درگذشت تکان‌دهنده سلین‌حسین‌پور، بازیگر هفت ساله مهابادی + علت و فیلم صحبت‌های معاون سیما درباره ساخت چند مجموعه تاریخی جدید «علی دهکردی» در جمع بازیگر سریال «مهمان‌کُشی» «هرچی تو بگی»، در راه چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر دنباله «میلیونر زاغه‌نشین» ساخته می‌شود رونمایی از «ناخن‌کشیدن روی صورت شفیع‌الدین» اثر قاسم فتحی، در مشهد «حلقه عشاق» به یاد رضا مافی | گزارشی از یک نمایشگاه نقاشی خط در مشهد پیام وزیر ارشاد به هنرمندان پیشکسوت شاعر پادشاه فصل‌ها، پاییز‌های مشهد را دیده بود درباره جمشید و نادر مشایخی، بازیگر و آهنگ‌ساز ایرانی به بهانه زادروز پدر و پسر هنرمند پرونده «توماج صالحی» مختومه اعلام شد رویکرد اصلی دکه مطبوعات، فروش نشریات و کتاب است انتشار «آتش نهان» آلبوم جدید پرواز همای بازیگران جایگزین سارا و نیکا در سریال پایتخت ۷ معرفی شدند + فیلم و عکس رقابت فیلم سینمایی «احمد» در جشنواره بین‌المللی فیلم مسلمانان کانادا ماجرای تغییر ناگهانی سالن اجرای نمایش «خماری» و حواشی آن چیست؟ بازگشت چهره‌ها به چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر
سرخط خبرها

خرده روایت‌هایی از شهیدان امنیت که پنجشنبه گذشته در مشهد به شهادت رسیدند

  • کد خبر: ۱۳۵۴۱۵
  • ۲۸ آبان ۱۴۰۱ - ۱۰:۳۴
خرده روایت‌هایی از شهیدان امنیت که پنجشنبه گذشته در مشهد به شهادت رسیدند
پنجشنبه گذشته در‌پی حمله بی‌رحمانه اغتشاشگران، حسین زینال‌زاده و دانیال رضا‌زاده به شهادت رسیدند. ساعاتی را در منزل شهیدان و محل شهادت این دو شهید حضور یافتیم و با دوستان و نزدیکان آن‌ها به گفتگو نشستیم.

به گزارش شهرآرانیوز؛ این روز‌ها که نان برخی در آتش سوزان تنور اغتشاشات گرم می‌شود، شاهد آنیم که بعضی بی‌ادعا و بی‌هیچ چشمداشتی، جانشان را برای حفظ امنیت و دفاع از مردم کشور به دست گرفته‌اند و از کف خیابان‌های این مرز‌و‌بوم، راه آسمانی‌شدن را در پیش گرفته‌اند. قصه پر‌غصه‌ای که این روز‌ها گوشمان را می‌خراشد، شهادت بسیجیانی است که با جان و دل از حریم و ناموس این مملکت دفاع می‌کنند. پنجشنبه گذشته در‌پی حمله بی‌رحمانه اغتشاشگران، حسین زینال‌زاده و دانیال رضا‌زاده به شهادت رسیدند. ساعاتی را در منزل شهیدان و محل شهادت این دو شهید حضور یافتیم و با دوستان و نزدیکان آن‌ها به گفتگو نشستیم.

وارد میدان شد تا آب در دل هیچ زن و بچه‌ای تکان نخورد

محمدجواد زمانی‌مهر از دوستان قدیمی شهید حسین زینال‌زاده است. او می‌گوید: حسین متولد ۶‌مهر‌۱۳۷۸ بود. وقتی ۹ سال داشت، به بسیج پیوست. آن زمان حسین پدرش را از دست داده بود و همه امید مادر و برادر کوچک‌ترش، سبحان، بود.

او ادامه می‌دهد: حسین در‌کنار دوستان مسجدی و بسیجی‌اش بزرگ شد و در گشت‌های بسیج حضور مستمر داشت وقتی علت حضورش را از او سؤال می‌کردم، می‌گفت «مردمی که در خیابان‌ها هستند، جزو نوامیس ما هستند و ما نباید بگذاریم آسیبی به آن‌ها برسد.»

آخرین دیدار زمانی‌مهر با شهید حسین زینال‌زاده به چهارشنبه هفته گذشته بر‌می‌گردد. او می‌گوید: چهارشنبه از حسین سؤال کردم «کجایی؟ چرا کم‌پیدایی؟» پاسخم را با یک جمله داد؛ «کوچه‌به‌کوچه دنبال شهادت هستم.» امروز هم مادرش می‌گفت به او گفته است «مادر، دعا کن که من هم روزی شهید بشوم»، که به آرزویش رسید.

محمدجواد زمانی‌مهر ماجرای شهادت شهیدان امنیت را این‌طور شرح می‌دهد: جمعی از اغتشاشگران مانع‌از بازگشایی مغازه‌های خیابان شیخ حرعاملی می‌شدند و آن‌ها را تهدید می‌کردند. با حضور نیروی انتظامی، اغتشاشگران متفرق شدند. جمعی از بچه‌های ناحیه مقاومت بسیج ابوذر در خیابان شیخ حر عاملی‌۳۲ حضور داشتند و به یکی از اغتشاشگران که منزل وی در همان خیابان است، تذکر دادند. بعد‌از دقایق کوتاهی، او در‌حالی‌که چاقوی قصابی به دست داشت، اول به حسین زینال‌زاده حمله و ضربات پی‌در‌پی به او وارد کرد. وقتی دانیال رضازاده برای کمک به حسین رفت، آن فرد به او هم حمله کرد.

