مسئله لزوم حضور فعال پژوهشگران شیعی یا متخصص شیعهشناسی یا هر دو در آکادمیای بینالملل، اگرچه پیشینهای طولانی دارد، اما به دلایل مختلف تاکنون موفقیتآمیز نبوده و در دهه گذشته در عرصه تأسیس کرسیها و مراکز مطالعاتی مخصوص شیعهشناسی به صورت محسوسی از نمونههای مشابه عقب مانده است. از سوی دیگر شاهد این هستیم که در جمعهای دانشگاهی یا مذهبی، به دفعات درباره این موضوع سخن گفته میشود.
همچنین نشستها و هماندیشیهای متعددی درباره این مسئله در نهادهای حوزوی و دانشگاهی برگزار شده و شرکتکنندگان در آن ساعتها درباره اهمیت این موضوع سخن گفتهاند و شرکتکنندگان نیز احتمالاً مشتاقانه در پی آن برآمدهاند که پاسخ ابهامات خود در اینباره را دریابند. با این وجود، اصل این مسئله یعنی شرکت فعالانه هر چه بیشتر شیعیان در این عرصه و تأسیس «کرسیهای شیعهشناسی در سراسر جهان» تاکنون تحقق نیافته است.
در اینجا باید به سه نکته توجه کرد، اول اینکه در این مدت که میتوان آن را یک بازه دو دههای دانست، تقریباً هیچ کرسی شیعهشناسی یا اقدامات مشابه با این امر از سوی برگزارکنندگان یا کسانی که اعلام کردهاند قصد ورود در اینباره را دارند، نشدهاست؛ دوم اینکه قدمهای اولیه در مسیر تأسیس چنین کرسیها یا موقعیتهایی نیز برداشته نشده و سوم اینکه در همین بازه زمانی، فعالیتهای مشابه بسیاری توسط گروههای دیگر انجام شده است؛ به صورتی که امروزه کرسیها یا برنامههای مطالعاتی در زمینه اسلامشناسی که هر یک توسط یکی از گروههای ذینفع اسلامی به انجام رسیده، چهره این پژوهشها در آکادمیای بینالمللی را تغییر داده است.
در ابتدای امر باید به این واقعیت اشاره کرد که بحثها درباره تأسیس «کرسیهای شیعهشناسی» از آنجا که اغلب توسط افراد غیرمتخصص و ناآشنا با رویههای دیوانسالارانه دانشگاهها و مجامع علمی بینالمللی مطرح میشود، در بسیاری از موارد، با مفاهیم مرتبط خلط شده و مباحث را از همان ابتدا به انحراف کشانده است.
بخشی از ناکامی در ساماندهی «کرسیهای شیعه شناسی»، چنان که در ادامه خواهد آمد، به سبب درک نکردن این تفاوتها بوده است. ناگفته نیز پیداست که این نبود درک شامل اجزای دیگر فعالیتهای دانشگاهی نیز میشود و به گمراهی نسبت به مسیری که برای نیل به کرسی دانشگاهی باید پیمود نیز منجر میشود.
در اینجا بدون اینکه قصد داشته باشیم به تعریف هر یک از این مفاهیم وارد شویم و تفاوتهای هر یک با دیگری را بکاویم، مختصراً به این نکته اشاره میکنم که «کرسی» دانشگاهی به موقعیت درون یک دانشگاه یا مرکز آموزش عالی اطلاق میشود که با سازوکار مالی مشخص، در داخل یا خارج دانشگاه، برای تدریس یا پژوهش (یا ترکیبی از این موارد) در زمینهای خاص برای مدت مشخص تأسیس میشود و یک استاد مسئولیت اداره آن را بر عهده میگیرد.
برای کرسیهای دانشگاهی معمولاً یک نام انتخاب میشود تا گویای بهتر اهداف و محتویات مطالبی که قرار است در آن بحث شود باشد. فرایند تأسیس این کرسی و انتخاب استاد، نیز تداوم فعالیت آن دارای پیچیدگیها و جزئیات بسیار است که در این مختصر نمیگنجد.
در نیم قرن اخیر تلاشهای بسیاری از سوی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و نیز مکاتب فکری و ادیان و مذاهب برای تأسیس کرسیهای دانشگاهی انجام شده است. این گرایشها از تأسیس کرسیهای این چنینی اهداف متعددی را در نظر داشتهاند که برخی از مهمترین آنها افزایش پژوهشهای دانشگاهی در موضوع کرسی، تأثیرگذاری بر پژوهشهای انجام شده در آن زمینه به صورت جهتدهی، کنترل و نظارت بر آنها، ترویج آن موضوع در اثر طرح آن توسط نهادهای دانشگاهی بوده است.
