فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

سکوت چه همه برکت دارد، ندارد؟

  • کد خبر: ۱۳۲۴۱۴
  • ۱۰ آبان ۱۴۰۱ - ۱۶:۴۰
سکوت چه همه برکت دارد، ندارد؟
علمای دین کتاب‌های زیادی در باب عقاید دینی نوشته اند، کتاب‌هایی که به استدلال‌های ما برای اثبات این اصول می‌پردازد.

‌می‌گویم نقره خانم! چه بر این مملکت رفته است؟ این خروارخروار خشم چیست که این گونه بر چهره هم خنج می‌کشیم و رواداری یادمان رفته است؟

نقره خانم! مگر جایی دیگر هم هست در این کره مرطوب خیس که نام ایران داشته باشد و هر روز گیس و گیس کشی باشد که من ایرانی ترم و تو غریبه؟ می‌گویم نقره خانم! مگر چند نفریم؟ مگر چقدر عمر می‌کنیم؟ این رقم زخم زدن با کلمات بر سر چیست؟

عصری عصازنان تا زیر بازارچه رفتیم، دلی سبک کنیم. روی زمین یک تکه کاغذ دیدیم. مرقوم فرموده بودند: «کلاس آموزش فن بیان.» نمره تلفن هم گذاشته بودند به منظور اینکه زنگ بزنی بروی نام نویسی کنی، فن بیان یاد بگیری. همان طور که کاغذ دستمان بود، به این فکر کردیم که پر بدک نیست ما هم از این دوره‌ها برگزار کنیم، اسمش را بگذاریم دوره عالی فن سکوت، آن هم بدین قرار که عصر‌ها حیاط عمارت را بدهیم یعقوب جارو و آب  پاشی کند. یک سماور بزرگ هم بیاوریم. مجمع بزرگ را هم از زیرزمین بیاوریم. هیزم بیندازیم، آتش روشن کنیم.

دورهم بنشینیم. هیچ کس هم حرف نزند. زل بزنیم به چرق چرق سوختن هیزم‌ها و نهایت صدایی که به گوش برسد، همین باشد و قارقار کلاغی و هورت کشیدن چایی. به خدا که مفید فایده است. نیست نقره خانم؟ جواب نمی‌دهد؟ ما پول و شهریه‌ای هم نمی‌گیریم تا همه بتوانند شرکت کنند. همین سکوت چه همه برکت دارد. ندارد؟ ما این همه کاغذ فرستاده ایم، حرف زده ایم. شما هیچ نگفته اید. ما چیزی گفته ایم؟ حرفی زده ایم؟

ما دلمان خوش به همین کاغذ پرانی هایمان با شماست. همین چهار خط را هم ننویسیم که دیگر دلمان می‌پوست تصدق! می‌گویم: چه خوب است نقره خانم که شما از این ماسماسک‌های همراه ندارید. آدمی بخواهد برایتان مفصل می‌نویسد، همین طور از فشنگی خودنویس مرکب کم می‌شود و آدم اصلا کیف می‌کند که برای شما چه همه حرف زده است.

حالا حکایت ما و شما شده است حکایت در دیزی و حیای گربه. شما که هرچه ما بنویسیم، می‌خوانید و لطف دارید. ما باید حواسمان باشد که چشم‌های شما را اذیت نکنیم. زیاده عرضی نیست. حالا دوره فن سکوت را برگزار کردیم، راپورتش را خدمتتان مفصل می‌نویسیم، شاید به کارتان آمد.

به قلم میرزاابراهیم خان شکسته نویس

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->