برگزاری نخستین نشست فعالان سینمای خراسان رضوی در مشهد تمام مهربانی‌های یار مهربان تصویرگر آواز‌های آبی شهر | یادی از استاد علی‌اکبر زرین‌مهر نقاش فقید مشهدی هم‌زمان با سالروز درگذشتش ماجرای تخلص استاد شهریار در مسابقه تلویزیونی «دونقطه» + فیلم گنجینه ای از هنر ناب ایرانی در حرم رضوی | گذری به موزه تخصصی فرش آستان قدس رضوی روایتی طنزآمیز از روابط انسانی | گزارشی از اکران مردمی فیلم «ناجورها» در مشهد پرتره «سیدحسن حسینی»، شاعر برجسته، روی آنتن تلویزیون + زمان پخش زوربا، یک مرد رها | معرفی کتاب «زوربای یونانی» به بهانه انتشار کتاب صوتی‌اش مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا: حمایت شهرآرا از سینما برای گرم‌ترشدن بازار هنر مشهد است «جیمی کیمل» مجری مشهور تلویزیون اخراج شد سواد رسانه‌ای؛ سپر دفاعی در جنگ نوین حماسه در غزل | فردوسی چه تأثیراتی بر شهریار گذاشته است؟ رائد فریدزاده: حمایت از پروژه‌های سینمایی استانی باید هدفمند و بلندمدت باشد لغو اجرا‌های محسن یگانه در گرگان + علت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی: ظرفیت هنری استان نیازمند ایجاد زیرساخت‌های لازم است پایان بخش اجرایی جشنواره هجدهم موسیقی جوان رمان «جایی برای دفن مردگان نیست» در کتابفروشی‌ها مروری بر کارنامه هنری «فرهاد آییش» به مناسبت تولد هفتاد و سه سالگی‌اش
سرخط خبرها

حقیقتا ما هیچ، ما نگاه

  • کد خبر: ۱۳۴۴۱۸
  • ۲۲ آبان ۱۴۰۱ - ۱۶:۳۹
حقیقتا ما هیچ، ما نگاه
دیشب که این ماسماسک همراهمان را داشتیم تورق می‌کردیم، یک  آن فوتوی آسمانی فرشیدخان اولاد خلف میزیحیی را برایمان فرستاد با چند خطی زیرش.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

هوا بگویی نگویی رو به سرما گذاشته است. جوراب‌های پشمی را از گنجه درآورده ایم و شب‌ها می‌پوشیم. یادی از نقره خانم می‌کنیم که با دست‌های مهربانش آن را برایمان بافت. چیست این آدمیزاد؟ مثلا همین جوراب اگر گوشه گنجه بماند، هزارسال دیگر هم بید نزند، عمر می‌کند.

رسم روزگار همین است که نقره خانم ما  که قلب داشت و چشم داشت و مهربانی بلد بود و حرف که می‌زد از بین لب هایش یک فوج قناری هوریز می‌کرد توی اتاق پنج دری، حالا باید زیر خروار‌ها خاک باشد و این جوراب بماند و این خانه بماند و من بمانم و هزار آه دلتنگی. بگذریم ... دیشب که این ماسماسک همراهمان را داشتیم تورق می‌کردیم، یک  آن فوتوی آسمانی فرشیدخان اولاد خلف میزیحیی را برایمان فرستاد با چند خطی زیرش. حقیقتا خواب از سرمان پراند و تا خود اذان صبح، فکری بودیم که چه پیشرفت‌ها کرده است این علم فتوگرافی و ما بی اطلاع بوده ایم.

گویا طیاره‌ای از زمین مسکونی ما فاصله گرفته است، یک ونیم میلیارد کیلومتر آن طرف‌تر یک عکس انداخته است از زمین ما که بیا و تماشا کن! قدرتی خدا، انگار یک دانه کنجد را گذاشته‌ای بغل یک هندوانه، بلکم بزرگ تر.

با خود اندیشیدیم چه حکایت غریبی است حضور ما در این کائنات بی انتها! بعد یاد سخنان مرحوم اینشتین افتادیم که جایی گفته بودند در کائنات و میان این کروات متعدد شناس و ناشناس و دور و نزدیک فقط در زمین، موجود زنده وجود دارد و بقیه کرات، خالی از سکنه اند که ترسناک است یا نه، در کرات دیگر هم موجوداتی هستند که این موضوع بسیار ترسناک‌تر است.

به دانه کنجد نگاه کردیم و گفتیم‌ای دل غافل! هرچه جنگ و صلح و عشق و بعثت و تولد و مرگ و شادی و غم بوده، حی لایموت یکجا ریخته است توی همین یک کنجد جا؟ یعنی ۱۲۴ هزار پیامبر در همین نقطه مبعوث شده اند؟ یعنی هرچه دعا و ثنا و سلام و صلوات هست، فرشته‌ها از همین یک ذره جا می‌برند به عرش الهی؟

حقیقتا خواب از سرمان پرید و تا صبح سبحان ا... می‌گفتیم از عظمت خالقی که این گونه جهان را عمارت کرده است. بعد فکر کردیم گمانمان بر این است که هستیم. فکر می‌کنیم جاودانیم. از زمان آدم ابوالبشر هرکه را مرده است، در همین دانه کنجد دفن کرده اند و آن قدری بزرگ هست که برای ما هم جا داشته باشد. فردا صبحی بدهیم یحیی یک دانه بزرگش را روی کاغذ خوب چاپ کند، قاب کند یک جایی توی عمارت، پیش چشممان نصب کند. یک وقت دور ورمان داشت، نگاهی بیندازیم، یادآوری کند که ما هیچیم.

به قلم میرزاابراهیم خان شکسته نویس

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->