با نگاهی به کرسیهای تأسیس شده در زمینههای خاورمیانهشناسی، ایرانشناسی، اسلامشناسی و شیعهشناسی، ملاحظه میکنیم که در عرصه دولتهای کشورهای اسلامی دولت عربستان سعودی و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در این زمینه بسیار جدی و قدرتمند ظاهر شدهاند و از دولتهای کشورهای مهم دیگر اسلامی همانند ایران، ترکیه، اندونزی، مالزی و مصر به صورت محسوسی جلو افتادهاند.
در عرصه تأسیس کرسیهای یاد شده توسط اشخاص حقیقی و متمولان متوجه به مسائل فرهنگی نیز شخصیتهای سعودی و ایرانی گوی سبقت را از دیگران ربودهاند.
تأسیس کرسیها و مراکز مخصوص به ایرانشناسی که دارای نزدیکیهای زیاد با اسلامشناسی و نیز شیعهشناسی است، در دهه اخیر رشد قابل ملاحظهای داشته است، اما باید در نظر داشت همان گونه که کرسیها و مراکز خاورشناسی که توسط حامیان مالی بیرون دانشگاهی تأسیس شده، جنبهای خاص از مسائل خاورمیانه را مورد توجه قرار میدهند و به همان ترتیب که کرسیهای اسلامشناسی این چنینی سعی در معرفی اسلام به گونه مورد نظر حامی مالی خود دارند، کرسیهای تأسیس شده در زمینه ایرانشناسی نیز برخی از دورههای تاریخی و مسائل ایران را مد نظر قرار میدهد.
از سوی دیگر نکته مهم در زمینه کرسیهای ایرانشناسی این است که رشد این کرسیها در دهه گذشته نه به سبب فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران بلکه به دلیل تلاشهای شخصیتهای حقیقی ایرانی ساکن خارج از کشور انجام شده است. این شخصیتها نیز اغلب در خارج از ایران و عمدتاً در آمریکا زندگی میکنند.
این افراد یا خانوادههای ثروتمند و علاقهمند به تاریخ و فرهنگ ایران، در سالهای گذشته کرسیهای دانشگاهی متعددی در زمینه ایرانشناسی تأسیس کردهاند. چنانکه در جدول شماره سه مشاهده میکنید، این کرسیها و مراکز اغلب در دانشگاههای آمریکا تأسیس شده و مؤسسان آنها ترجیح دادهاند که کرسیها یا مراکز مذکور در مواردی به ایرانِ پیش از اسلام یا پراکندگی ایرانیان در سراسر جهان بپردازد.
فقدان کرسیهای شیعهشناسی در آکادمیای غربی آن هنگامی دردناکتر میشود که در نظر داشته باشیم که در هیچ یک از محافل اسلامی و ایرانی، به اندازه فضاهای شیعی در ایران، سخن از لزوم تأسیس این کرسیها نرفته است. نگارنده این سطور که در دهه گذشته در فضاهای دانشگاهی و دینی داخل و خارج ایران حضور داشته، در هیچ جا به اندازه فضاهای مذهبی ایران، درباره لزوم و اهمیت کرسیهای دانشگاهی نشنیده و بیشتر از آن در جلسات مرتبط با این امر شرکت نکرده است.
با یک جستوجوی اینترنتی ساده به حجم انبوهی از نشست، سخنرانی، مصاحبه، اظهارنظر و وعده تأسیس کرسیهای شیعهشناسی میتوان رسید؛ اما در عمل، آنچه در این عرصه اتفاق افتاده بسیار نادر و غیرقابل مقایسه با فعالیتهای دیگران در عرصه خاورمیانهشناسی، اسلامشناسی و ایرانشناسی بوده است.
در سالهای گذشته در ایران سخنان زیادی درباره تأسیس کرسی شیعهشناسی در دانشگاههای مونستر و فرانکفورت در کشور آلمان، در دانشگاه دورام در انگلستان و امثال آن بر زبان رانده شده، مسئولان دولتی به دفعات از تصمیم قطعی خود در اینباره سخن گفتهاند یا افتتاح قریبالوقوع این کرسیها را وعده دادهاند، اما در عمل هیچ اتفاق مؤثری در این زمینه روی نداده و در همچنان در پاشنه پیشین چرخیده است.