او در ادامه بیان می‌کند: دوستان دیگرمان، آقا‌موسی و آقاابراهیم و یکی دیگر از دوستان، برای کمک وارد صحنه شده بودند که آن‌ها هم مورد‌ضربه چاقو قرار گرفتند و مجروح شدند. این حادثه دو شهید و سه مجروح داشت.
زمانی‌مهر با بیان اینکه شهید حسین زینال‌زاده همیشه می‌گفت «من می‌روم تا آب در دل زن و بچه هیچ‌کس تکان نخورد» می‌گوید: حسین، چون بچه یتیم بود، درد و غصه مادرش را دیده بود و برای دفاع از ناموس وارد میدان شد. واقعا من مانده‌ام چطور در قیامت می‌خواهند جواب خون پاک این بچه‌ها را که با اخلاص کف خیابان رفتند و جان خود را فدای مملکت کردند، بدهند؟‌ای کاش به خودمان بیاییم و بدانیم این شهیدان رفتند تا آب در دل مردم تکان نخورد.

دست‌ودل‌باز بود

مرتضی رستم‌نژاد دوست شهیدحسین زینال‌زاده است. او می‌گوید: حسین مثل همه مردم زندگی عادی و معمولی داشت؛ دانشجو بود. او برای برقراری نظم و آرامش در جامعه هرکاری از دستش برمی‌آمد، انجام می‌داد. با موتور گشت می‌رفتیم. پنجشنبه هم با هم بودیم که حسین جلو چشمانم پر زد و به شهادت رسید.

او با بیان خاطره‌ای به دست‌ودل‌بازی شهید اشاره می‌کند و می‌گوید: حسین تازه موتور خریده بود و ما بدون اینکه خودش بداند، به ساندویچی محله رفتیم و ساندویچ خوردیم و همان‌جا به حسین زنگ زدیم و گفتیم ما جایی گیر کردیم و ۱۵۰هزار تومان پول نیاز داریم. حسین همان‌جا برایمان ۲۰۰هزار تومان واریز کرد و بعد با او تماس گرفتیم و گفتیم با پولی که به حسابمان ریختی، شیرینی موتورت را خوردیم. در پاسخ با خنده گفت: اشکال ندارد، اگر می‌گفتید، خودم هم می‌آمدم.

رستم‌نژاد با بیان اینکه حسین یتیم بود و فقط یک برادر کوچک‌تر از خودش داشت، بیان می‌کند: چند شب بعد از اربعین با شهیدان حسین و دانیال و بقیه به بوستان خورشید سر مزار شهیدان مدافع حرم رفتیم. حسین گفت من به حال این شهیدان غبطه می‌خورم. کاش ما هم مثل این‌ها باشیم. خیلی آرزوی شهادت داشت و به آرزویش رسید.

دانیال با الله اکبر اذان چشمانش را برای همیشه بست

سیدعلی‌اکبر میری یکی دیگر از دوستان شهیدان رضازاده و زینال‌زاده است. او که بعد‌از درگیری دوستانش به محل حادثه رسیده است، می‌گوید: دانیال و حسین دو رفیق جدانشدنی بودند و با هم شهید شدند. مأموریت داشتیم به خیابان حر عاملی برویم و آشوب و اغتشاش‌ها را آرام کنیم. وقتی به خیابان شیخ حرعاملی رسیدیم، دیدم آشوبگر با چاقوی تیز قصابی چند ضربه به سر و قفسه سینه و بدن شهید حسین زینال‌زاده زده است. کمی آن طرف‌تر هم شهید‌رضازاده افتاده بود که چند ضربه چاقو به گردن و بدنش خورده بود. زمانی‌که ما رسیدیم، گردنش را گرفتیم که خون بیشتری از جراحاتش نرود. ابتدا
به هوش بود و بعد شهادتین را زمزمه کرد و درست لحظه‌ای که اذان را از بلندگوی مسجد محل شنیدیم، چشمانش را برای همیشه بست و شهید شد.

برای امنیت جان دادند

محمدامین احمدی‌مهر از از بسیجیان پایگاه مقاومت بسیج رسالت است. او هنوز شهادت دوستانش را باور ندارد. می‌گوید: آقادانیال و حسین‌آقا پای ثابت هیئتمان بودند. آخر مجلس می‌نشستند. این را که می‌گویند «ما مدعیان صف اول بودیم/ از آخر مجلس شهدا را چیدند» واقعا درباره آن‌هاست؛ رفقایی که ادعایی نداشتند و فکرش را هم نمی‌کردم روزی به فیض عظیم شهادت نائل شوند، اما امروز مایه افتخار ما و مردم هستند.
او که دیشب با برادر شهید زینال‌زاده هم‌صحبت بوده است، می‌گوید: سبحان، برادر شهید، برای برادرش بی‌قراری می‌کرد. پس از گریه‌های بسیار گفت مادرم مانع رفتن حسین شد، ولی حسین در پاسخ گفت کار روی زمین است و برای برقراری امنیت باید بروم. با التماس مادرم را راضی کرد و رفت.

احمدی یادآور می‌شود: پنجشنبه عصر که از سمت خیابان شهیدقرنی و شیخ حر عاملی به سمت هنرور می‌آمدم، دیدم چند موتوری با جلیقه ضدگلوله به سمت حر عاملی می‌آیند و از کنارم رد شدند. از رفیقان خودمان بودند و فکر کردم مانوری برای حفظ امنیت است، اما پس از اینکه به منزل رسیدم و حوالی ساعت ۷ شب خبر شهادت این دو عزیز را شنیدم. واقعا متأثر شدم. هرچه بگویم، کم گفته‌ام. واقعا بسیجیان ما همیشه در صحنه حاضرند و بدون چشمداشت و بی اسم‌ورسم‌اند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->