شهید گمنام دفاع مقدس در استان خراسان رضوی تشییع می‌شود رئیس کمیته امداد: خیرین بازوان انقلاب در خدمت‌رسانی به نیازمندان هستند جمع‌آوری ۴۰ میلیارد تومان کمک برای مردم غزه و لبنان توسط خیرین و هیئت‌های مذهبی کشور قصه آقای راستگو | یادی از حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو، روحانی نام‌آشنای مشهدی مروری بر روایات ائمه اطهار (ع) درباره عقل | بهترین نعمت برای دنیا و آخرت نصرت الهی در پرتو صبر و پایداری دهک‌بندی ارائه خدمات به ایثارگران از بودجه حذف می‌شود خوش‌به‌حال گردو‌ها اعتکاف ماه مبارک رجب با حضور ۱۵۰۰ معتکف در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود + فیلم (۳۰ آبان ۱۴۰۳) مروری بر زندگی و خدمات استاد «مهدی ولائی»، مأمور ثبت‌احوال نسخه‌های خطی حرم امام‌رضا(ع) زیارت، مدارِ معرفتیِ تربیت لبخند بزن تا سعادتمند شوی | مروری بر بیانات امام رضا (ع) درباره شادی و سرور خانه‌هایی که حکم بهشت را دارند «پدر»؛ مایه رحمت، مظهر قدرت | بررسی بایدهای نقش پدر خانواده براساس آموزه‌های دینی رونمایی از پایگاه تخصصی «مقاومت» در کتابخانه آستان قدس رضوی (۲۹ آبان ۱۴۰۳) برگزاری انتخابات مجمع عمومی اتحادیه مؤسسات و تشکل‌های قرآنی در مشهد کاهش مصرف برق در حرم مطهر امام رضا(ع) درراستای مصرف بهینه‌ انرژی
سرخط خبرها

هدیه امام مهربانی به پیرزن

  • کد خبر: ۱۳۰۲۷۲
  • ۲۷ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۵۰
  • ۱
هدیه امام مهربانی به پیرزن
وحدت عماد - روزنامه نگار

پیرزن را در جاده ملایر به اسلام آباد دیدیم. ما کاروانی بودیم که خدام حضرت رضا (ع) را که پرچم متبرک حرم مطهر را حمل می‌کردند، در سفرشان به روستا‌ها و شهر‌های استان همدان همراهی می‌کردیم و او پیرزن تنهایی بود کنار جاده. هیچ کدام مان او را ندیدیم و از کنارش گذشتیم، اما «حاج آقا» متوجه حضورش شد و خواست که بایستیم و کمی عقب بازگردیم تا احوالش را در آن داغی هوای بیابان بپرسیم.

وقتی به او رسیدیم، با منظره عجیبی روبه رو شدیم؛ با چادری سفید و گلدار، خمیده و عصابه دست، کنار چهارپایه‌ای ایستاده بود با یک سینی روی آن؛ پارچ شربت، چند لیوان قدو نیم قد، یک بشقاب شیرینی، یک لیوان با دو شاخه گل و اسپند دودکنی که معلوم بود ساعت هاست خاموش شده است. یکی از خدام رفت سراغش و با چشمانی اشک بار بازگشت. پرچم متبرک را از همراهان گرفت تا برای پیرزن ببرد. می‌دانید راز اشک او چه بود؟

پیرزن از طلوع آفتاب تا آن موقع یعنی نماز ظهر که از کنارش گذشتیم، تک وتنها در میانه آن بیابان داغ و کنار خانه کوچک و گلی اش، به انتظار ایستاده بود تا خواب شب گذشته اش تعبیر شود؛ آقای مهربانی به او وعده داده بود آرزوی زیارتش که سال هاست دل سوخته آن است و کسی نیست تا برایش آن را برآورده کند، امروز محقق خواهد شد.

صدای هق هق گریه‌های پیرزن بر روی پرچم خوش بوی حرم مطهر را هرگز از یاد نخواهم برد. بسته نبات متبرک را که از دست خدام گرفت، انگار که شیرین‌ترین هدیه زندگی اش را به او داده اند، بوسید و به چشم هایش کشید. مدام می‌گفت: «رضاجان! زیارتم را قبول کن» و اشک می‌ریخت.

ما هم مات و سردرگم ایستاده بودیم و فقط می‌توانستیم با قطرات اشکمان، همراهی اش کنیم. موقع جدا شدن مدام عذر می‌خواست که دود اسپندهایش تمام شده است و نه پای رفتن به روستای آن نزدیکی را داشته است تا اسپند تازه‌ای تهیه کند و نه جرئت جدا شدن از جاده‌ای که قرار بود آرزویش را برآورده کند.

از پیرزن که دور می‌شدیم، بیش از خمیدگی پشت و تنهایی و خانه کوچکش، لبخند رضایت عمیق روی صورتش و دستانی که به نشانه احترام روی سینه گذاشته بود، به چشم مان می‌آمد و یک «زیارت از بعید» ناب که به آن غبطه می‌خوردیم.

به راستی چه کسی است که بتواند لحظه‌ای به عمق بی پایان محبت اهل بیت (ع) در دل مردمان این سرزمین شک کند؟ خاندان پاک و مطهری که لطف و عنایتشان، دور و نزدیک نمی‌شناسد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
جعفر
Iran (Islamic Republic of)
۰۸:۳۰ - ۱۴۰۱/۰۷/۲۸
0
0
با سلام و خسته نباشید
در صورت امکان،آدرس و مشخصات این خانم را برام ارسال کنید
با سپاس
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->